• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5758 -
  • ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۰ ارديبهشت

براي «سعيد نيلي» كه تمام عمرش معلم بود 

سيد طه هاشمي

اين نوشته در وصف معلمي است كه ديگر در ميان ما نيست و حالا از او نوشتن و از او گفتن سخت‌ترين كار دنياست؛ او حتي با رفتنش هم براي شاگردانش يك كلاس درس ديگري برپا كرد و مثل گذشته به آنها ياد داد كه زندگي كوتاه پر از تلخي و شيريني است و از همه مهم‌تر اينكه كمك كردن به ديگران نه لطف است نه منت، بلكه وظيفه ذاتي هر انساني است.  خوب مي‌دانيم و فراموش نمي‌كنيم تمام آموزه‌هايش در هيچ كتاب و جزوه‌اي نبود و همه وجودش با عشق براي دانش‌آموزانش بود تا آنها باور كنند زندگي كلاس درسي است بي‌پايان و افسوس كه امروز زنگ خداحافظي است. چه زود گذشت نوروزهايي كه براي‌مان از زيبايي خدا گفت، از شب‌هاي قدري كه در كوچه‌هاي تاريك بازار تهران براي شنيدن نواي آقا مجتبي تهراني و فاطمي‌نيا و همه آنهايي كه نيستند، ساعت‌ها وقت مي‌گذاشت و محرم‌هايي كه هر سال با تو گذشت و به ما از رشادت‌ها و پاسداشت آزادي حسين (ع) گفتي و ميليون‌ها لحظه‌اي كه هيچ ‌وقت پاياني ندارد كه شروع راهش را تو به ما نشان دادي. 
و حالا همه آن روزها و لحظه‌ها مانند فيلم سينمايي از جلوی چشمان‌مان مي‌رود و تنها به اين نتيجه مي‌رسيم كه هر چه يادگار گذاشتي نيك بود و است و خواهد بود.
آن روز كه آصره (قرار گرد هم آمدن بعد از ۳۳ سال دانش‌آموختگان صالحين سال۱۳۸۱) را بنا نهادي شوق ديدار ساعت ۱۰ صبح نوروز ۱۴۱۴ در نگاه و چهره‌ات نمايان بود و همه به اميد ديداري از جنس عشق و وفاداري در كلاس درس تو با هم عهد كرديم، باورش سخت است كه تو نباشي و قرارمان سرجايش باشد بدان تمام شاگردانت از آن روز تا به امروز اولين بهانه گرد هم آمدن شان ياد تو خواهد بود .
كلمات و واژه‌ها در بيان سوگ و فقدان تو ياري نمي‌دهد، نمي‌دانم با تمام ناگفته‌هايت چه كنيم؛ حقيقت اين است كه ناگهان چه زود دير مي‌شود. 
از شمار دو چشم يك تن كم و از شمار خرد هزاران بيش.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها