کش و قوسی شیرین با ردیف
امیر بهاری
در دو دهه اخیر هنرمندان بسیاری این گرایش را از خود نشان دادهاند که از سازهای موسیقی کلاسیک ایرانی بیشتر به عنوان ابزاری برای خلق موسیقیای آزاد از منظر سبکی استفاده کنند تا اینکه نغمهنوازِ صرفِ گوشههای موسیقی دستگاهی باشند. «سپهر سردرگمیها» اثر مسعود خادمی و نوید افقه تجربه جدید و موفقی در این مسیر است.
عبور از ردیف با سازهایی که تا مدتها ملک طلق موسیقی ردیفی بودند، معمولا ماحصل خوشی نداشته چون هنرمند در گرداب ایده قدیمی عبور از ردیف گرفتار بوده و محتوای فکر شده و ساختارمندی برای این امر دراختیار نداشته است. در موارد اندکی که محتوا در عین آزادی سبکی نسبت روشنی هم با ردیف داشته اثر موفقی خلق شده است.
مسعود خادمی در آلبوم موردنظر ما دو برگ برنده دارد که مشابه دو روی یک سکه عمل میکنند. یک مسیر آهنگسازی روشن و تعیین محتوای مشخص برای یک آلبوم چهار بخشی است و دو دعوت به همکاری از یک هنرمند ممتاز باتجربه برای توسعه ایدههایش. افقه به عنوان تمبکنوازی ممتاز در گذر حدود سه دهه فعالیت مشخص یکی از مهمترین نوازندگان موسیقی کلاسیک ایران در نسل خودش محسوب میشود. ترکیب شناخت دقیق از موسیقی دستگاهی و نگاه تجربیاش منجر به توسعه مرزهای از پیششناخته شده تمبک شده است. تلاش پرکاشننوازان موسیقی ایرانی در دو دهه اخیر تمرکز ویژهای بر برخورد ملودیک با ساز ریتمیک داشته است ولی افقه بیشتر در پی توسعه گُرووها (دورهای ریتمیک) بوده و نوشتن دورهای بلندتر برای حرکتهای ریتمیک نامتعارف که میتوانند ساز ملودیک را همراهی کنند، از کارهای مهم اوست که باعث شده تمبک در «سپهر سردرگمیها» نقش قابلتوجهی در ساماندهی پیرنگ آلبوم داشته باشد.
این دو هنرمند سازها را بیشتر ادواتی برای خلق صدا درنظر داشتند تا اینکه هدف خلق مسیرهای ملودیک یا ریتمیک با تعاریف روشن پیشینی باشد و در عین حال گوشههایی از ردیف را به عنوان آبشخور اصلی موسیقاییشان در مواقع بسیاری احضار کردند و ماحصل آلبومی است برای مخاطبی که شاید حوصله ردیفنوازی صرف (که در جای خود بسیار هم با ارزش است) را ندارد ولی در عین حال دوست دارد رگ و ریشه واضحی از موسیقی دستگاهی را در اثر مطلوبش استخراج کند.