• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۷ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5783 -
  • ۱۴۰۳ يکشنبه ۲۰ خرداد

مروري بر رخدادهاي اولين دور از انتخابات رياست‌جمهوري در جمهوري اسلامي

حاكمان ناهماهنگ زير سايه رقابت ناتمام

گروه گزارش

14 اسفند سال 1359 سالروز مرگ محمد مصدق است كه ابوالحسن بني‌صدر نخستين رييس‌جمهور تاريخ جمهوري اسلامي در ورزشگاه آزادي از «روانشناسي شكست و روانشناسي پيروزي» سخن گفت و فضاي سخنراني به تشنج كشيده شد و موافقان و مخالفانش در اطراف محل سخنراني درگير شدند، قابل حدس و تصور بود كه اين رييس‌جمهور قرار نيست تا دوره رياست‌جمهوري‌اش را به پايان ببرد .

كمتر از 4 ماه بعد در 31 خرداد 1360 نخستين رييس‌جمهور با راي نمايندگان اولين دوره مجلس شوراي اسلامي به دليل آنچه فقدان «كفايت سياسي» خوانده مي‌شد، از رياست‌جمهوري عزل شد. رخدادي بي‌سابقه كه هرگز در ادوار بعد در تاريخ جمهوري اسلامي تكرار نشد.

ادعاي گزافي نيست اگر بگوييم كه ابوالحسن بني‌صدر زير سايه يك رقابت ناتمام به رياست‌جمهوري رسيده بود. رقيب جدي او «جلال‌الدين فارسي» بود كه توسط هواداران بني‌صدر نام اصلي‌اش «حكمت‌الله باران» گفته شد زير سايه ابهام «غيرايراني بودن» از گردون رقابت‌ها كنار رفت.

فارسي برخلاف بني‌صدر از چهره‌هاي فعال مبارزاتي پيش از سال 57 بود و در ۲۸ بهمن ۱۳۵۷، به همراه ياسر عرفات و هيات همراه به ايران بازگشت و يكسره به مدرسه علوي رفت. در همان بهمن سال 57 حتي به عضويت حزب جمهوري اسلامي درآمد و پس از آن با شركت در جلسات گروه‌هاي مسلح همسو، در تاسيس سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي همكاري كرد. او در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسي در تير ۱۳۵۸، نماينده مردم خراسان شد. فارسي اگرچه متولد مشهد بود، اما قبل از 20 سالگي شناسنامه ايراني گرفته بود، با اين وجود زير سايه ابهام «ايراني يا افغاني» از عرصه رقابت كنار كشيد.

تا پيش از تشكيك در اصليت ايراني فارسي او نامزد حزب جمهوري اسلامي و جامعه مدرسين حوزه علميه قم بود، اما با جدي‌شدن رقابت ميان او و سيدابوالحسن بني‌صدر، شايعه ايراني‌الاصل نبودن فارسي به اندازه‌اي قوت گرفت كه حتي علي تهراني، حاكم شرع خراسان، در دي ۱۳۵۸، نامه‌اي سرگشاده به آيت‌الله ‌خميني نوشت و به حزب جمهوري اسلامي و عملكرد وزارت كشور كه فارسي را ايراني‌الاصل معرفي كرده بود، اعتراض كرد. بر اساس آنچه در صحيفه سجاديه قيد شده است بنيانگذار انقلاب در همان زمان، در نامه‌اي به جامعه مدرسين حوزه علميه قم ضمن تاييد شايستگي فارسي اعلام كرد او ايراني‌الاصل نيست و نمي‌تواند رييس‌جمهور باشد و بنا شده است انصراف دهد و جامعه مدرسين نيز اين مطلب را اعلام كنند.

فارسي بعدها در خاطرات خود به نقل از بنيانگذار انقلاب اسلامي صحبتي را نقل كرد كه انگيزه اصلي كناره‌گيري او شده است. فارسي به نقل از آيت‌الله خميني نوشت: «براي من مهم نيست چه كسي رييس‌جمهور شود، اما نمي‌خواهم شبهه‌اي در مورد اولين رييس‌جمهور پيش بيايد.»

انصراف تاريخي ديگر در اين دوره متعلق به مسعود بني‌صدر است. مسعود رجوي، رهبر سازمان مجاهدين خلق و مورد حمايت اين سازمان بود، اما پس از پيام آيت‌الله خميني مبني بر صلاحيت نداشتن كساني كه به «قانون اساسي راي مثبت نداده‌اند»، از انتخابات كناره‌گيري كرد. حذف مسعود رجوي به اين دليل اتفاق افتاد كه سازمان مجاهدين خلق اندكي قبل‌تر به قانون اساسي راي نداده بود و نامزد آنان بالطبع نمي‌توانست در صورت پيروزي، مجري همان قانون اساسي باشد. نظر امام داير بر اينكه كساني كه به قانون اساسي راي نداده‌اند، نمي‌توانند مجري آن باشند موجب كنار رفتن رييس مجاهدين خلق از صحنه انتخابات شد.

سومين چهره تاريخي كه از اين دور از رقابت‌ها كنار رفت نيز حسن آيت بود. او اگرچه ابتدا نامزد شد، اما چون حزب جمهوري اسلامي حاضر به حمايت از او به‌رغم عضويت در شوراي مركزي نشد و درون حزب مخالفان جدي داشت و مهم‌تر از همه سردبير روزنامه ارگان حزب يعني ميرحسين موسوي با او اختلافات جدي داشت حضور در عرصه رقابت را ادامه نداد و كنار كشيد.

از ديگر روحانيون سرشناس كه نام‌شان در ايام رقابت‌هاي انتخاباتي نخستين دور رقابت‌ها بر زبان‌ها افتاد هم مي‌توان به صادق خلخالي اشاره كرد. او نيز قصد كانديداتوري داشت، اما در پي منع آيت‌الله خميني كنار رفت. جالب اينكه خلخالي حاضر به حمايت از حبيبي نشد و از بني‌صدر پشتيباني كرد .

 

حاميان كانديداها چه كساني بودند؟

اگرچه در نخستين دور از رقابت‌هاي رياست‌جمهوري در بهمن سال 58 بالغ بر 124 نامزد ثبت‌نام كردند، اما با استعفاها و انصراف‌ها رقم كانديداها به 96 نفر رسيد. در بين اين 96 نفر اما نام 8 نفر براي رقابت جدي بود: سيد‌ابوالحسن بني‌صدر، سيداحمد مدني، صادق قطب‌زاده، كاظم سامي، داريوش فروهر، محمد مكري، صادق طباطبايي و حسن ابراهيم حبيبي.

پس از عدم حضور آيت‌الله بهشتي در انتخابات، حزب جمهوري روي شخص خاصي اتفاق نظر نداشت. اما چهار نفر بيش از ديگران براي اين منظور مدنظر بودند: عباس شيباني، جلال‌الدين فارسي، سيد كاظم بجنوردي و رضا اصفهاني. در شوراي مركزي حزب بحث راجع به انتخاب يكي از اين چهار نفر براي نامزدي رياست‌جمهوري آغاز شد. جلال‌الدين فارسي از جناح اكثريت راست حزب جمهوري و سيد كاظم موسوي‌بجنوردي نيز از جناح اقليت چپ حزب و مشخص بود كه در شوراي مركزي اكثريت با جلال‌الدين فارسي خواهد بود، اما از همان زمان، آيت‌الله موسوي‌اردبيلي از اعضاي موسس در اين موضوع نيز با ديگر موسسين اختلاف نظر داشت، زيرا ايشان از همان ابتدا به جناح چپ حزب تمايلاتي داشت. اينكه ايشان چه كسي را مدنظر داشتند، معلوم نيست، ليكن وي با نامزدي جلال‌الدين فارسي كه عضو موتلفه اسلامي و عضو جناح قدرتمند راست حزب به شمار مي‌رفت، مخالف بود. به هر حال در تاريخ 9/10/58 روزنامه جمهوري اسلامي از احتمال نامزدي جلال‌الدين فارسي از سوي حزب جمهوري اسلامي خبر داد.

دو روز بعد آيت‌الله بهشتي رسما وي را به عنوان نامزد حزب جمهوري اسلامي براي رياست‌جمهوري دوره اول معرفي و در جلسه‌اي از طرف تمام اعضاي حزب جمهوري اسلامي با وي بيعت كرد. جلال‌الدين فارسي هم برنامه كاري جدي و قاطعانه خود را اينچنين بيان مي‌كند: «برانداختن نظام طبقاتي و تلاش براي رابطه ثروتمندها و توده گرسنه، انتقال ثروت به بخش‌هاي محروم و عقب‌مانده و تبديل ارتش به يك امت مسلح و تشكيل ارتش مقاومت، خارج كردن اركان اجرايي از خدمت يك طبقه يا بخشي از جامعه و رسيدن به ملت خودگردان و خود مدير، ايجاد دستگاه اجرايي متناسب با هدف‌هاي انقلاب و قانون اساسي يعني انقلاب اداري و سركوبي تمام گروه‌هايي كه عليه انقلاب فعاليت مسلحانه مي‌كنند.»

با انصراف فارسي حزب جمهوري اسلامي كانديداي اصلي مورد حمايت خود را از دست داد . وقتي در 25 دي ماه 58 فارسي استعفاي خود را به شوراي مركزي حزب جمهوري اسلامي تسليم كرد، حزب با دادن اطلاعيه‌اي اعلام كرد كه از هيچ نامزدي حمايت نمي‌كند. در اين هنگام عده‌اي از اعضاي حزب خواهان جايگزيني حسن آيت به جاي فارسي بودند، اما به دليل آنكه آيت قبل از آن به نفع فارسي كنار رفته بود امكان بازگشت نداشت و از طرفي عده‌‌اي از داخل حزب جمهوري اسلامي خواهان حمايت از حسن حبيبي نامزد غيررسمي، نهضت آزادي بودند. به هر حال به دليل كم بودن فرصت براي تبليغات غير رسمي حزب جمهوري اسلامي به اين نتيجه رسيد كه كانديداي جديدي معرفي نكند. روزنامه جمهوري اسلامي كه از قول حزب جمهوري اسلامي اعلام كرده بود، حزب هيچ كانديدايي ندارد، اما از حسن حبيبي حمايت مي‌كند. عده‌اي از اعضاي حزب نيز از حسن حبيبي حمايت كردند، به گونه‌اي كه وي به عنوان كانديد غير رسمي حزب جمهوري اسلامي شناخته مي‌شد.

نهضت آزادي با آنكه از هيچ يك از كانديداها به‌طور رسمي حمايت نكرد، ليكن جناح چپ آنكه به جريان اسلامي نزديك بود از حسن حبيبي حمايت كرد. برخي اين جناح را جناح چپ نهضت آزادي معرفي كردند. بر اساس روايت‌هاي اعضاي نهضت آزادي در سال‌هاي بعد بحث كانديداتوري مهندس بازرگان در نهضت مطرح مي‌شود، اما كساني چون عزت‌الله سحابي مسير را به سمت حمايت غيرمستقيم از حبيبي سوق دادند. در حالي كه حبيبي از آنها فاصله گرفته بود. تصور سحابي اين بود كه بازرگان به خاطر اشغال سفارت و دفاع از اميرانتظام، محبوبيت سابق را ندارد؛ در حالي كه آراي بالاي بازرگان در انتخابات مجلس در تهران نشان داد، اين تلقي نادرست بوده است.

اگرچه جامعه روحانيت مبارز از بني‌صدر حمايت كرد، اما گفته مي‌شود كه در جامعه روحانيت در مورد انتخاب بني‌صدر، اختلافاتي وجود داشت. عده‌اي از بني‌صدر حمايت مي‌كردند و گروهي نيز طرفدار كانديداتوري حسن حبيبي بودند كه در مجموع اكثريت جامعه روحانيت، نظرشان روي بني‌صدر بود و نهايتا نيز او را به عنوان كانديداي خود معرفي كردند. جامعه مدرسين حوزه علميه قم نيز از حسن حبيبي حمايت كردند.

در كنار حزب جمهوري اسلامي ساير احزاب نيز به تبليغ و معرفي كانديدا‌هاي خود پرداختند. كاظم سامي و صادق طباطبايي و صادق قطب‌زاده از نهضت آزادي ايران، داريوش فروهر از حزب ملت ايران و ائتلافي با جبهه ملي، دريادار سيداحمد مدني استاندار خوزستان پاي به‌ عرصه رقابت گذاشتند .

در نوشتاري كه در سايت مركز اسناد انقلاب اسلامي آمده درباره حمايت‌ها از بني‌صدر قيد شده است: «با حذف جلال‌الدين فارسي، راه براي رياست‌جمهوري بني‌صدر هموارتر شد. علاوه بر اين حمايت برخي نزديكان امام‌خميني به محبوبيت مردمي بني‌صدر كمك كرده و باعث پيروزي وي در انتخابات شده بود. آيت‌الله پسنديده برادر امام، با انتشار بيانيه‌اي، بني‌صدر را به جهت سوابق، اصالت و سيادت خانوادگي و تحصيلات عاليه مورد تاييد قرار داده بودند و آيت‌الله اشراقي، داماد امام، نظر جامعه مدرسين (مخالفت با بني‌صدر) را نشانه ديدگاه حوزه ندانسته و تلويحا از بني‏صدر حمايت كرده بود. سيدحسين خميني فرزند مرحوم حاج‌آقامصطفي خميني نيز به تبليغ بني‌صدر مي‌پرداخت. جامعه روحانيت مبارز تهران كه از ابتدا به نامزدي آيت‌الله بهشتي مي‌انديشيد، با منتفي ‌شدن نامزدي ايشان به‌ دليل مخالفت امام با رييس‌جمهور شدن روحانيون، به‌رغم مخالفت برخي اعضاي شوراي مركزي جامعه، از نامزدي بني‌صدر حمايت كرد. جامعه روحانيت مبارز تهران با توجه به نقشي كه در مبارزات عليه رژيم شاه ايفا كرده ‌بود و پس از انقلاب نيز مورد توجه رهبري‌ انقلاب قرار داشت از جايگاهي بسيار مثبت نزد افكار عمومي برخوردار بود. همين امر موجب تبديل ترديدهاي احتمالي مردم به يقين، درباره بني‌صدر شد و اكثريت مردم به وي راي دادند. مطالبي كه جلال‌الدين فارسي عضو شوراي مركزي حزب جمهوري‌اسلامي و رقيب و مخالف سرسخت بني‌صدر، در كتاب خاطرات خود درباره بني‌صدر آورده است تا حدودي علل موفقيت بني‌صدر را نشان مي‌دهد: «بني‌صدر در سال‌هاي پيش از پيروزي انقلاب، برخلاف قطب‌زاده، آلايش اخلاقي نداشت، اهل نماز و عبادت بود. از هرزگي و حركات سبك اجتناب مي‌كرد. اعتماد به نفس داشت. مردمدار و در همكاري اجتماعي و سياسي، صادق و صميمي بود. از لحاظ وطن‌پرستي و پايبندي به مليت و سير در خط، نه شرقي و نه غربي، شبهه‌اي در وي نبود. در رفتار، غالبا اصول اخلاقي را ملاحظه مي‌كرد. در تاسيس انجمن‌هاي اسلامي كشورهاي مختلف اروپا، جديت و دستي قوي داشت. با توجه به همين جهات مثبت، مصلحت چنان بود كه فعاليت‌هاي اسلامي‌اش در اروپا تقويت شود. امام هم تا حدي او را تاييد مي‌كردند...».

در نهايت ابوالحسن بني‌صدر با ۱۰ ميليون و ۷۰۹ هزار و ۳۳۰ توانست با فاصله بسيار زياد رقيب اصلي خود دريادار احمد مدني را شكست داده و به عنوان اولين رييس‌جمهوري اسلامي برگزيده شود.

حسن حبيبي رتبه سوم را كسب كرد و پس از او به ترتيب محمدصادق طباطبايي، كاظم سامي، صادق قطب‌زاده و داريوش فروهر رتبه‌هاي چهارم تا هفتم در كسب آرا را از آن خود كردند.

 

بني‌صدر و بهشتي؛ روايت حاكمان ناهماهنگ

موفقيت بني‌صدر در انتخابات رياست‌جمهوري هواداران او را دچار اين تصور يا توهم كرد كه در انتخابات مجلس هم مي‌توانند با عنوان «دفتر هماهنگي همكاري‌هاي مردم با رييس‌جمهوري» ليست بدهند و برنده شوند و با كسب اكثريت مجلس يكي از نيروهاي نزديك به بني‌صدر و چهره‌اي مانند عليرضا نوبري را به نخست‌وزيري برسانند، اما آنها تنها در برخي شهرها مانند اصفهان كه احمد سلامتيان و دكتر غضنفرپور انتخاب شدند، موفقيت كسب كردند و در كل اين حزب جمهوري اسلامي بود كه مجلس را برد و توانست نخست‌وزير مورد نظر خود - محمدعلي رجايي - را به بني‌صدر تحميل كند .

بني‌صدر بسيار تلاش كرد زير بار نخست وزير مورد نظر حزب نرود و راه‌هاي مختلف چون معرفي سيداحمد خميني يا مصطفي ميرسليم را امتحان كرد، اما دست آخر با اكراه فراوان به محمدعلي رجايي تن داد با اين اميد كه سابقه عضويت او در نهضت آزادي ايران ميان او و دكتر بهشتي و حزب فاصله اندازد، اما رجايي اگرچه عضو حزب نبود كاملا با حزب و دبيركل - آيت‌الله بهشتي - همسويي نشان داد تا جايي كه در پي عزل بني‌صدر كانديداي حزب براي رياست‌جمهوري شد.

مرحوم كيومرث صابري در كتاب امام به روايت دانشوران به بيان خاطره‌اي از شهيد رجايي پرداخته و اين‌گونه از اشك ريختنش ياد كرده است: «ياد زماني افتادم كه رجايي از پنجره اتاق من نگاه مي‌كرد، چون ‌‎ ‎‌مشرف به اتاق بني‌‌صدر بود. خدا مي‌داند آنجا هم من اشك اين مرد را ‌‎ ‎‌ديده‌‌ام، هنوز نگفته‌‌ام، گفته‌‌ام، فقط براي بهشتي من اشكش را ديده‌‌ام.‎ ‎‌گريه كرد، گفت: من چه كار كنم از دست اين بني‌صدر كه نه تقوا دارد، ‌‎ ‎‌نه دين دارد و نه راست مي‌گويد. گفتم: رجايي ببين اين مملكت امام زمان ‌‎ ‎‌است، ‌اگر ما سقوط كنيم، يعني اينكه ما هم باطل بوده‌‌ايم. اگر امام بر ‎‌حق است اين بني‌صدر سقوط خواهد كرد.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون