امام حسين(ع) در چنان افقي ايستاده است كه جز معصوم(ع)، احدي حتي به مقدمات شناخت اين گوهر هستي دست نمييابد. ورود به حيطه حسين شناسي، اهل خود را ميطلبد و ويژه مقربان و اهل توفيق و معرفت است. اما هر مسلمان و بلكه هر انساني ميتواند به فراخور ظرفيت خود، به برداشتي از سيدالشهدا(ع) و آموزههاي بلند ايشان نائل شود. از ميان همه خوانشهاي حقيقت جويان درباره نهضت امام حسين (ع)، همان قدر ميفهميم كه نسبت حسين(ع) با خالق هستي، نسبت عبد برگزيده است و داستان كربلا، معامله او با خداست. اما معامله برسر چه؟
پارادايم عزت و ذلت
تاملي بر آنچه به عنوان فرمايشهای حضرت سيدالشهدا (ع) از مدينه تا روز عاشورا مشهور است، گواهي ميدهد پرتكرارترين فرازي كه در بيانات امام حسين(ع) پژواك يافته، دوگانه «عزت» و «ذلت» است و اين تاكيد به گونهاي است كه اگر بگوييم از والاترين مصاديق براي «معروف» و «منكر» در وصيت مشهور خطاب به محمد حنفيه (اُرِيدُ أن آمُر بِالْمعرُوفِ و أنهي عنِ الْمُنكرِ)، تفسير به عزت و ذلت است، گزاف نگفتهايم (چه بسا ميتوانيم برداشت كنيم كه اراده دارم تا امر به عزت و نهي از ذلت كنم). چه معروفي والاتر از «عزت» و چه منكري مهلكتر از «ذلت» براي انسان، يا يك جامعه و يك مكتب؟
فرازهايي از مضامين مشهور ايشان را مرور ميكنيم:
إِنّما خرجتُ لِطلبِ الإِصلاحِ فِي أُمّةِ جدِّي..؛
الا اِنّ الدّعِي بن الدّعِي قدْ ركز بين اثنتينِ بين السِّلةِ و الذِّلّةِ و هيهات مِنّا الذِّلّة؛
«موْتٌ في عِزٍّ خيرٌ مِنْ حياهٍ في ذُلٍّ؛
الموْتٌ خيرٌ مِنْ رُكوبِ الْعارِي والْعارُ اوْلى مِنْ دُخُولِ النّارِي؛
واللهِ لا أُعْطِيكمْ بِيدِي إِعْطاء الذلِيلِ، و لا أفِرُّ فرار الْعبيدِ؛
ان لم يكن لكم دينٌ و كنتُم لاتخافون المعاد فكونوا احراراً فِي دُنياكم؛
خوانش مجدد اين كلمات نوراني امام حسين(ع) - چه مضمون كلام ايشان باشد و چه برداشت شيفتگان از سيره نوراني ايشان - تصوير خيره كنندهاي از دينداري و سبك زيست سيدالشهدا(ع) و برداشت پيروان از ايشان را ارائه ميدهد. امام حسين(ع) همچون موليالموحدين حضرت علي(ع) و سيده زنان عالم حضرت زهراي اطهر(س)، نماز را بسيار دوست ميدارد. شب عاشورا را به عبادت با معبود خود ميايستد و ظهر عاشورا نمازي عاشقانه ميخواند كه خود بالاترين پيام است؛ اما عجيب آنكه در ميان مشهورترين كلمات نقل شده از سرور آزادگان، نميشنويم كه لشكر مقابل را به نماز و روزه و احكام و مناسك ديگر دعوت كنند. گويي مساله امام حسين (ع) با آنها و مساله آنها با حسين (ع)، صرف نماز و روزه و امثال اين احكام با همه اهميتش نيست، آنها هم گويي اهل نمازند و حتي نماز خود را به امامت حسين(ع) اقامه ميكنند و در كمال اسف و حيرت تاريخ سپس همانها به حكم شرع يزيدي و به خيال خام خود بعضا براي رضاي خدا، در برابر حسين(ع) ميايستند!!!
«اسلام روشنترين مذهب انساني»
مساله، بازگشت به جوهره اصلي خلقت آدمي، يعني جوهره انساني و كرامت و آزادگي انسان است؛ كرامتي كه حساب نماز حسين (ع) را از نماز آنان و آيين و مذهب حسين (ع) را از كيش آنان جدا و متمايز ميسازد. حسين (ع) ميداند، جوهر انساني پيامبر(ص) و اسلام انساني محمد(ص) بود كه مكتب رهاييبخش بردگان و بندگان از قيد قدرتمندان جاهلي شد و شيفتگي جانها را به «توحيد» برانگيخت و در مقابل، پس از رحلت پيامبر عظيمالشأن، نخستين انحرافات چه بسا با غلبه قبيله بر اصول انساني و اخلاقي و اسلامي ديگر شكل گرفت. 50 سال بعد، نيز اساسيترين عامل بروز حادثه حيرتانگيز كربلا و دليل ايستادگي در برابر دستگاه غيرانساني حكومت يزيد، شيفتگي امام حسين (ع) به كرامت و آزادگي انسان و حقيقت اسلام بود. اسلامي كه به تعبير مرحوم علامه جعفري «روشنترين مذهب انساني» است؛ يعني «اسلامي كه دفاع از حيات و شرف و حيثيت الهي آن از با اهميتترين اصول آن تلقي ميشود.» به بيان ديگر، امام حسين (ع) براي اصلاح امت و اقامه همان اصول بنيادين و كرامت انساني بپا خاست كه اعلي درجه آن در دين حقيقي پيامبر (ص) متبلور شده بود. اصول بنياديني كه پيامبر «رحْمةً لِلْعالمِين» براي آن مبعوث شده و مردم به چشم و جان خود در آن دوران از رسول خدا (ص) مشاهده كرده و آموخته بودند و متاسفانه در دوران اموي از روح خود تهي شده و با حكومت يزيد به انحراف و ابتذال كشيده شده بود.
پاسخي به دوگانه حكومت يا شهادت حسين (ع) شهيد انسانيت
بيآنكه بخواهم به خوانشهايي كه تاكنون از نهضت حسيني (ع) در دو گانه حكومت و شهادت صورت گرفته، ورودي داشته باشم به نظر ميرسد مساله اصلي حسين(ع)، صرفا با مساله حكومت يا تكليف براي قيام و شهادت هم توضيح كاملي داده نخواهد شد كه اينها همه اهميت و طريقيت خود را داشت. بيترديد حكومت نيازمند ابزار است و تكليف وسعت ميخواهد. لذا وقتي كه امكان حكومت و يا وسعت تكليف فراهم نباشد، آدمي معذور است. اما اين «حريت» و انسان بودن است كه مرز ندارد و به هيچ امكان و وسعتي محدود نميشود و در هيچ شرايطي اسقاط نميگردد و آدمي حق عبور از آن را ندارد.
امام(ع) ميدانست كه آنان از حداقلهاي صلاحيت حكومت بر امت اسلام برخوردار نيستند و بايد كاري كرد. در اين حال پس از داستان مسلم ابن عقيل و ارعاب و انفعال و عقبنشيني كوفه، لشكر حسين (ع) به روشني واقف شد كه با شرايط حاكم بر امت و استبداد يزيد، از عده و امكانات لازم براي برقراري حكومت محدود نيز برخوردار نخواهد بود. در اين حال، اگر امام (ع) در دوگانه «عزت» و « ذلت» و لكهدار شدن «شرافت» يعني تنگناي پذيرش بيعت اجباري يزيد كه عبور از مرزهاي كرامت و انسانيت، و مشروعيت بخشي به حاكميتي غير انساني و جبار و پذيرش بدعتي ابدي در آيين محمد(ص) قرار نميگرفت، چه بسا با منتفي شدن زمينههاي امر به معروف و نهي از منكر، راه ديگري را براي زمينهسازي اصلاح امت و حكومت بر ميگزيد. به زعم نگارنده، مساله اساسي و برگشتناپذير، اصل شرافت و «امر به عزت» و «نهي از ذلت» بود كه با تفسير رايج از «امر به معروف» و «نهي از منكر» و هر «تكليف» ديگري متفاوت است و در هيچ شرايطي اسقاط پذير نيست. امام حسين (ع) و خاندان شريفش نميتوانست مرگ «انسانيت» و بازگشت به بردگي جاهليت را امضا و تاييد كند. حيات شرافتمندانه و كرامت انساني در اسلام و قاموس حسين (ع)، خط قرمز و پيشنيازي بود كه بدون آن، نه تنها راهي براي بازگشت به اسلام پيامبر (ص) و علي (ع) كه حتي راهي براي حداقلهاي حيات انساني در امت اسلام باقي نميماند.
گشودن «جبهه انسانيت» در برابر «جبهه جباريت»
حسين (ع) در حال گشودن «جبهه انسانيت» در برابر «جبهه جباريت» بود و اين حقيقتي بود كه جريان مقابل به دليل دور شدن از مولفههاي كرامت و شرافت انساني، قادر به درك آن نبود. هر چه ميگذشت و به روز عاشورا نزديك ميشد، «أشباه الرّجال و لا رجالي» كه با اندك متاعي به يزيد پيوسته بودند، از فهم عدم پذيرش بيعت به رغم خطرات سهمگين و جانفرسا براي حسين(ع) و خاندان حسين(ع) كه تا سر حد شهادت و اسارت اهل حرم بود، عاجزتر ميشدند، چرا كه ادراك جماعتي كه از حداقلهاي انساني به اسفل السافلين تنزل يافتهاند و خدا را در معادلات خود فراموش كردهاند، راه به «خلوتگاه خورشيد» نميبرد و دركي از پارادايم «عزت» و «ذلت» نخواهد داشت.
آموزه شگفت و ابدي شامگاه عاشورا
حسين(ع) در آموزهاي ابدي و شگفت تا ديرگاه شب عاشورا، همراهانش را از سرنوشتشان آگاه و در انتخاب مسير آزاد ميگذارد و همزمان تا آخرين لحظات حيات نورانياش، جبهه جهل و جبر و كفر را به اصلاح فرا ميخواند، به دليل حرمتي است كه براي فطرت كريم و انتخابگر انسان قائل است كه بايد بداند چرا؟ و به كجا؟ ميرود و اين آگاهي بخشي و شفافيت، سيره حسين(ع) از همان آغاز است. امام (ع) در ابتداي حركت نيز در مكتوب منقول از ايشان به بنيهاشم بيان ميدارند: «بسمالله الرحمن الرحيم. من الحسين بن علي بن ابي طالب الي بني هاشم، امّا بعد، فانّ من لحق بيمنكم أستشهد، و من تخلّف لم يبلغ مبلغ الفتح و السلام؛» به نام خداوند بخشنده مهربان؛ از حسين بن علي بن ابي طالب به بني هاشم. اما بعد، هر كس از شماها به من بپيوندد، به شهادت ميرسد و هر كس باز ماند به جايگاه فتح و پيروزي نخواهد رسيد، والسلام. و البته مخاطب حسين (ع) در اين رستاخيز عظيم، صرفا اندك ياران وفادار و يا آن جماعت كثير دين به دنيافروش نبودند. حسين (ع) براي مرزبندي ابدي بين دو گفتمان از انسان و اسلام برخاسته بود؛ انسان مختار و انسان مجبور، انسان آگاه و انسان تباه، اسلام مبتني بر كرامت و شرافت انساني و اسلام بي اعتنا به كرامت و شرافت انساني، و به ظن قوي اين همان چيزي بود كه حسين (ع) و يارانش را به شهادت رساند، يعني انسانيت و جوهره والاي انساني ايشان، چنان كه علي (ع) را عدالتش به شهادت رساند. اين گونه بود كه حسين (ع)، رستاخيز انسانيت را برپا، و پرچم نماينده دائمي اسلام حقيقي را برافراشت و در هر زمين و زمانه، آنكه جوهر انسانياش قويتر است با حسين (ع) و نهضت او همراهي و همذاتپنداري بيشتري خواهد داشت.
معجزه حسين (ع)
يزيد، حسين (ع) را در محاصره لشكر بيشمار و صحراي دور افتاده كربلا، تمام شده ميديد. چند تن همچون كبوتران بيپناه در روز يا نيم روزي غريبانه و در نهايت شقاوت سر بريده شدند و امپراتوري دروغ يزيد آنان را خارجي و فتنهگر ناميد و انگيزهها و هدف و استواري و حقطلبي و شجاعت و رزم بينظير و در يك كلمه نهضت الهيشان را تحريف و انكار كرد. آن اشقياي سياهبخت، حتي نيازي به دفن پيكر مطهر شهيدان نديدند و بر پيكر آلالله اسب تاختند و حرمت حرم را شكستند. اما سنت خداوند و حرمت «انسان» چه ميشود؟
همان قطره نخست خون مقدس «حسين، عزيز فاطمه (س)» كه بر زمين نشست، آتشي از ندامت و بيداري برخاست. توفاني از تلاقي اسطورگان عزت و جرثومگان ذلت. تاريخ انتقام خود را از تبهكاران گرفت و ميگيرد. معجزه حسين (ع) همان بس كه «از شهادت حسين(ع) حرارت و گرمايي در دلهاي مومنان است كه هرگز سرد و خاموش نميشود.» آن بيابان تفتيده گمنام و آن تنهاي قطعه قطعه، امروز قبله مسلمانان حقيقتجو و انسانهاي آزاده جهان شدهاند و هر روز زمزمه نام و راه حسين (ع) خطاب به عالميان بلندتر و فراگيرتر ميشود كه «هيهات مِنّا الذِّلّة» و «ان لم يكن لكم دينٌ و كنتُم لاتخافون المعاد فكونوا احراراً فِي دُنياكم.»
خداوندا، به حق مظلوميت حسين (ع) و خاندان حسين (ع) و به حق شهيدان گلگون و جاويد كربلا، ما را و يكايك شيعيان حسين (ع) را به درك كرامت انسان استوار و رهنمون، و دين و آيين مان را دين و آيين حسين (ع)، و جبهه ما را «جبهه عزت و كرامت و انسانيت» قرار ده، نه دين و آيين و جبهه آنان كه در برابر حسين (ع) ايستادند و ملائك و آدميان را بر عزاي «اشرف اولاد آدم» نشاندند. آمين يا رب العالمين.
اصل اين مكتوب در ايام تاسوعا و عاشوراي حسيني گذشته نگاشته شد كه پس از بازخواني و ويرايش، براي ايام تاسوعا و عاشوراي ۱۴۰۳ تقديم مخاطبان ارجمند ميشود. ملتمس دعا براي همه رفتگان دلبسته به راه و مرام حسين (ع) از جمله پدر گرانقدر و برادر عزيزم كه در ميان ما نيستند و عميقا به تعظيم شعائر در اين ايام ممارست داشتند. رحمت خداوند بر ايشان باد.