نگاهي به هنر فرهاد مشيري به مناسبت درگذشت او
نوآوري در سايه بازانديشي در سنت
مشيري از نخستين هنرمندان ايراني مورد اقبال بينالمللي است كه در سال 2012 در زمره 500 هنرمند برتر جهان قرار گرفت
حجت اماني
فقدان فرهاد مشيري، هنرمند معاصر ايراني در روزهاي اخير و بازتاب تصاوير آثارش با قيمتهاي شگفتانگيز، مخاطبان بهويژه عامه را با پرسشهايي از جنس آيا اينگونه آثار هنر است يا نه، مواجه كرده است؛ از اين رو جهت بازشناخت اين هنرمند و پاسخ به اينگونه پرسشها با بيان ساده از طريق بازخواني آثارش دريچهاي به جهان تصويري و انديشههاي هنري او با رويكرد به فرهنگ بومي، بازكرده تا درك سادگي آثار او آسانتر بنمايد.
فرهاد مشيري، زاده سال ۱۳۴۲ شمسي در شيراز، به واسطه كار پدرش كه در صنعت سينما فعال بود، از نوجواني ارتباط نزديكي با فيلمهاي سينمايي و دنياي تصوير متحرك برقرار ميسازد و بخشي از جهان تصويري او را شكل ميدهد. وي اوايل جواني به امريكا رفته و در انستيتوي هنر كاليفرنيا مشغول به تحصيل ميشود كه تحصيل و اقامت در امريكا بستر و زمينه آشنايي او با جنبش هنري پاپ آرت امريكا كه در دهه 1960ميلادي شكل گرفته بود را فراهم ميسازد. مشيري پس از اتمام جنگ تحميلي ايران و عراق به كشور بازگشته و فعاليت هنري خود را در قالب تصويرسازي براي كودكان و انيميشنهاي كوتاه دنبال ميكند. او تحت تاثير انديشههاي جنبش پاپآرت امريكا كه متاثر از فرهنگ همگاني بود، به فرهنگ عامه ايراني و بومي علاقهمند شده و آن را دستمايه اصلي آثار هنري خود قرار ميدهد.
مشيري از نخستين هنرمندان ايراني بود كه آثارش در عرصه بينالمللي با اقبال روبهرو شد و همين امر كمك كرد تا نام او در شمار 500 هنرمند برتر جهان در سال 2012 قرار گيرد.
اثر «فقط تو» در هشتمين حراج تهران در دي ماه ۱۳۹۶ به مبلغ يك ميليارد تومان به فروش رفت. «فقط تو» دو كوزه، هر يك به ابعاد ۱۰۰×۱۳۲ سانتيمتر، يكي به رنگ تيره، نمادي از تنهايي، غم و اندوه كه بر پيكرش واژه «فقط» به رنگ سياه نقش بسته و ديگري به رنگ روشن، نمادي از عشق، شادي و دوستي كه بر آن واژه «تو» به رنگ سفيد نوشته شده است. اين دو كوزه مكمل يكديگرند و در عين حال گوياي سيري عاشقانه از «خود» به «ديگري» است.همچنين اثر «خوابم يا بيدارم» از مجموعه نقاشيهاي كوزه در دوازدهمين حراج تهران ويژه هنر معاصر ۲۷ ديماه ۱۳۹۸ در هتل پارسيان آزادي، با قيمت يك ميليارد و ۶۰۰ ميليون تومان به فروش رفت.
بازكشف فرهنگ به ويژه فرهنگ عامه، ادبيات كهن ايراني و بومي با رويكرد هنر «پاپ» و «كيچ» از ويژگيهاي برجسته آثار فرهاد مشيري در مجموعه «خُم»ها (كوزه)، «اعداد» و «حروف» به شمار ميآيد، هر چند كه جستوجوهاي او شامل مفهوم (كانسپت) هم ميشود. شاكله انديشه هنري او بازنمود سنت، نه به مفهوم تكرار، تقليد و رونوشت از پيشينيان است، بلكه به مفهوم بازانديشي و نوآفريني آنچه در عصر ما به مثابه امري عادي و جاري تبديل شده است و از آن به عنوان فرهنگ عمومي و اصالت نام برده ميشود. اعداد و حروف از جمله مواردي است كه بخش مهمي از فرهنگ ديداري انتزاعي ما را شكل ميدهند و فارغ از جايگاه بنيادين حِكمي و فلسفي كه در فرهنگ ايران و اسلام دارند، از نظر ديداري نيز خارقالعاده است به گونهاي كه اعداد و حروف به شكل تصويري و رابطهمند در قالب طلسم و حرز نقشهاي مختلفي از جمله شفابخشي تا نفرين را نزد عامه داشتهاند.
برهم زدن رابطه بين اعداد و حروف براي توليد معنا از ويژگيهاي شاعران براي خلق معاني شاعرانه است. فرهاد مشيري نيز بر مبناي اين قاعده، تصويري با معناي تازه از اعداد و حروف به وجود آورده و شعر تصويري معاصرش را در قالب اعداد و حروف فارسي و گاه كلمات پرتكرار ادبيات مانند«عشق»، «دل» با خطوط ايراني از جمله نستعليق عاميانه و اعدادي مانند 5 (پنج) كه از نظر ديداري و مفهومي جايگاه ويژهاي در فرهنگ عامه دارند، بر بستر خمهاي ساده و گاه غير متقارن كه غالبا ترك برداشتهاند، رقم زده است. خمها از منظر مفهوم از انتخابهاي جذاب اين هنرمند است كه سعي داشته اين ظرف كه جايگاه ويژهاي در ادبيات تغزلي و عاشقانه ايراني دارد را از زيست بوم خود برگزيند و با جملات، اصطلاحات و ضربالمثلهاي مفهومي مانند: «رفتي ولي نه از دل» به عنوان مظروف بر بستر آنها با «دستخط» ايراني بنشاند.
به كارگيري رنگ در آثار مشيري سرشار از معنا و مفهوم است؛ به نظر نويسنده اين نكته وجه تمايز نگاه او از هنر پاپ امريكا و هنر پاپ لندن را نشان ميدهد. در جنبش هنري پاپ امريكا، رنگها به دنبال تقدسزدايي است و سعي دارد با استفاده از رنگهاي لوكس، فانتزي، تند، تهاجمي و جنسي-كه عموما ما هنر پاپ را با اين پالت رنگي ميشناسيم- افراد و هر چيزي را تا حد اشياي روزمره و فاقد معنا تنزل دهد، اما مشيري رنگهاي سياه- سفيد، طلايي و آبي ايراني (لاجوردي) را با شناخت از فرهنگ عامه در جهت معنابخشي به مضاميني كه خالي از ايهام نيست به كار ميگيرد.
نگاه مردمي، عادي و خالي از ادعا به فرهنگ بومي از ديگر ويژگيهاي بياني آثار مشيري به شمار ميآيد؛ مجموعههايي متشكل از حروف و تصوير از فرهنگ روزمره مانند كارتونها، فيلمهاي اصطلاحا اتوبوسي، كميكاستريپها، كتابهاي كودكان و آگهيهاي تبليغاتي را دستمايه توليد آثار خود قرار داده كه براي همگان آشنا و عادي شده است. او تصاويري كه ممكن است از نگاه ما از تكرار و روزمرگي، عادي، ساده، فاقد ارزش معنوي و فاقد روايت باشند را انتخاب كرده و با روايت تصويري تازهاي از جنس هنر معاصر بازآفريني ميكند. از اين رو اينگونه آثار گاه آنقدر عادي و گاه كليشهاي به نظر ميرسند كه ذهن مخاطب را با شك و ترديد مواجه ميسازد كه اين هنر است يا نه! در واقع ميتوان گفت آثار او دقيقا لبه تيز اين جمله كه« هنر هست يا نه» ايستاده است! اثر «الله طلايي» او كه با تركيب دانههاي كريستال و ورق طلا ساخته شده است اين ويژگي را به ذهن متبادر ميسازد. اثري كه نماد تصويري اعتقادي ايرانيان است و به شكلهاي متفاوتي در فرهنگ عامه، از آويز آيينههاي تاكسيها و كاميونها گرفته تا سر در خانهها استفاده شده است. از اين رو هنرمند با بازچيدمان آن در قالبي نو توانسته است فرهنگ عامه را نوآفريني و بازتوليد كند يا به بيان ديگر سنتي را حيات تازهاي بخشد. همچنين مشيري در مجموعهاي از آثارش از تكنيك بافت فرش ماشيني به مثابه نمادي از تلفيق فناوري و هنر بومي ايران به عنوان بستري براي بازنمايي سلايق تصويري عامه و روزمره استفاده كرده كه اين زيباييشناسي تصويري حاصل بازچيدمان تصاوير برگرفته از پيشخوان دكههاي روزنامهفروشي است.
به رغم اينكه بيشتر هنرمندان سعي ميكنند، يافتههاي ديداري يا تكنيكهاي تصويري خود را در قالب سبك و سياق مشخص تكرار كنند و از خود تصويري تثبيت شده در جامعه هنري بسازند، اما تنوع و گوناگوني از ديگر ويژگيهاي آثار هنري مشيري است. از اين رو نميتوان وي را در يك سبك يا جنبش خاص قرار داد؛ او همواره سعي داشته تا ذهن خود را مرتب بازنو (رفرش) كرده و در فرهنگ بومي غوطهور سازد كه اين امر نيز از معاصر بودنش حكايت دارد.
* نقاش و دانشآموخته دكتراي تاريخ هنر