• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5823 -
  • ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۰ مرداد

ريشه‌هاي جنگ اول جهاني 

مرتضي ميرحسيني

برخي مي‌گفتند اجتناب‌ناپذير بود. اجتناب‌ناپذير بود و دير يا زود اتفاق مي‌افتاد، چون رقابت ميان قدرت‌هاي اروپايي و عزم آنان در اثبات برتري خود به ديگران به مسيرهاي خطرناكي كشيده شده بود و در دوره منتهي به جنگ بزرگ، تقريبا هيچ ‌كس پيش‌بيني درست و روشني از آنچه در پيش بود، از ميزان تباهي و تلفات منازعه‌اي به آن گستردگي نداشت. آنهايي كه آن جنگ را شروع كردند يا در همان بدو ماجرا درگيرش شدند، فكر مي‌كردند در زماني كوتاه -در حد چند هفته يا حداكثر چند ماه - كار را تمام مي‌كنند و با شركت در اين جنگ، به همه جنگ‌هاي بعدي پايان مي‌دهند. اشتباه مي‌كردند. به قول آلن تيلور «انسان‌ها نمي‌خواهند باور كنند كه اتفاقات بزرگ را بهانه‌هاي كوچك سبب مي‌شوند. از اين‌رو، به محض اينكه جنگ جهاني درگرفت، آنان به اين باور رسيدند كه پشت اين جنگ بايد علل بزرگي پنهان شده باشد. در بررسي جزييات، كشف اين علل دشوار است. در هيچ‌ جا نشاني از تصميم آگاهانه براي برافروختن آتش جنگ نبود. ارزيابي دولتمردان نادرست بود. آنان ابزارهاي لاف و گزاف و تهديد را كه در موارد پيشين كارگر افتاده بودند به كار گرفتند. اين‌بار حساب‌ها غلط از آب در آمد. عامل بازدارنده‌اي كه به آن متكي بودند، نتوانست موثر واقع شود. دولتمردان زنداني اسلحه خود شدند. ارتش‌هاي بزرگ كه براي تامين امنيت و حفظ صلح شكل گرفته بودند، ملت‌ها را برحسب وزنه‌اي كه داشتند به جنگ سوق دادند.» تا آنجا كه به اروپايي‌ها برمي‌گشت، تصميم به جنگ را عده انگشت‌شماري در آلمان و انگليس و روسيه و چند كشور ديگر گرفتند و اقليتي از سياستمداران و نظاميان نيز اين تصميم را تاييد كردند. البته اين اقليت با شعارهاي ميهن‌پرستانه و تبليغات پرسروصدا و تحريك حس غرور ملي، عده بيشتري را با خودشان همراه كردند و حداقل بخشي از ملت را به پشتيباني از جنگ برانگيختند. مخالفان جنگ را هم ساكت و منزوي كردند. مصمم به جنگ بودند، چون به پيروزي - آن ‌هم در زماني كوتاه - مطمئن بودند كه نوشته‌اند: «كشورها از سر ترس، جنگ به راه نمي‌اندازند، بلكه بدين سبب چنين مي‌كنند كه مطمئنند با توسل به زور نفع بيشتري به دست مي‌آورند و تا با پرهيز از آن. اين نكته در 1914 به همان اندازه صادق بود كه در موارد ديگر.» نه اينكه اصلا ترسي وجود نداشت، وجود داشت. اما عامل اصلي شروع جنگ نبود. قطعا دولت‌هاي بزرگ زمانه -كه منافع بلندمدت خود را در تضاد با منافع دولت‌هاي ديگر مي‌ديدند - به يكديگر بدبين بودند و از پيشدستي ديگري مي‌هراسيدند. اما آنچه آنان را به جنگ، آن ‌هم جنگي تمام‌عيار با بسيج همه امكانات سوق داد، كمتر ترس و بيشتر جاه‌طلبي و توهم پيروزي آسان و قطعي و فوري بود. اما خود ماجرا، تابستان 1914 با قتلي در بالكان شروع شد. وليعهد و وارث امپراتوري اتريش را در سارايوو كشتند و گناه آن گردن صرب‌ها افتاد. اتريش مهياي جنگ با صربستان شد و دولت‌هاي ديگر، از روسيه و آلمان گرفته تا انگليس و فرانسه هر كدام براساس شرايط و منافع و اهداف خود، در يكي از دو طرف درگيري ايستادند. آتش جنگ شعله كشيد و ابتدا بخشي از اروپا و بعد تقريبا سراسر اين قاره را به كام خود كشيد. سپس به قاره‌هاي ديگر هم سرايت كرد و حتي دامن كشور ما را هم گرفت. تمام پيش‌بيني‌هاي جنگ‌افروزان نيز يكي پس از ديگري غلط از آب درآمد. معلوم شد كه پيروزي در جنگ نه آسان است و نه در كوتاه‌مدت به‌ دست مي‌آيد. نيز معلوم شد كه پيشرفت تسليحات و توسعه صنايع نظامي، كار جنگ را نه آسان‌تر كه سخت‌تر و پيچيده‌تر مي‌كند. اما بازگشت به عقب و جبران خطا و اصلاح مسير ممكن نبود و اگر هم بود، يكي از گزينه‌هاي تصميم‌گيران محسوب نمي‌شد. پس آنهايي كه جنگ را شروع كرده بودند، در جنگ ماندند و به بهاي جان ميليون‌ها انسان، پاي تصميمي كه گرفته بودند، ماندند.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون