• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5825 -
  • ۱۴۰۳ شنبه ۱۳ مرداد

كليشه‌ها درباره دهه هشتادي‌ها تنوع‌ها را ناديده مي‌گيرد

12 ميليون انسان در ۲ كلمه

اميد بياني

شبكه‌هاي اجتماعي پر است از تحليل‌هاي اين و آن درباره «نسل زد» و «دهه هشتادي‌ها». يكي دهه‌ هشتادي‌ها را آدم‌هاي تنبل و بي‌سوادي مي‌داند كه اصلا زندگي‌كردن بلد نيستند و آن‌يكي مي‌گويد اينها نسلي مبارز هستند كه قرار است همه را نجات بدهند. اين حرف‌ها آنقدر بالا گرفته كه در انتخابات اخير رياست‌جمهوري، كار به نبرد لفظي دهه شصتي‌ها و دهه هشتادي‌ها در شبكه‌هاي اجتماعي كشيد. 

طبقه‌بندي‌هاي نسلي ابزاري مفيد براي تحليل تغييرات اجتماعي و فرهنگي، درك تفاوت‌هاي بين‌نسلي و برنامه‌ريزي و سياست‌گذاري هستند اما وقتي اين طبقه‌بندي‌ها از كاركردهاي پژوهشي، برنامه‌ريزي و سياست‌گذاري خارج مي‌شود، منجر به ساده‌سازي بيش از حد، تضاد بين نسلي و ناديده‌گرفتن تكثر قصه‌هاي ۱۲ ميليون نفر مي‌شود. در اين گزارش تلاش شده گوشه‌اي از اين قصه‌ها و تنوع‌شان در گفت‌وگو با دهه‌هشتادي‌هايي از جغرافياهاي مختلف و با نگرش‌هاي متفاوت روايت شود.

دهه‌هشتادي‌بودن؛ برچسبي بر پيشاني

جايي حوالي خيابان انقلاب تهران با سارا، دانشجوي ۱۹‌ساله رشته جامعه‌شناسي دانشگاه تهران ملاقات مي‌كنم. او يكي از نمايندگان نسلي است كه اين روزها بحث درباره‌اش داغ است: نسل زد يا همان دهه هشتادي‌هاي ايران.

سارا با لبخندي مي‌گويد: «مي‌دونيد، هر وقت كسي مي‌فهمه من دهه هشتادي‌ام، انگار يه برچسب روي پيشونيم مي‌چسبونه. فكر مي‌كنن همه‌چيز رو درباره‌م مي‌دونن.»

نسل زد، كه در ايران عموما به دهه‌هشتادي‌ها شناخته مي‌شود، براساس آمارهاي مركز آمار ايران، جمعيتي حدود ۱۲ ميليون نفر دارد كه نيمي از آنها دختر و نيمي ديگر پسر هستند. اگرچه غالبا از همان اصطلاح نسل زد براي اين نسل استفاده مي‌شود، جامعه‌شناسان تاكيد مي‌كنند كه تعريف اين نسل در ايران پيچيدگي‌هاي خاص خودش را دارد و نمي‌توان صرفا همان تعاريف غربي را درباره‌اش كپي كرد. اين نسل در بستر تحولات اجتماعي، سياسي و تكنولوژيك خاص ايران شكل گرفته است.

دهه هشتادي‌ها در ايران اگرچه مانند هم‌نسلان‌شان در سراسر جهان از بدو تولد با اينترنت و از همان اوايل با تلفن همراه آشنا بودند، در ايران با محدوديت‌هاي شديد اقتصادي و آزادي اينترنت هم مواجه بوده‌اند. اين خود باعث شده كه تعريف نسل زد در ايران، فراتر از يك بازه زماني صرف باشد. اين نسل، آينه تمام‌نماي جامعه‌اي است كه در آن، سنت و مدرنيته در هم تنيده شده‌اند.

مريم، دانش‌آموز ۱۷‌ساله اهل كردستان، تجربه خود را اين‌گونه روايت مي‌كند: «اينجا خيلي از بچه‌ها تا چند سال پيش حتي گوشي هوشمند نداشتن. ما هم نسل زديم، اما زندگي‌مون با اوني كه توي تهران مي‌گذره خيلي فرق داره.»

 

كليشه‌ها چه چيزي را پنهان مي‌‌كنند؟

در كافه‌اي در ميدان ونك تهران، با گروهي از جوانان دهه هشتادي قرار گذاشته‌ام تا درباره كليشه‌هايي كه با آن مواجهند صحبت كنيم. نيلوفر، دانشجوي ۲۱‌ساله رشته مهندسي كامپيوتر، صحبت را شروع مي‌كند: «هميشه فكر مي‌كنن ما به گوشي‌هامون چسبيديم و هيچي از دنياي واقعي نمي‌فهميم. انگار نه انگار كه من عضو انجمن كوهنوردي دانشگاهم و هر هفته برنامه طبيعت‌گردي داريم.»

وابستگي به فناوري و گجت‌هاي الكترونيك، شايد رايج‌ترين كليشه‌اي باشد كه درباره نسل زد وجود دارد. اما واقعيت پيچيده‌تر از اين تصوير ساده‌انگارانه است.

امير، كارآموز ۱۸‌ساله يك شركت برنامه‌نويسي، مي‌گويد: «درسته كه ما با تكنولوژي بزرگ شديم، ولي خيلي‌هامون داريم ازش براي ساختن آينده‌مون استفاده مي‌كنيم. من از ۱۵‌سالگي كدنويسي ياد گرفتم و الان دارم روي يه اپليكيشن براي كمك به سالمندان كار مي‌كنم.»

كليشه ديگري كه اغلب به نسل زد نسبت داده مي‌شود، بي‌توجهي به ارزش‌هاي سنتي است. فاطمه، دانش‌آموز ۱۷‌ساله اهل يزد، با لحني جدي مي‌گويد: «اينكه فكر مي‌كنن ما به سنت‌ها اهميت نمي‌ديم، واقعا آزاردهنده‌ است. من هر سال با خانواده‌‌ام براي مراسم تاسوعا و عاشورا به حسينيه مي‌رم. فقط شايد نگاهمون به بعضي چيزها با نسل قبل فرق داشته باشه.»

از كليشه‌هاي رايج ديگر درباره دهه هشتادي‌ها، فردگرايي افراطي آنهاست. سعيد، دانشجوي ۲۰‌ساله رشته حقوق، با حرارت مي‌گويد: «مي‌گن ما فقط به فكر خودمونيم و اين واقعا بي‌انصافيه. ما شايد روش‌هاي متفاوتي براي كمك به همديگه داريم ولي بي‌تفاوت نيستيم.»

عده‌اي ديگر هم دهه هشتادي‌ها را كم‌تحمل و زودرنج مي‌دانند و مي‌گويند اين نسل هيچ‌وقت ارزش زحمت‌كشي و تحمل سختي‌هاي نسل‌هاي قبل را نمي‌فهمد. مريم، ۲۲‌ساله، با جديت مي‌گويد: «ما زودرنج نيستيم، حساسيم. وقتي مي‌بينيم داره چه بلايي سر محيط‌زيست مياد، چطور مي‌تونيم ساكت بمونيم؟ ما براي چيزهايي كه برامون مهمه مي‌جنگيم، اين اسمش حساسيته نه زودرنجي.»

در پايان اين بحث، نيلوفر با لحني اميدوارانه مي‌گويد: «كاش به جاي برچسب زدن، بيشتر به حرفامون گوش مي‌دادن. ما شايد با نسل‌هاي قبل فرق داشته باشيم، ولي همه‌مون مي‌خوايم دنيا رو جاي بهتري كنيم.»

كليشه‌هاي رايج درباره نسل زد، اغلب تصويري ناقص و گاه نادرست از واقعيت پيچيده زندگي اين نسل ارايه مي‌دهند. درك عميق‌تر اين نسل، نيازمند كنار گذاشتن پيش‌فرض‌ها و گوش دادن به صداهاي متنوع آنهاست. تنوعي كه بخشي از آن، اقتصادي و طبقاتي است. 

حباب‌هاي اجتماعي در نسل زد

تنها در پايتخت، از شمال شهر گرفته تا جنوب، تصويري متنوع و گاه متضاد از زندگي دهه‌هشتادي‌ها پيش چشم‌مان نقش مي‌بندد.

در كافه‌اي در زعفرانيه، با سامان ۱۹‌ساله، صحبت مي‌كنم. او كه فرزند يك تاجر است، مي‌گويد: «خيلي‌ها فكر مي‌كنن همه ما بچه پولداريم و مشكلي نداريم. درسته كه من از نظر مالي راحتم، ولي فشار خانواده براي موفقيت خيلي زياده. انگار بايد همه موفقيت‌هاي پدرم رو تكرار كنم.»

چند كيلومتر آن طرف‌تر، در محله جمهوري، با رضا، كارگر ۲۰‌ساله يك تعميرگاه، گفت‌وگو مي‌كنم. رضا با لحني خسته مي‌گويد: «من از ۱۶‌سالگي دارم كار مي‌كنم. درس رو ول كردم چون بايد خرج خونواده رو بدم. وقتي مي‌بينم بعضي هم‌سن و سال‌هام دغدغه‌شون اينه كه كدوم دانشگاه خارجي برن، حس مي‌كنم ما توي دو دنياي جدا زندگي مي‌كنيم.»

شكاف طبقاتي در ميان نسل زد شايد از هر زمان ديگري عميق‌تر شده است. اين نسل در دوره‌اي رشد كرده كه نوسانات اقتصادي شديد و تورم بالا، فاصله طبقاتي را بيشتر كرده است.

سارا كه از يك خانواده متوسط است، مي‌گويد: «ما طبقه متوسط انگار داريم له مي‌شيم. پدر و مادرم هر دو شاغلن ولي باز هم به سختي از پس هزينه‌ها برميان. من مجبورم همزمان با درس خوندن، پاره‌وقت كار كنم.»

در يك كتابفروشي در خيابان انقلاب، با زهرا، دانش‌آموزي ۱۸‌ساله، صحبت مي‌كنم. او مي‌گويد: «من عاشق كتاب‌خوندنم، ولي قيمت كتاب‌ها اونقدر بالاست كه نمي‌تونم بخرم. مجبورم از كتابخونه امانت بگيرم يا نسخه پي‌دي‌اف بخونم. بعضي از دوستام حتي اين امكان رو هم ندارن.»

مصطفي، ۲۰‌ساله و ساكن لواسان، تجربه متفاوتي دارد: «من خوش‌شانسم كه مي‌تونم به كلاس‌هاي مختلف برم و سفر خارجي برم. ولي گاهي حس مي‌كنم از زندگي خيلي از هم‌نسل‌هام دورم.»

جامعه‌شناسان مي‌گويند اين تفاوت در تجربه زيسته مي‌تواند به شكل‌گيري حباب‌هاي اجتماعي منجر شود؛ جايي كه افراد فقط با كساني در ارتباط هستند كه شرايط مشابهي دارند و درك درستي از واقعيت زندگي ساير اقشار جامعه ندارند.

رضا، با لحني تلخ اضافه مي‌كند: «گاهي حس مي‌كنم ما فقط وقتي ديده مي‌شيم كه قراره درباره فقر و بدبختي صحبت كنن. انگار بقيه جنبه‌هاي زندگي ما مهم نيست.»

تنوع اقتصادي و طبقاتي در ميان نسل زد، واقعيتي انكارناپذير است. اين تنوع نه تنها بر سبك زندگي و فرصت‌هاي اين نسل تاثير مي‌گذارد، بلكه نگرش‌ها و چشم‌اندازهاي آنها به آينده را نيز شكل مي‌دهد. درك اين تنوع و پيچيدگي‌هاي آن، براي ارايه تصويري واقع‌بينانه از نسل زد ضروري است و مي‌تواند حتي به سياست‌گذاري‌هاي موثرتر براي كاهش نابرابري و ايجاد فرصت‌هاي برابر منجر شود.

 

چالش‌ها و فرصت‌هاي تنوع فرهنگي

تنوع اقتصادي تنها نقطه افتراق دهه هشتادي‌ها از هم نيست. جغرافياي پراكنده ايران با فرهنگ‌هاي مختلف نيز اين تنوع را بسط داده است. سارا مي‌گويد: «زندگي در تهران پر از فرصته اما پر از استرس هم هست. ما اينجا به همه‌چيز دسترسي داريم، از گالري‌هاي هنري گرفته تا كنسرت‌ها. ولي همزمان با ترافيك، آلودگي و هزينه‌هاي بالاي زندگي هم دست و پنجه نرم مي‌كنيم.»

در مقابل، علي، ۱۹ ساله، از زابل مي‌گويد: «زندگي اينجا آروم‌تره ولي محدوديت‌هاي خودش رو داره. من عاشق موسيقي‌ام ولي هيچ آموزشگاه موسيقي اينجا نيست.»

زهرا، ۱۹‌ساله، از روستايي در سيستان و بلوچستان هم مي‌گويد: «اينجا امكانات خيلي كمه. من براي رفتن به مدرسه بايد هر روز كلي راه برم. اينترنت درست و حسابي نداريم. ولي در عوض، ارتباط ما با طبيعت و سنت‌هامون خيلي قوي‌تره.»

تفاوت زندگي نسل زد در شهرهاي بزرگ، شهرهاي كوچك و روستاها چشمگير است. اين تفاوت‌ها فقط در امكانات نيست بلكه در نگرش‌ها و ارزش‌ها هم ديده مي‌شود.

آرام، دختر ۱۸‌ساله ساكن كردستان، مي‌گويد: «ما اينجا با فرهنگ و زبان خودمون بزرگ شديم. من كردي، فارسي و انگليسي بلدم. اين تنوع فرهنگي برام خيلي ارزشمنده، ولي گاهي هم باعث دردسر مي‌شه.»

نكته جالب توجه، نقش اينترنت در پر كردن برخي از اين شكاف‌هاست. علي از تبريز مي‌گويد: «درسته كه ما امكانات كمتري داريم، ولي اينترنت باعث شده بتونيم با دنياي بيرون ارتباط داشته باشيم. من از طريق اينستاگرام با جوون‌هاي سراسر ايران و حتي خارج از كشور آشنا شدم.»

اين روايت‌ها نشان مي‌دهد كه تجربه زيسته نسل زد در نقاط مختلف ايران، تفاوت‌هاي قابل توجهي دارد. اين تنوع جغرافيايي و فرهنگي، توأمان چالش‌ها و فرصت‌هاي منحصربه‌فردي را براي اين نسل ايجاد كرده است. 

 

دسترسي به فناوري براي همه يكسان نيست

از مسائل برجسته در مناطق مختلف ايران، دسترسي‌هاي نابرابر به امكانات و تجهيزات ديجيتال است. امير، دانش‌آموز ۱۷‌ساله يك مدرسه خصوصي در تهران، مي‌گويد: «ما تو مدرسه‌مون همه‌چيز داريم. از كلاس‌هاي هوشمند گرفته تا آزمايشگاه‌هاي پيشرفته. حتي برنامه‌نويسي و رباتيك هم ياد مي‌گيريم.»

ازآن‌سو، فاطمه، ۱۶‌ساله و ساكن روستايي در خراسان جنوبي، مي‌گويد: «مدرسه ما حتي كامپيوتر درست و حسابي نداره. دوران كرونا خيلي اذيت شديم چون اكثرمون گوشي هوشمند نداشتيم. من مجبور بودم با گوشي قديمي بابام درس بخونم.»

نابرابري در دسترسي به امكانات آموزشي و فناوري، يكي از چالش‌هاي جدي دهه هشتادي‌هاست. اين شكاف ديجيتال مي‌تواند تاثير عميقي بر آينده تحصيلي و شغلي اين نسل داشته باشد.

زهرا، دانشجوي ۲۰‌ساله رشته مهندسي كامپيوتر در اصفهان وضعيت را اين‌چنين توصيف مي‌كند: «ما تو دانشگاه اصلا امكانات به‌روزي نداريم و حتي وقتي با دانشگاه‌هاي تهران مقايسه مي‌كنيم، مي‌بينيم خيلي عقبيم. درس هوش مصنوعي داريم ولي سخت‌افزار درست‌وحسابي براش نداريم.»

علي، ۱۹‌ساله، از سرباز مي‌گويد: «من عاشق برنامه‌نويسي‌ام ولي اينجا هيچ آموزشگاه كامپيوتري نيست. همه‌چيز رو آنلاين ياد مي‌گيرم، اونم با اينترنتي كه مدام قطع ميشه. گاهي حس مي‌كنم با بقيه هم‌سن و سال‌هام تو شهرهاي بزرگ مسابقه مي‌دم، ولي من از خط شروع خيلي عقب‌ترم.»

اين نابرابري در دسترسي به تكنولوژي، فقط به فاصله‌هاي جغرافيايي وسيع محدود نمي‌شود. حتي در يك شهر هم، بين مناطق مختلف تفاوت‌هاي چشمگيري وجود دارد.

در اين ميان، نكته مهم اين است كه اين نابرابري در دسترسي به فناوري و آموزش، فقط بر مهارت‌هاي فني تاثير نمي‌گذارد. اين مساله روي مهارت‌هاي نرم مثل تفكر انتقادي، خلاقيت و توانايي حل مساله هم تاثير مي‌گذارد. با اين حال، نسل زد راه‌هاي خلاقانه‌اي براي غلبه بر اين محدوديت‌ها پيدا كرده است. سارا، ۲۲ ساله، از يزد مي‌گويد: «ما با بچه‌هاي شهرهاي مختلف يه گروه درست كرديم كه منابع آموزشي رو بين خودمون به اشتراك مي‌ذاريم. حتي گاهي براي هم كلاس آنلاين مي‌ذاريم و چيزهايي كه ياد گرفتيم رو به هم ياد مي‌ديم.»

نابرابري در دسترسي به امكانات آموزشي و فناوري، يكي از چالش‌هاي جدي پيش روي نسل زد است. اين نابرابري نه تنها بر فرصت‌هاي تحصيلي و شغلي اين نسل تاثير مي‌گذارد، بلكه مي‌تواند به تشديد شكاف‌هاي اجتماعي و اقتصادي در آينده منجر شود. 

 

ارزش‌هاي متكثر، نگرش‌هاي متنوع

تنوع در نگرش‌ها و ارزش‌هاي نسل زد نيز تكه‌اي ديگر از پازل پيچيده و متنوع زيست اين نسل را ارايه مي‌دهد.

در كافه‌اي در خيابان وليعصر تهران، سارا، دانشجوي ۲۱‌ساله علوم سياسي مي‌گويد: «نسل ما رو خيلي سياسي مي‌دونن، ولي واقعيت اينه كه طيف وسيعي از ديدگاه‌ها بين ما وجود داره. من خودم به سياست علاقه‌مندم و فكر مي‌كنم مشاركت سياسي مهمه، ولي خيلي از دوستام كلا از سياست زده شدن.»

علي، يكي از همان‌هايي است از سياست‌زده‌ شده‌اند؛ «ما اونقدر درگير مشكلات روزمره هستيم كه وقت فكركردن به سياست نداريم. من فقط مي‌خوام يه زندگي آروم داشته باشم، بدون دردسر.»

در زمينه نگرش به مذهب و معنويت نيز تنوع قابل‌توجهي ديده مي‌شود. مريم، ۱۸‌ساله، مي‌گويد: «من و خيلي از دوستام به مذهب و معنويت اهميت زيادي مي‌ديم. البته شايد شكل دينداري ما با نسل‌هاي قبل فرق داشته باشه. ما بيشتر دنبال درك شخصي از دين هستيم.»

در مقابل، امير، ۲۲‌ساله، از شيراز نظر متفاوتي دارد: «من خودم رو غيرمذهبي مي‌دونم. فكر مي‌كنم نسل ما داره از مذهب سنتي فاصله مي‌گيره و بيشتر به دنبال معنويت‌هاي جديد يا حتي زندگي بدون مذهبه.»

ارزش‌هاي اجتماعي اين نسل نيز طيف گسترده‌اي از ارزش‌ها را در بر مي‌گيرد. زهرا، ۲۰‌ساله، فعال محيط‌زيست از مشهد مي‌گويد: «براي من و خيلي از دوستام، مسائل زيست‌محيطي در اولويته. ما نگران آينده زمين هستيم و فكر مي‌كنيم بايد براي نجاتش تلاش كنيم.»

رضا، ۱۹‌ساله، از كرمانشاه نظر ديگري دارد: «اينجا بيشتر بچه‌ها نگران پيدا كردن كار و تامين آينده‌شون هستن. مسائل اقتصادي برامون خيلي مهم‌تر از چيزهاي ديگه‌ست.»

در اين ميان، نكته جالب توجه، نگرش اين نسل به مفاهيمي مثل موفقيت و خوشبختي است. سامان، ۲۱‌ساله، دانشجوي مهندسي از اصفهان مي‌گويد: «نسل ما داره تعريف جديدي از موفقيت ارايه مي‌ده. ديگه همه دنبال دكتر و مهندس شدن نيستن. خيلي‌ها دنبال كارهاي خلاقانه و هنري مي‌رن.»

فاطمه، ۲۳‌ساله از تبريز اضافه مي‌كند: «براي من، موفقيت يعني بتونم كسب‌وكار خودم رو راه بندازم و مستقل باشم. خيلي از هم‌نسل‌هاي من هم همين فكر رو مي‌كنن.»

اين تنوع در نگرش‌ها و ارزش‌ها نشان مي‌دهد كه نمي‌توان نسل زد را با يك برچسب كلي توصيف كرد. ما با نسلي روبه‌رو هستيم كه در عين داشتن برخي ويژگي‌هاي مشترك، تنوع زيادي در ديدگاه‌ها و ارزش‌هايش دارد.

سارا مي‌گويد: «شايد مهم‌ترين ويژگي نسل ما اينه كه داريم ياد مي‌گيريم اين تنوع رو بپذيريم و بهش احترام بذاريم. ما مي‌خوايم در جامعه‌اي زندگي كنيم كه جا براي همه ديدگاه‌ها باشه.»

اين تنوع، كه ريشه در تجربيات متفاوت زندگي، شرايط اقتصادي و اجتماعي و تاثيرات فرهنگي دارد، تصوير پيچيده‌اي از اين نسل ارايه مي‌دهد. 

 

تنوع‌ها را بپذيريم

تنوع شرايط، ارزش‌ها و نگرش‌هاي نسل زد بسيار مفصل‌تر از آن است كه در اين گزارش بگنجد. ميليون‌ها دهه هشتادي هركدام قصه خود را دارند و اگرچه طبقه‌بندي آنها براي امور پژوهشي و سياست‌گذاري نه‌تنها مورد قبول كه حتي ضروري است، به‌كاربردن اين طبقه‌بندي‌ها براي كليشه‌سازي و حمله به اين كليشه‌ها يا ستايش آنها، تنها حجم انبوهي از اين قصه‌ها را رويت‌ناپذير مي‌كند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون