«شرح حال گوته به سعي مفيستو» منتشر شد
گوته به روايت طنز
«شرح حال گوته به سعي مفيستو» منتشر شد. به گزارش گروه هنر و ادبيات، اين كتاب را نشر نو به تازگي با ترجمه ناصر غياثي، نويسنده و مترجم نامآشنا منتشر کرده است. نسخه اصلي «شرح حال گوته به سعي مفيستو» 17 سال پيش يعني در سال ۲۰۰۷ از سوي انتشارات كارلسن ورلاگ در هامبورگ چاپ شده بود. «شرح حال گوته به سعي مفيستو» در ژانر طنز طبقهبندي ميشود و به عنوان يكي از آثار مجموعه «كتابخانه طنز» نشر نو چاپ شده است. كتاب پيشرو دربرگيرنده شرح حال گوته نويسنده و شاعر شهير آلماني در قالب خاطرات روزنوشت شيطان يا همان مفيستو است. مفيستوفلس يا مفيستو، يكي از نامهاي شيطان و اهريمن در ادبيات آلماني است كه براي اولينبار در داستان «فاوست» اثر گوته مطرح شد. فاوست يك دكتر است كه با مفيستو عهد و پيمان ميبندد. طبق اينعهد و پيمان، مفيستو در مقطعي خدمتكار فاوست است و پس از پايان مهلت يا به زبان آوردن يك عبارت ويژه، جاي آنها تغيير ميكند. به اينترتيب فاوست به خدمت شيطان درميآيد. دكتر يوهان گئورگ فاوست، شخصيتي تاريخي، ساحري دورهگرد، كيمياگر، جادوگر، ستارهشناس، فيلسوف و پيشگو بود و البته بسيار بر اين عقيده بودند كه فاوست، فقط يك شياد و كلاهبردار است. فاوست متولد اواخر قرن پانزدهم ميلادي در آلمان است و اواخر نيمه دوم قرن شانزدهم از دنيا رفت. آنطور كه گفته شده او هنگام يك آزمايش شيميايي در هتلي كشته شده و مرگش بهدليل يكانفجار بوده است. ظاهرا بنا داشته در آزمايش خود طلا بسازد و چون جسدش از ريخت و تركيب افتاده بود، به ايننتيجه رسيدند او با شيطان پيمان بسته و شخص شيطان، قبض روحش كرده است. كريستيان موزر نويسنده كتاب «شرح حال گوته به سعي مفيستو» متولد سال ۱۹۶۶ در مونيخ و درگذشته به سال ۲۰۱۳ در همين شهر است. او، نويسنده طنزپرداز و كاريكاتوريست بود و كتاب «خاطرات كاناپه فرويد» اثر ديگري از اوست كه پيشتر با ترجمه ناصر غياثي به فارسي برگردانده شده است. او در اينكتاب سراغ گوته رفته و با او و شخصيت مفيستوي منظومه «فاوست»اش شوخي كرده است.
در قسمتي از اينكتاب ميخوانيم:
وايمار ۱۷۸۶
ديگر كاسه صبرم لبريز شده. ده سال آزگار است كه اين بزِ يكدنده چيزي منتشر نكرده. تازه همين نوشتههاي قليل جديد را هم كه همهشان نيمهتماماند كسي جز عشقش شارلوته خانم نديده. فقط چند شعر افتضاح را از سر لطف داده به آنا آماليا براي مجله دربار. تازه اين هم- باورتان نميشود- فقط در يازده نسخه دستنويس منتشر ميشود.
نكند خيال ميكند ميشود به همين سادگي پيمان با شيطان را فسخ كرد؟ مرتكب خطاي بزرگي شده است. اگر ديگر نميخواهد شعر بگويد، پس آثارش به همين مقدار كه هست ختم ميشود: چهار جلد كتاب ناقابل همراه با موفقيتهايي قديمي. در صورت لزوم ميتوانيم چهار جلد ديگر را با دستنوشتههاي نيمهتمام پر كنيم. هيچ معلوم نيست در روز جزا اينها را با عنوان «به اتمام رسيده» قبول كنند. اما به من چه؟! ناشر پيدا كردهام و سر يك دستمزد خيلي عالي هم به توافق رسيدهايم. گوته فقط بايد اين خرت و پرتها را به شكلي دربياورد كه قابل انتشار باشند. اينتقاضا كه خردهفرمايش نيست. اما بنده امروز شاهد چي بودم؟ مرتيكه لات گم و گور شده است. بزدل جيم شده، بدون اينكه سهم خودش را در توافقات ادا كرده باشد. باز هم سرم كلاه گذاشت. هيچ اعتمادي نيست به بنيبشر. اين كتاب با ۱۵۰ صفحه مصور، منتشر شده است.