شعیب بهمن در پاسخ به سوال مرتبط با همکاریهای ایران و روسیه بالاخص در حوزه نظامی و معنای آن در میانه درگیریهای خاورمیانه گفت: اگر هم مذاکراتی در باب تنشها میان طرفین انجام شده باشد جنبه محرمانه دارد. کمااینکه همین امروز هم ما نمیدانیم که آیا جنگندههایی چون سوخو 35 دراختیار ایران قرار گرفته یا خیر. به باور بهمن، این مسائل به گونهای نیستند که جزيیاتشان رسانهای شود و عموما بتوان درباره آنها گمانهزنی کرد. کمااینکه همین امروز هم ممکن است تعدادی از این جنگندهها تحویل ایران شده باشد. در ادامه مشروح گفتوگو با شعیب بهمن را میخوانید:
ارزیابی شما از سفر سرگئی شویگو به ایران همزمان با بحبوبه تشدید تنشها در منطقه چیست؟ این سفر از پیش تعیین شده بود؟
این سفر در چارچوب روابط و مناسبات دو جانبه تهران و مسکو تعریف میشود. سفری از پیش تعیین شده بود که باتوجه به تحولات اخیر منطقه اهمیت دوچندانی پیدا کرد. به این دلیل که جدای از مسائلی که در روابط میان دو کشور مطرح بوده است به ویژه همکاریهای امنیتی و نظامی که تهران و مسکو در دستور کار داشتند. تحولات منطقه بالاخص ترور آقای هنیه در تهران نیز مزید بر علت شد تا این سفر در کانون توجه قرار بگیرد. اخبار و شایعات متعددی پیرامون این سفر در رسانهها منتشر شد که بیشتر مبتنی بر گمانهزنی بود. اما واقعیت این است که این سفر با توجه به دستور کار و مناسبات ایران و روسیه در نزدیکتر شدن دیدگاههای دوطرف درخصوص مسائل منطقهای و بینالمللی و همچنین تعمیق همکاریهای امنیتی و دفاعی میان دو کشور تاثیر قابلتوجهی گذاشت.
آیا ایشان حامل پیام خاصی برای ایران بود؟
شخص یا کشوری که در چنین مواقعی پیامی را مخابره میکنند قاعدتا بازیگران غربی و مشخصا امریکاییها هستند. طرف امریکایی نیز با روسها دارای روابط گرمی نیستند که بخواهند مسکو را میانجی کنند. در وهله دوم بازیگران فعال دیگری وظیفه میانجی را عهدهدار هستند که امریکا به واسطه این گروه از بازیگران میتواند پیام خود را دراختیار ایران قرار دهد. کما اینکه در گذشته هم اینگونه بوده است مانند کشورهای قطر و عمان یا عراق که این نقش را در روابط ایران و امریکا ایفا کردند. در نتیجه میتوان گفت که شایعات در باب اینکه شویگو حامل پیامی از جانب غرب برای ایران بود، قابل اعتنا نیست. اما اینکه در جریان این دیدار تهران در باب پلنهای خود با این مقام ارشد روس رایزنی داشته، محتمل است. بنابراین بیشتر از اینکه ایشان در این سفر پیام آور باشند دریافتکننده مواضع و سیاستهای ایران بودند. آنچه که ایران در برابر اسرايیل انجام خواهد داد صرفا به یک عملیات نظامی یا یک عملیات امنیتی محدود نمیشود. قاعدتا میبایست یک اقدام ترکیبی و چندجانبه باشد که دیپلماسی نیز یکی از بخشهای آن را تشکیل میدهد. بنابراین در این راستا به ویژه در حوزه همکاریهای دیپلماتیکی که دو کشور در این زمینه میتوانند انجام دهند رایزنیهای گوناگونی صورت گرفته است.
درمورد ارسال سوخو35های روسی به ایران بحثهای زیادی مطرح شده است. ازجمله بدعهدی روسیه و اینکه اصلا چگونه شد که این سوخوها سر از مصر در آوردند و... فکر میکنید در شرایط فعلی این موضوع میتواند تحتتاثیر تنشهای کنونی و پاسخ احتمالی ایران قرار گیرد؟
اولا قراردادهای نظامی میان کشورها محرمانه هستند و درخصوص کم و کیف و نحوه ارسال آن اخباری منتشر نمیشود و در موارد خیلی محدود این کشورها اقدام به انتشار اخباری در این مورد میکنند. قرارداد روسیه و ایران در مورد سوخو35ها نیز مطابق جدول زمانبندی شده مورد توافق کشورها در حال اجرا شدن است. در واقع روند طبیعی خود را طی میکند و هیچگونه خللی در آن به وجود نیامده است. در نتیجه مطابق با آن چیزی که مورد توافق ایران و روسیه بوده است این قرارداد در حال پیش رفتن است و اجرا میشود. اینکه چه زمانی سوخوها به ایران تحویل داده میشود یا اصلا دراختیار تهران قرار خواهد گرفت یا خیر، همگی مطابق با همان جدول زمانبندی شده قابل تبیین است. قطعا در این زمینه نه روسها تعللی خواهند کرد و نه سایر طرفها توانایی ایجاد فشار و خللی در این قرارداد را دارند. هر دو طرف مصمم هستند که این قرارداد به شکل کامل اجرا شود و این روند در حال طی شدن است.
این امکان وجود ندارد که این توافق باتوجه به تشدید تنشهای منطقه به لحاظ زمانی تحتتاثیر قرار گیرد که طرفین را وادار کند تا درباره مفادش مذاکرات جدیدی را ازسر بگیرند؟ این موضوع هم محرمانه است؟
بله. اگر هم مذاکراتی در این خصوص صورت گرفته باشد محرمانه است. کمااینکه همین امروز هم ما نمیدانیم که اصلا آیا جنگندهها تحویل ایران شده است یا خیر یا اینکه چه تعداد دراختیار ایران قرار گرفته است. این مسائل به گونهای نیستند که جزيیاتشان منتشر شود و عموما بتوان دربارهاش گمانهزنی کرد. خیلی نمیشود در فضای عمومی و رسانه جستوجو کرد و متوجه این موضوعات شد. نکته مهم این است که روابط دو کشور به ویژه در حوزه دفاعی و امنیتی بدون تعلل و بدون ایجاد اختلال در حال پیشروی است و نه ایران و نه روسیه در این مسیر مانعتراشی نکردهاند. حتی طرفهای ثالث هم در گذشته تلاشهای زیادی صورت میدادند که این توافقها و قراردادها به شکل صحیحی اجرا نشوند یا به هرحال تعویق بیفتند. امروز چنین چیزی عملا مشاهده نمیشود. همه چیز مطابق زمانبندی که قبلا صورت گرفته شده که مورد توافق مسکو و تهران نیز بوده است پیش میرود.
فکر میکنید رویکرد روسیه نسبت به تنشهای کنونی منطقه چگونه باشد؟ میتوان گفت مسکو به واسطه جنگ در اوکراین و پسلرزههای حاصل به رویارویی تمامعیار در خاورمیانه بیمیل نباشد؟ به بیانی بهتر، در صورت وقوع جنگ در خاورمیانه و در ابعاد وسیعتر، غرب بالاخص ایالاتمتحده چارهای جز تمرکز بر خاورمیانه ندارند، اینگونه جبهه اوکراین خالی میماند.
روسها از موقعیت به وجود آمده در منطقه غرب آسیا و جنگ غزه به طرق مختلف استفاده کردهاند و فرصتهایی که ایجاد شد مبتنی بر این بود که در وهله اول افکار عمومی دنیا که تا پیش از آغاز جنگ غزه کاملا معطوف به جنگ اوکراین بود به یکباره بر جنگ در غزه متمرکز شود. بنابراین این خود یک فرصتی بود تا روسها در میانه فشارهای اعمالی غرب نفس راحتی بکشند. در کنار آن بخش مهمی از کمکهای غربیها به اوکراین نیز تحت تاثیر جنگ غزه دراختیار اسرايیل قرار گرفت. در هر حال برای امریکاییها موجودیت رژیم صهیونیستی در قیاس با اوکراین در اولویت قرار دارد. بنابراین اینکه توجه و تمرکز و کانون تبلیغات جنگی از روسیه برداشته شد برای روسها یک فرصت بود که سعی کردند از آن استفاده کنند. اما در باب اینکه روسها از تشدید تنشها در منطقه استقبال میکنند باید گفت كه باید به این مقوله به شکلی محافظهکارانه پرداخت. به این دلیل که اساسا تشدید تنش در غرب آسیا محدود به این منطقه نخواهد بود. میتواند به راحتی گسترش پیدا کند و حتی پای قدرتهای بزرگ جهانی را به این نزاع باز کند که قاعدتا روسیه نمیتواند در این اینگونه تحولات کاملا بیطرف بماند یا نظارهگر باشد. در نتیجه روسها تمایل دارند که حداقل اگر درگیریها به اتمام نرسد گسترش هم پیدا نکند، چراکه میتواند کل شرایط جهانی و نظام بینالملل را تحت تاثیر قرار داده و پرالتهاب کند. این شرایط منجر به وقوع جنگهای گستردهتر و ویرانگرتر نیز خواهد شد. بنابراین هیچ یک از کشورها از افزایش تنشها و گسترش جنگ استقبال نمیکنند. به همین دلیل تلاشهایی را انجام میدهند در راستای مدیریت وضعیت جنگ و باتوجه به جایگاهی که روسیه در نظام بینالملل دارد میتواند در این مسیر به خوبی عمل کند. کما اینکه روسها در گذشته نیز چندباری تلاشهایی داشتهاند و به واسطه قطعنامههایی تلاش کردند تا مانع از وقوع رویارویی گسترده شوند. در حال حاضر اگرچه روسها از وقوع درگیری در منطقه به شکلی محدود و کنترل شده سود بردند اما از گسترش دامنه آن نگران هستند و خواهان تشدید درگیریها نیستند.
درخصوص رویکرد دولت چهاردهم، آقای پزشکیان موکدا تاکید داشتند که به دنبال تعامل هستند. دولت آقای پزشکیان چگونه باید در شرایط فعلی توازن میان شرق و غرب را برقرار کند که دچار چالشهای بیشتری نشود؟ رویکرد دولت آقای ريیسی در قبال روسیه در دولت فعلی نیز ادامه پیدا خواهد کرد؟ اساسا روابط تهران و مسکو به چه سمت و سویی خواهد رفت؟
شاکله سیاست خارجی ایران پیگیری سیاست توازنبخش است. ایران قاعدتا باید آمادگی همکاری گسترده با همه طرفها را داشته باشد. پیام را به تمامی طرفها بدهد که ایران به عنوان یک کشور مستقل حاضر به همکاری و توسعه مناسبات خود هم با کشورهایی مانند روسیه و چین است هم با کشورهای غربی به ویژه کشورهای اروپایی. منتها در این معادله 50درصد کار در دست ایران و باقی به طرفهای خارجی مرتبط است. اینکه مثلا کشورهای غربی به چه میزان با آغوش باز میخواهند مناسبات با ایران را گسترش دهند و چقدر میخواهند با گارد بسته نسبت به این تعامل برخورد کنند. بنابراین مساله صرفا این نیست که دولت چهاردهم یا دولت های قبلی در ایران چه رویکردی در این خصوص اتخاذ میکنند. این فقط نیمی از مساله است و نیم دیگر طرفهای خارجی هستند که چه دیدگاهی نسبت به ایران خواهند داشت. قاعدتا اگر طرفهای اروپایی تمایلی به توسعه و گسترش روابط با ایران داشته باشند و بخواهند خطاها و اشتباهاتی را که در زمینه برجام بالاخص انفعالشان بعد از خروج یکجانبه ایالاتمتحده از این توافق را جبران کنند، طبیعتا زمینه برای تعامل هموار میشود. به بیانی دیگر اگر این گروه از بازیگران به دنبال جبران خطای محاسباتیشان شوند و وارد یک پروسه دیالوگ با ایران شوند طبیعتا ایران نیز استقبال میکند و قابلیت پذیرش این رویکرد جدید غربیها را دارد. اما اگر همچنان بخواهند گارد بسته خود را به همین شکل بسته نگه دارند، نه از دولت آقای پزشکیان و نه هیچ دولت دیگری کاری ساخته نیست. مساله این است که اگر این بنبست در رابطه با غرب پدید آمد چه باید کرد. آیا باید روابط با سایر کشورها را نیز محدود نگه داریم به این معنا که توسعه روابط با سایر کشورها را مشروط کنیم به توسعه رابطه با غرب یا اینکه این روابط را به شکل مستقلی ادامه دهیم و پیگیری کنیم. قاعدتا مهمترین موضوعی که در سیاست خارجی ایران در سالهای گذشته مطرح بوده همین بوده است. اینکه ما باید با کشورهایی مانند روسیه و چین چگونه برخورد کنیم. برخی اعتقاد دارند که ما باید در توسعه روابط با چین و روسیه حتما ملاحظات غرب را در نظر داشته باشیم. برخی اعتقاد دارند که نیازی نیست و ضرورتی ندارد که ما ملاحظات غرب را در نظر بگیریم و باید به عنوان یک کشور مستقل با کشورهای مستقل دیگر روابط خود را توسعه دهیم. این نگاهها در سالهای گذشته باعث به وجود آمدن یک منازعه و حتی مناظره حداقل در سیاست خارجی ایران شده است. مساله اینجا است که در هر حال ایران در موقعیت کنونی نباید ظرفیتهای بالقوه و بالفعل خود را معطل نگه دارد و باید از تمام فرصتهایی که در نظام بینالملل وجود دارد استفاده نماید. قطعا رابطه با کشورهایی مانند روسیه فرصتهای قابلملاحظهای ایجاد خواهد کرد و در عین حال ممکن است محدودیتهایی را نیز ایجاد کند و اساسا ایران از رابطه با روسیه دچار محدودیت شود. در اینجا محاسبه هزینه و فایده و سود و زیان مطرح است که مشخص میکند که رابطه با کشورهای مختلف تا چه حدی میتواند توسعه پیدا کند. ما نیز باید در این معادله کاملا هوشمندانه رفتار کنیم. مثلا اگر موضوعی مانند جنگ اوکراین رخ داده است محاسبه دقیق داشته باشیم که چگونه از فرصتهای به وجود آمده از این جنگ بیشتر استفاده کنیم و در عین حال از تهدیدهای آن در امان بمانیم. این محاسبه بسیار مهم است که بایستی در سیاست خارجی ایران صورت بگیرد و به شکلی کاملا عقلانی این سیاست ها را نه تنها در قبال روسیه بلکه در قبال سایر کشورها مانند غربیها پیش ببریم. در نتیجه ما نیاز به یک هوشمندی و دیپلماسی بسیار قوی داریم و باید از دولت جدید مطالبه کرد که بتواند بر ابعاد مختلف دیپلماسی تمرکز کند و این توانایی را داشته باشد تا با همه طرفها هم در ارتباط باشد و هم منافع خود را تامین کند. تحقق این گزاره نیازمند طراحی دیپلماتیک و ابتکار عمل است. به عقیده من در شرایط فعلی دولت کاری که میتواند انجام دهد این است که بر دیپلماسی چندجانبه متمرکز شود.