مجاهدین یکشنبه
محمدرضا تاجیک
یک- بزرگی میگوید، لنین موج انقلاب 1917 را موجد و راهبر نبود، او تسخیر/مصادرهکننده این موج بود. در ایرانِ امروز ما نیز، برخی اگرچه نه در ایجاد موج، بلکه در تسخیر و مصادره موج بسیار قاهر و ماهرند. این پیروان لنین، بر این نظرند که مهم نیست چه کسانی، با چه مرام و منشی، با چه انگیزه و انگیخته و هدفی، موجی برپا میکنند، مهم آن است که چه کسانی نقش و نگار و خط و خطوط خود را بر جبین آن حک مینمایند، مهم نیست که نقاشی مونالیزا را کدام هنرمند خلق کرده، مهم آن است که کدام بیهنر روی لبانش سبیلی میکشد و روی صورتش ریشی و مونالیزا را به صورت و سیرت خویش میآلاید و میآراید. اینان، معمولا کاتولیکتر از پاپ ظاهر میشوند و در فردای واقعه، واقعهنگاری میکنند، واقعه را از واقعیت تهی میکنند و بر در و دیوار تهی آن تمثال خویش میآویزند و در کتابت کتاب واقعه، مینویسند «چپ» و میخوانند «راست». اینان، با بهرهای آزادانه از بدیو، همان سوژههای وفادار پسارخدادی هستند که در ایجاد رخداد نقشی جز نقش تماشاگر منفعل و مخرب نداشتهاند، اما در فردای رخداد، دفعتا از تماشاگر منفعل (یا تماشاگر-تماشاگر) به تماشاگر- بازیگر تبدیل میشوند و صحنه و سناریو و کارگردان و بازیگر و تماشاگر را تغییر میدهند تا جایی که تو گویی خطایی در نگاه و زبان و بیان و احساس پدیدآورندگان واقعه افتاده بوده است و زانجهت دچار کژنگریستن گردیده بودند و چشمانشان خانه خیال و عدم و «هست»ی که آنان میدیدند را نمیدیدند.
از منظر دیگر، حکم اینان، همچون حکم آن کسانی است که اسمیت بر آنان «پوزشطلبان اسلامی» نام نهاده: همان کسانی که در خلوت آرام خویش خزیده بودند تا دیگرانی خلق امر نو کنند و آنان از خلوت خویش درآیند و بگویند: این، آنِ ماست، یا به تعبیر مولانا، «لاحول، این چه افزون گفتن است، از قدیم این کارها کار من (ما) است.»
دو-در جامعه امروز ما، کم نیستند مجاهدین یکشنبهای که اساسا انقلاب و جنگ را درک و تجربه نکردهاند، اما قبای انقلاب و جنگ را جز به قامت خویش نمیبینند و نمیپسندند و کم نیستند مجاهدین یکشنبهای که چون نیمروز واقعه به پایان میرسد و گردها میخوابند و روز میرود و شب فرامیآید و از شب دو کوته پاس میگذرد، بانگ طبلهایشان میرود تا هر سو که: شما خوابید، ما بیدار، خرم و آسودهتان خفتار. در تاریکی شب، به خود میجنبند و گرد انفعال و استیصال از شانهها میافشانند و چشم میدرانند و طرف سبیل میجنبانند و غضبان میگویند: ماییم آن گنهبخشا سعادتبخش شوکتمند، ماییم آن پیامآور روز شیرینی که با شمایان آشتی باشد.... اکنون، یکبار دیگر مجاهدین یکشنبه سوار بر رخش رویین خویش، هر سو گردباد بازنمایی برافراختهاند و بر هستی و حقیقت و واقعیت یک واقعه تاریخی چنگ زدهاند تا آن را از پدیدآورندگانش کش روند و به صورتی دیگر بیارایند و به مردمان بفروشند. در این شرایط، اگر نتوان حجاب از چهره این مجاهدین یکشنبه برگرفت، تنها باید با اخوان ثالث همآواز شد و گفت:
ای شما به جای ما پیروز
این شکست و پیروزی به کامتان خوش باد
هر چه میخندید
هر چه میزنید، میبندید
هر چه میبرید، میبارید
خوش به کامتان اما
نعش این عزیز ما را هم به خاک بسپارید.