• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5885 -
  • ۱۴۰۳ يکشنبه ۲۹ مهر

اهالی فرهنگ در بزرگداشت هادی خانیکی از او گفتند

نهادساز نسل‌پرور و حقیقت‌جو

بيست و نهمين «ماه‌نشست درآستانه» عصر جمعه ۲۷ مهر ۱۴۰۳ كه به همت كانون ادبي زمستان در فرهنگسراي ارسباران با حمايت هوميران برگزار شد، به بزرگداشت هادي خانيكي به پاس يك عمر فعاليت مستمر و اثربخش در حوزه ارتباطات و رسانه اختصاص داشت.

به گزارش روابط عمومي فرهنگسراي ارسباران، اجراي اين مراسم را سجاد عزيزي‌آرام، مدير كانون ادبي زمستان برعهده داشت.

محمدرضا شفيعي‌كدكني، احمد مسجد‌جامعي، يونس شكرخواه، بهروز بهزادي، مجید رضاییان، سيدفريد قاسمي، غلامرضا كاظمي‌دينان و... از جمله کسی بودند که در این نشست حضور داشتند.

احمد مسجدجامعي در اين مراسم درباره هادي خانيكي گفت: يكي از ويژگي‌هاي او اين است كه خيلي طبيعي برخورد مي‌كند؛ شما شأن و مرتبت علمي ايشان را با مقالات، ترجمه‌ها و غيره ديده‌ايد اما يكي از ويژگي‌هايي كه او دارد، فضيلت استفاده از عقلانيت است كه بسيار مهم است. يعني بنا به وضعيت زمانه راه‌هايي را انتخاب مي‌كند كه به بهبود شرايط اجتماعي كمك كند. البته او اين شرايط اجتماعي را از طريق گسترش آزادي‌هاي مدني تشكل‌ها و نهادها پيگيري مي‌كند. جنبه نهادي آن يك بحث است و جنبه فردي بحثی ديگر.

او ادامه داد: در شرايط دشواري كه براي فرهنگ، آموزش عالي و جامعه پيش مي‌آمده آقاي خانيكي به جد پيگير حل مسائل و مشكلات گروه‌هاي مرجع و مردم بوده است؛ گروه‌هاي مرجعي كه در شرايطي بي‌پناه و به صورت‌ها و شكل‌هاي مختلف مورد ظلم واقع مي‌شدند و شرايط دفاع از خودشان براي‌شان فراهم نبود. آقاي خانيكي بدون اين‌كه كسي بداند پيگير مسائل مي‌شد. در دوره پيش از انقلاب، او به سازمان مجاهدين خلق مي‌رود، اما اين ظرفيت را دارد كه [بداند] با اين فضا تا كجا مي‌شود همراهي كرد؛ آنجايي فاصله‌گذاري مي‌شود كه اين فضا نمي‌تواند به جامعه و فرهنگ ايران كمك كند و او فاصله مي‌گيرد.

سپس سيدفريد قاسمي درباره خانکی بيان كرد: آقاي دكتر خانيكي شخصيتي چندساحتي است كه بيشتر به كدخداگزيني علاقه‌مند است و هيچ‌گاه دوست ندارد كدخدا شود. حيطه، حوزه، عرصه، قلمرو و فضاي آقاي دكتر خانيكي محدود نيست؛ گستره كاري او بسيار وسيع، چندضلعي و چندجانبه است.

او در ادامه عنوان کرد: دكتر خانيكي، يك آموزشگر صرف نيست. او آموزشگري نهادساز و نسل‌پرور است كه آن هم به دو رده تقسيم مي‌شود؛ رده‌اي كه همكاري‌هاي جمعي داشته و رده‌اي كه فقط كار فردي خود او بوده است. ممكن است برخي كارهاي او به نام ديگران ثبت و ضبط شده باشد ولي در پشت صحنه و انديشه اوليه و اصلي، آقاي دكتر خانيكي بوده است. او تاسيس دو مركز گسترش آموزش رسانه‌ها و مركز مطالعات و تحقيقات رسانه‌ها -كه متاسفانه در اسفند ۱۳۷۵ اين دو مركز مفيد را در هم ادغام كردند- انتشار فصلنامه رسانه، تشكيل انجمن‌هاي علمي و نشريه‌هاي گوناگون در حوزه‌هاي فرهنگ و رسانه، تاسيس دوباره دانشكده علوم ارتباطات تا مقطع دكترا و ده‌ها خدمت ديگر داشته است. اميدواريم خدمات علمي و فرهنگي موثر دكتر خانيكي استمرار داشته باشد.

در ادامه سيد محمد بهشتي نيز عنوان كرد: آشنايي من با آقاي خانيكي فكر مي‌كنم ۳۵ سالي مي‌شود، در مناسبت‌هاي مختلف ارتباط داشته‌ايم و هميشه صميمي بوده‌ايم. اگر قرار باشد كه يك فرهنگ لغت تنظيم كنيم و جلوي واژه‌ها به جاي نوشتن عكس (تصوير) بگذاريم، عكس (تصوير) بي‌تكلفي، هادي خانيكي است. او سپهسالاري است كه لباس سربازيش را از تن در نياورده است.

او افزود: امروزه يكي از معيارهايي كه براي اندازه‌گيري داريم، سواد است اما چيز مهم‌تري که هست شعور است. شعور و سواد دو چيز هستند و آقاي هادي خانيكي از مصاديق آدم‌هاي باشعور و باسواد است. يكي از نشانه‌هاي شعور انس با شعر است؛ چون شعر عرصه بيان شعور است و چيزهاي ديگر عرصه بيان شعور نيستند. شعور، فهم در روشنايي است و سواد، فهم در تاريكي. شعور معادل دانايي است. آقاي خانيكي انسان باشعوري است و همين مي‌شود يك ارزش فوق‌العاده زياد و غالب در او.

در ادامه مراسم سيد غلامرضا كاظمي‌دينان گفت: من يك‌سري ويژگي‌ها در آقاي خانيكي ديدم كه آن را به هفت «ح» تقسيم كردم. اولينش حد است؛ هيچ‌ وقت نديدم بيش از حدي كه هست خود را بالا ببرد و اجازه هم نمي‌داد كسي بي‌دليل ايشان را بالا ببرد و از طرفي هم بيش از حد كسي به او احترام نمي‌گذاشت. دوم، حق و حقوق است؛ هيچ ‌وقت حق و حقوق كسي را پايمال نمي‌كرد و حتي دفاع مي‌كرد. حرمت، سومين است؛ به كرامت انساني اعتقاد داشت، به همه كس احترام مي‌گذاشت و حرمت انسان‌ها را نگه مي‌داشت. ح چهارم، حريم است؛ به حريم خصوصي كسي ورود نمي‌كرد و اجازه نمي‌داد به حريم خصوصي‌اش ورود كنند. ح پنجم، حسن خلق او است. ح ششم، حسن نيت است؛ نديدم كه كسي را قضاوت كند و اگر درباره كسي صحبت كند، حتما مثبت است. آخرين ح، حامي‌گري و حمايت است؛ هميشه حامي‌ است.

دانشجوهايش مي‌گويند كه ايشان واقعا حمايت‌شان مي‌كرده و او به مسووليت اجتماعي اعتقاد دارد.

كسي كه اين هفت «ح» را دارد از آدميت عبور كرده و انسانيت دارد. او يك انسان واقعي است كه اگر مي‌خواهيم [کسی را به عنوان انسان واقعی] مثال بزنيم و كسي را مقايسه كنيم، باید ايشان باشد.

سپس بيژن شكرريز عنوان كرد: ما چيزي به عنوان فيلمنامه در سينما داريم. يك فيلمنامه وقتي به دست كارگردان مي‌رسد چندين سكانس دارد؛ او وقتي يك سكانسي را براي بازيگر اصلي آماده مي‌كند، به آن مي‌گوييم دكوپاژ و پلان‌بندي كردن تا بتواند آن بازيگر، شخصيت و نقش را بازي كند.

او افزود: اجازه دهيد بگويم يك سكانسي دارم كه بازيگر اصلي آن دكتر هادي خانيكي است و قرار است آن را پلان‌بندي و دكوپاژ كنم كه اين پلان‌ها تدوين شده و يك سكانس كامل شود؛ پلان اول، انسانيت. پلان دوم، شرافت و شريف بودن. پلان سوم، به واقعيت حمايت‌كننده. پلان چهارم، معلم بزرگ. پلان پنجم، مردي كه استقامت دارد. پلان ششم، مردي كه فقط حقيقت‌گو و حقيقت‌جو است. پلان هفتم، انسان سرشار از مهرباني كه يك اينسرت (insert) كنار اين پلان مي‌گذارم از بزرگي درياها و سبزترين سبزه‌ها. در پلان پاياني نيز از خانم دكتر ژاله آموزگار وام گرفتم كه دكتر هادي خانيكي چه خوب شد كه به اين دنيا آمدي!

همچنين رضا قوي‌فكر نيز اظهار كرد: من قبل از انقلاب روزنامه‌نگار بودم و آقا هادي بعد از انقلاب؛ من او را وقتي كه هنوز اين القاب و سمت‌ها را نداشت مي‌شناسم و فكر مي‌كنم اين افتخار بزرگي است كه در آن زمان كه آن سمت‌ها و عناوين نبوده، شما آن‌قدر دوست داشتني بوده‌ايد. بسيار عزيزان انقلابي پس از انقلاب به روزنامه كيهان و تحريريه آن آمدند اما هيچ كدام‌شان به اندازه شما محبوب نبودند؛ شما بسيار انسان دوست داشتني‌اي هستيد، انساني بي‌تكلف، بي‌تكبر و مهربان. افتخار مي‌كنم كه امروز در مراسم تقدير و تجليل شما شركت مي‌كنم. شما از آن بيماري درس بزرگي به ما داديد؛ درس صبوري و درس استقامت. آرزو مي‌كنم كه سايه‌تان روي سر ما باشد و هميشه سلامت و تندرست باشيد.

در بخشي ديگر اين برنامه بهروز بهزادي، روزنامه‌نگار و مدیرمسئول و سردبیر روزنامه «اعتماد» گفت: وقتي آقاي خانيكي درگير بيماري شدند، به ما در روزنامه «اعتماد» يك يادداشت درباره بيماري‌شان دادند. آن يادداشت در واقع شايد از نظرگاه ما يك امر شخصي باشد و نه اجتماعی؛ اما این‌طور نبود. به قدري زيبا نوشته شده بود كه من به عنوان كسي كه قاعدتا بايد آن را مي‌خواندم و بعد براي چاپ مي‌رفت، منتظر بودم كه بخش دوم آن بيايد و بعد بخش سوم، چهارم و ... حتي زماني كه تمام شد گرفتار يك نوع خماري عاطفي شدم. آقاي دكتر خانيكي مي‌توانست يادداشت‌ها را ادامه هم بدهد؛ مثل اين‌كه قرار است مجموعه یادداشت‌هایش در «اعتماد» در قالب كتاب چاپ شود. یادداشت‌هایی که از نادرترين مطالبي است كه خوانده‌ام و لذت برده‌ام. روز آخري كه يادداشت‌ها تمام شد و من چيزي نداشتم، اين فكر به ذهنم رسيد كه آقاي دكتر خانيكي، خودش، خودش را معالجه كرد. آن‌قدر ديناميسم مغزي او درباره پيروزي بر بيماري قوي بود كه -واقعا مي‌گويم- خودشان عامل معالجه خود شدند.

يونس شكرخواه گفت: هر كسي تلاش كرد درباره ارتباطي كه در این سال‌ها با هادي داشته است، يك وجهي از هادي را بگويد. اين مرد شبيه يك كريستال است. يعني با هر چرخشي يك وجه ديگر و يك تلالوي ديگر در او مي‌بينيد. دورها، ديرها و قرن‌ها پيش، معرفت، شرف و حرمت معنا داشت اما زبان كه باز كرديم بگوييم حرمت، شرف و معرفت چيست، آنها محو شدند، چون آنها را به برداشت‌هاي خودمان فرو كاستيم. واقعا آنچه درباره اين گفتند، براي شما شايد خاطره يا يك ذهنيت و دريافتي است، ما با او زندگي كرده‌ايم. من از هولناك‌ترين سختي‌ها توسط هادي عبور داده شدم و ديده‌ام كه او در زندگي با سختي‌ها چه كرده است. دو دوست عزيزم، شجريان و مرتضي مميز و برادرم با سرطان رفتند؛ اين مرد انتقام هر سه را گرفت. آنچه نوشت سرطان را لو داد، ترسش را نابود كرد و نشان داد كه اين پديده پيش از اين‌كه مضمون و كنش باشد، فرم است كه او آن را شكست و يك ادبياتي در حوزه درد به مجموعه اضافه كرد.

وي افزود: هادي نثر بي‌نظيري دارد. من چيزي از والتر بنيامين خواندم كه اين مرد در ذهنم جلوه‌گر شد. بنيامين سه ويژگي براي متن خوب قائل است؛ يك، متن خوب معماري دارد. دو، متن خوب موسيقي دارد. سوم، متن خوب مثل پارچه است و تار و پود دارد. من به عنوان يك روزنامه‌نگاري كه ۳۵ سال روزنامه‌نگاري كرده است و انتخاب همين مرد بودم، مي‌گويم اين (هادي خانيكي) روزنامه‌نگار بزرگي است در ايران.

سپس با تشويق حاضران، استاد هادي خانيكي به روي صحنه آمد. او در سخناني گفت: نمي‌خواهم بگويم هر چه كه بود درباره من گفتند، مي‌خواهم بگويم هرچه نبود درباره من گفتند! من حتما از آنچه درباره‌ام گفتند، كمتر و ناچيزترم و اگر در عمرم كاري كردم، بيشتر يك پيشران‌هايي داشته كه از سرزمينم، فرهنگم، خانواده‌ام، محيط كارم، مادرم، همسرم، دوستانم، شاگردانم، استادانم و... بوده كه من را هول داده و جلو آورده است. من خيلي در آن چيزي كه به چشم دوستان آمده دخيل نبوده‌ام. البته از لطف همه تشكر مي‌كنم.

او ادامه داد: آنچه من را راضي كرد كه در خدمت شما باشم دو چيز بود؛ اول اين‌كه به قول روزنامه‌نگار امريكايي عراقي‌الاصل، خانم سيليكا جواد كه بعد از سرطان به زندگي مي‌نويسد. او نام زندگي‌اش را مي‌نويسد زندگي بين دو جهان! زندگي در جهاني كه مورد تهديد قرار گرفته -جهان سالم و زيستش- و جهاني كه بايد به آن سمت برود اما بين اين دو يك آمد و شدي هست كه من هم از سه سال پيش در آن قرار گرفتم. هر لحظه هم با مرگ زيستم و هم با زندگي. با مرگ زيستن و با زندگي زيستن در دوران مبارزه و دوران سرطان خيلي فرق مي‌كرد. دوران مبارزه سخت‌ترين وضع، زندگي كردن بود. در دوران سرطان سخت‌ترين وضع دل برداشتن از زندگي است. در دوران مبارزه همه‌ چيز را سياه مي‌بيني و نقطه سفيدش رفتن خودت است. در دوراني كه من قرار گرفتم در سرطان خيلي چيزها را خوب مي‌ديدم. گويا براي اين خوبي‌ها بايد جبران كنم و هنوز بمانم.

خانيكي در ادامه گفت: دليل دوم اين است كه من مي‌گويم از زيسته‌هايم است؛ واژه‌هايي است كه با آن زندگي كردم. من سخت به اين سرزمين، اين جوان‌ها و دانشجويانم اميدوارم. من سخت به آينده ايران اميدوارم. همه اين اميدها را همين‌طور به دست آوردم. سال گذشته اينجا آمدم و ديدم كه با چه شور و اشتياقي، كساني كه نمي‌شناسم از شعر و موسيقي حرف مي‌زنند. گفتم حالا كه من مي‌توانم، در اين حد به شوق آنها كمك كنم. شوق آنها يكي هم اين است كه امروز ديديد؛ براي كسي كه به شعر علاقه دارد و جواني كه به شعر مي‌انديشد، درك حضور استاد شفيعي‌كدكني يكي از آرزوهايش است و اين توفيقي كه آنها و ما پيدا كرديم كه بين اين آرزو و واقعيت پلي زده شود، بگذار كه ما اين پل باشيم.

او گفت: حقيقت اين است كه من مصرف‌كننده شعر و موسيقي هستم. توليد‌كننده و حتي توزيع‌كننده خوبي نيستم. دايره فهمم به كمك هنر وسيع‌تر مي‌شود. شايد از آن بزنگاه‌هاي سخت به كمك هنر و شعر رهايي پيدا كردم.

او با اشاره به روند نشست «درآستانه» كه به انتخاب بهترين ترانه و خواننده پاپ در ماه اختصاص دارد، گفت: ما اينجا بين ادب، شعر و موسيقي ديديم كه داوران در نهايت دانش، توانايي و صراحت داوري مي‌كنند؛ شركت‌كنندگان بدون اينكه خم به ابرو بياورند اينها را به گوش‌شان مي‌شنوند. كاش در سياست هم از همين جا ياد مي‌گرفتيم؛ با صراحت حرف مي‌زديم، با صراحت ياد مي‌گرفتيم، دلخور نمي‌شديم و اصلاح مي‌كرديم. به اين دليل است كه مي‌گويم حتما سياست نيازمند هنر است. در هنر به‌طور خاص آنچه تجربه من يا زيست بخشي از زيست‌هاي من بوده، ارتباطات را با شعر و ادب با هم ياد گرفتم.

وي ادامه داد: من در مقطعي از عمرم فكر كردم براي اينكه رسانه را وسيع‌تر كنم به رسانه‌هاي جايگزين يا آلترناتيو بيايم و دوستاني به من كمك كردند‌؛ تئاتر به مثابه رسانه، فيلم به مثابه رسانه و رمان به مثابه رسانه. چرا با همان چيزي كه ما در زبان فرهنگي، ادبي و هنري از زبان امثال استاد شفيعي‌كدكني شنيديم، از اين طرف رسانه را غني نكنيم؟ از آن به اين نتيجه رسيدم كه ارتباطات وقتي ارتباطات مي‌شود كه فراتر از خودش و فراتر از روزنامه‌نگاري، روابط عمومي و فناوري آن را ببينند كه چه چيزهايي در اين جهان و در اين سرزمين است؟ من خوشبختانه از آنها بهره گرفتم و ذهنم بازتر شد كه ارتباطات و رسانه را پردامنه‌تر ببينم. امروز يك تجربه بر آن افزوده شد؛ من مي‌خواستم از شعر، تئاتر و سينما، رسانه بسازم و امروز فهميدم كه از آنها بايد ارتباط بسازم.

ارتباطات بالاتر از رسانه است. رسانه مي‌تواند نه تنها نقشي نداشته باشد در ارتباطات، بلكه ضد ارتباط هم عمل كند. تجربه صدا و سيما را در ايران داريم كه رسانه بزرگي است، اما در خيلي از زمينه‌ها ضد ارتباطي عمل مي‌كند.

اين استاد روزنامه‌نگاري عنوان كرد: ارتباطات، انتقال معناست. مشترك كردن يك مفهوم است. ارتباطات بايد منجر به گفت‌وگو شود. ارتباطات وقتي به گفت‌وگو رسيد، نه تنها مي‌تواند قدرت گفتن و زبان و توانش زباني را تقويت كند، بلكه بيش از آن و پيش از آن، قدرت شنيدن و توانش شنيدن را بالا برد. به خاطر اين‌كه آن زاويه‌ها و ساحت‌هاي بسته‌اي كه در جامعه وجود دارد، با شعر و موسيقي باز مي‌شود. اين‌جاست كه كسي بهتر ديگري را مي‌فهمد و اينجاست كه مي‌فهميم اگر در ايران كسي شعر را نفهمد و نداند، نمي‌تواند ارتباط را بفهمد و بداند.

او اضافه كرد: من از استاد شفيعي‌كدكني يك‌بار آموختم؛ ايشان به من يك تصوير نماديني را ارايه دادند از نمادي كه جلوي دانشگاه برلين است كه چه كساني آلمان را ساختند و آلمان صنعتي و آلمان امروز بيشتر وامدار چه كساني است؟ در آنجا گوته بيشترين نقش را داشته است.

ما فكر كرديم در اين دوران اخير اگر از فرهنگ و شعر فاصله بگيريم، از آنجا توسعه ما آغاز مي‌شود و به همين دليل نفهميديم كه چقدر شعور ما را مي‌تواند بالا ببرد، چقدر مي‌تواند توانش شنيداري و وجودي ما را بالا ببرد. اگر كسي چيزي مي‌فهمد، بيشتر نيازمند آن است كه اين فهمش را به عنوان تجربه به ديگران منتقل كند. فهم من اين است كه بيشتر از آن‌كه خودم را طلبكار بدانم [و فکر کنم] كه خيلي آدم بزرگي بودم و قدرم را ندانستند، مي‌گويم كه خيلي كارها را براي ديگران انجام ندادم. ديگراني كه براي من بيشتر انجام دادند.

خانيكي ضمن سپاسگزاری از خانواده و دوستانش گفت: اين شبكه محبت دوستان بود كه به من انرژي مي‌داد تا از سرطان هم به عنوان سرمايه استفاده كنم. من در برابر سرمايه اجتماعي، يك سرمايه سرطاني خوب هم دارم. اميدوارم كه هيچ كدام به سرطان گرفتار نشويد اما از سرمايه سرطاني استفاده كنيد. پيام سرطان اين است كه فرصت كوتاه است و كارهاي به زمين مانده زياد؛ بايد كاري كنيم كه پيش برود و كار را همين جوان‌ها انجام مي‌دهند. «رسيده‌ايم من و نوبتم به آخر خط/ نگاه دار، جوان‌ها بگو سوار شوند».


احمد مسجدجامعی

يكي از ويژگي‌هايي كه او دارد، فضيلت استفاده از عقلانيت است كه بسيار مهم است. يعني بنا به وضعيت زمانه راه‌هايي را انتخاب مي‌كند كه به بهبود شرايط اجتماعي كمك كند.

در شرايط دشواري كه براي فرهنگ، آموزش عالي و جامعه پيش مي‌آمده آقاي خانيكي به جد پيگير حل مشكلات گروه‌هاي مرجع و مردم بوده است؛ گروه‌هاي مرجعي كه در شرايطي بي‌پناه و به صورت‌ها و شكل‌هاي مختلف مورد ظلم واقع مي‌شدند و شرايط دفاع نداشتند.

در دوره پيش از انقلاب، او به سازمان مجاهدين خلق مي‌رود، اما اين ظرفيت را دارد كه [بداند] با اين فضا تا كجا مي‌شود همراهي كرد؛ آنجايي فاصله‌گذاري مي‌شود كه اين فضا نمي‌تواند به جامعه و فرهنگ ايران كمك كند و او فاصله مي‌گيرد.

 

سيدفريد قاسمي

آقاي دكتر خانيكي شخصيتي چندساحتي است كه بيشتر به كدخداگزيني علاقه‌مند است و هيچ‌گاه دوست ندارد كدخدا شود. حيطه، حوزه، عرصه، قلمرو و فضاي آقاي دكتر خانيكي محدود نيست؛ گستره كاري او بسيار وسيع، چندضلعي و چندجانبه است. . او آموزشگري نهادساز و نسل‌پرور است

 

سیدمحمد بهشتی

آقاي هادي خانيكي از مصاديق آدم‌هاي باشعور و باسواد است. يكي از نشانه‌هاي شعور انس با شعر است؛ چون شعر عرصه بيان شعور است و چيزهاي ديگر عرصه بيان شعور نيستند. شعور، فهم در روشنايي است و سواد، فهم در تاريكي. شعور معادل دانايي است.

سيد غلامرضا كاظمي‌دينان

دانشجوهاي آقای خانیکی مي‌گويند ايشان واقعا حمايت‌شان مي‌كرده . او به مسووليت اجتماعي اعتقاد دارد. او از آدميت عبور كرده و انسانيت دارد. او يك انسان واقعي است كه اگر مي‌خواهيم [کسی را به عنوان انسان واقعی] مثال بزنيم، باید ايشان باشد.

 

رضا قوي‌فكر

بسيار عزيزان انقلابي پس از انقلاب به تحریریه روزنامه كيهان آمدند اما هيچ كدام‌شان به اندازه آقای خانیکی محبوب نبودند؛ انسانی بسیار دوست داشتني، بي‌تكلف، بي‌تكبر و مهربان که از بيماري‌اش درس بزرگي به ما داد؛ درس صبوري و درس استقامت.

بهروز بهزادی

یادداشت‌هایی که آقای خانیکی در دوران بیماری به ما در «اعتماد» دادند، از نادرترين مطالبي است كه خوانده‌ام و لذت برده‌ام. آقاي دكتر خانيكي، خودش، خودش را معالجه كرد. آن‌قدر ديناميسم مغزي او درباره پيروزي بر بيماري قوي بود كه خودشان عامل معالجه خود شدند.

 

يونس شكرخواه

من از هولناك‌ترين سختي‌ها توسط هادي عبور داده شدم و ديده‌ام كه او در زندگي با سختي‌ها چه كرده است. دو دوست عزيزم، شجريان و مرتضي مميز و برادرم با سرطان رفتند. خانیکی انتقام هر سه را گرفت. آنچه نوشت سرطان را لو داد

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها