رويكردهاي آخرالزماني
عباس عبدي
رويكردها و تحليلهاي آخرالزماني كمابيش هميشه وجود داشته است و از ميان نيز نخواهد رفت. اين پديده حتي مختص جوامع توسعهنيافته نيست، زيرا در كشورهاي توسعه يافته نيز وجود دارد. در سال ۱۹۹۳ يك نظرسنجي از مردم امريكا شد كه نتيجه آن اعتقاد 20 درصدي امريكاييان به اين ايده آخرالزماني است كه عيسي مسيح در حوالي سال ۲۰۰۰ ظهور خواهد كرد. اعضاي يكي از اين فرقهها اعتقاد داشتند كه زمين در آستانه تغييرات عمدهاي است و تنها كساني كه به آنان ميپيوندند، ميتوانند نجات يافته و به يك سفينه فضايي در حال عبور بپيوندند. صدها فرقه طرفدار اين رويكرد آخرالزماني هستند و آن را تبليغ ميكنند، و برخلاف ظاهرشان، اغلب ظرفيت خشونت عليه ديگران يا خود را دارند، و در مواردي دست به خودكشي دستهجمعي زدهاند. جالب اين است كه حكومتها خيلي از اين فرقههاي آخرالزماني وحشت ندارند، بلكه ميترسند، هنگامي كه آنان در پيشبينيهاي خود شكست خوردند كه قطعا هم ميخورند، براي جبران دست به خشونت بزنند. ريشههاي اين نگاه آخرالزماني در يهوديت، مسيحيت، امروز هم مسيحيان اوانجليست، و بهاييت هم هست. حتي هيتلر و جنبش فاشيستي او نيز بازتابي از جنبش هزارهاي و واجد مضاميني از رويكرد آخرالزماني بود كه نتيجه آن را همه ديدند. ماركسيسم هم با نظريه پايان تاريخ و جامعه بيطبقه كمونيستي نوعي رويكرد آخرالزماني بود. البته در قالب منطق بهظاهر مادي و علمي و جذابيت آن هم تا حدي محصول تلفيق همين دو ويژگي بود. البته اينها با نگاه رسمي شيعه نسبت به ظهور متفاوت است كه تعيين زمان و مصداق نميكند، ولي در هر حال از ادعاهاي افراد در ذيل اين رويكرد در امان و مصون نيست و تاكنون هم نبوده است. همين الان هم دهها نفر از پيروان يك فرقه مذهبي طرفدار احمد الحسن البصري در دادگاه ويژه روحانيت محكوم شده و زنداني هستند. البته اين نوع محكوميتها شامل نيروهاي غير رسمي ميشود و كساني كه در ساختار رسمي رويكردهاي آخرالزماني را بازتوليد ميكنند مواجه با اين مسائل نميشوند. در خاطرات آقاي هاشمي آمده است كه: «به ديدار رهبري رفتم، ديدم ميخندند، سبب خنده را پرسيدم، گفت قبل از شما آقاي احمدينژاد اينجا بود و اصرار داشت از فرودگاه امام خميني به جمكران جادهاي ساخته شود، گفتم اتوبان قم كه هست، گفت نه اگر امام زمان ظهور كنند و بخواهند به جمكران بروند در ترافيك و شلوغي اتوبان قم گير نكنند!»، اين رويكرد محصول همان گفتاري بود كه رأي دادن به او يا انتخاب او را ناشي از خواست و حمايت مستقيم امام زمان معرفي ميكرد، اكنون هم در ماجراي جنگ عليه غزه و لبنان اين رويكرد دوباره جان گرفته است و حتي رسانه رسمي كشور با طرفداران آن نيز گفتوگوهاي مفصل ميكند. وجود اينگونه عقايد در جامعه گريزناپذير است، ولي هنگامي كه بخواهد محور حمايت يا حتي مبناي سياست رسمي قرار گيرد، خطرناك است. زيرا با سرنوشت جامعه بازي كردن است. اين رويكرد بارها و بارها تجربه شده، و رويكردي است كه اگر بخواهد پا را فراتر از آرزو قرار دهد، به ناچار بايد با عقلانيت سياسي برخورد كند. سخنان يكي از مبلغان اين رويكرد در تلويزيون نشان ميدهد كه هيچ مبنايي را براي فهم متقابل كه لازمه سياست است باقي نميگذارد. اين رويكرد بر پايه چند گزاره كلي استوار است. نويد بلادليل و فريبكارانه به تغييرات گسترده و بزرگ، نشانهشناسيهاي مندرآوردي از رويدادهاي جاري، تقسيمبندي قاطع جهان و همه نيروهاي آن به خير و شر مطلق، اميد دادن به اينكه پس از اين تغييرات شاهد دگرگونيهاي معنوي و خوشايندي هستيم، اينكه تعداد تلفات يا حتي شكست مهم نيست، بايد به يك ايده كلي كه معلوم نيست از كجا به دست آمده باور داشت. ايدههايي كه معمولا با شكست فاحش مواجه و موجب سرشكستگي پيروان يا حتي خودكشي آنان ميشود. ايدههايي كه براساس تفاسير كشدار از كتب مقدس و نشانههاي بيسر و ته نوسترآداموسي صورت ميگيرد كه ميتوان به هر شكل ديگري نيز آنها را تفسير كرد. ايدههايي كه هيچوقت محقق نشدهاند و نميشوند، و اگر شده بودند، امروز جهان آرماني داشتيم؛ ولي هيچگاه هم شكستهاي فاجعهبار خود را نميپذيرند. اين ايدهها بيشتر در شرايط اجتماعي خاصي ظهور و طرفدار پيدا ميكنند. ايدههايي كه در بحرانهاي سياسي و اجتماعي و اقتصادي يا قحطي رواج مييابند، ايدههايي كه در غياب يك ايده توضيحدهنده نابسامانيهاي موجود، ميكوشد كه مخاطب را نسبت به آينده و ادامه راه وضع كنوني اميدوار كند و نشان دهد كه بنبستي وجود ندارد. اگر فرد احساس كند كه مهار و كنترل خود را بر زندگي و آينده و سرنوشت از دست داده است، به ناچار بايد به اوهام و تخيلات غيرمنطقي و آخرالزماني پناه ببرد. اين ايدهها دنبال معنا بخشيدن به آشفتگيهاي زندگي و جامعه هستند و چون نميتوانند فاجعه را پيشروي جامعه رد كنند، ميخواهند به زندگي پس از فاجعه اميد واهي دهند. اين نگاه دنبال پيدا كردن جايگزيني براي بياعتمادي به سياستمداران است.
براي فهم اين پديده كافي است كه بخشي از اظهارات يك روحاني طرفدار اين رويكرد را با تلويزيون ايران كه هفته گذشته پخش شد مرور كنيم. آقاي ميرباقري در بخشهايي از گفتوگوي خويش اظهار داشته است كه:
«طرح خداي متعال براي سرپرستي انسانها طرح بسياربزرگي است كه تا قيامت و بعد قيامت هم وجود دارد كه در اين طرح بزرگ اجازه يك درگيري داده شده است.» طرف امروز و فردا را نميتواند پيشبيني كند از ازل تا ابد و پس از قيامت را يكجا تحليل و مجوز يك درگيري هم داده در حالي كه تاريخ بشر سراسر جنگ و درگيري بوده است.
«يك خطاي محاسباتي كه ممكن است دچارش شويم اين است كه... مردم دچار اين خطا و اشتباه شدهاند كه فكر ميكنند وادي ايمان وادي حرف و گفتوگو و... است؛ اينگونه نيست وادي فتنه است و از دل امتحانات سخت بايد عبور كنيم.» «خدا چنين صحنههايي را پيش ميآورد و احيانا دست دشمن را باز ميگذارد و آنها هم ضرباتي به جبهه حق ميزنند... پس اين خطاي در محاسبه نباشد كه چون مومنيم، بايد پيروزي ظاهري باشد و در آن سو هم چون پيروزي ظاهري حاصل شود مفهومش اين نيست كه طرح شيطان پيروز شده است گاهي خدا چنان دستگاه شيطان را همراهي ميكند كه خيال ميكنند طرح خدا شكست خورد. خداوند ميفرمايد گاهي كار را براي امتهاي قبلي چنان دشوار ميكرديم كه همه متزلزل ميشدند و انبيا و جمع اندكي ميماندند انبيا هم صدايشان درميآمد.» همه اينها يعني اينكه عقل و فهم خدادادي را كنار بايد گذاشت و اصلا در بند آن نبود، همهچيز دست خداست. خودش اينطوري اراده كرده است. «اصلا بيشتر از اينها هم كشته شود؛ نصف عالم كشته شوند.» بعد ميگويند ما نظريهپرداز جنگ نيستيم. «اقتصاددانان ما حرفهاي علمي خوبي ميزنند اما اين عبور از وضعيت اقتصادي محاصره جز با كريدورهاي جديد و جز با شكلگيري جغرافياي جديد و اتحاد منطقه جديد ممكن نيست.» اين همه كليگويي براي رد علم لازم نيست خيلي صريح آنها را رد كنيد استناد به توجيهات بعدي مثل كريدورها و جغرافياي جديد بيفايده است. «مسير مسير خداست. اين مسير حركت از دل درگيري ميگذرد وعده پيروزي قطعي است و نشانههاي راه فراوان است و اين مسير ابتلا است چون رسيدن به خدا جز از دل ابتلا ممكن نيست.» فكر نميكنم پيامبران هم اين اندازه با اطمينان از جانب خداوند وعده دهند. وي در واكنش به اين سخنان و سخناني كه از ادامه جنگ و ضرورت جنگ سخن گفته است؛ مجري چنين سوالي ميپرسد: «جامعه آمادگي اين طرح و ابتلا را دارد؟» پاسخ ميدهد كه: «آمادگي پيدا خواهد شد.» يعني فعلا نداريم؟! «ما دو طرح بيشتر براي ايران نداريم؛ 1- الگوي توسعه بر مدار اقتصاد جهاني و نظم كنوني. 2- الگوي پيشرفت اسلامي بر مدارنظم آينده و مداخله در نظم آينده. طرح پيروز دومي است و اولي قطعا شكست خورده است... در آن آينده اگر بخواهيم حركت كنيم ايران متحد هيچ جايي ندارد.» اين قطعيت فقط از سوي كساني ابراز ميشود كه هيچگونه آشنايي با علم به ويژه سياست و جامعهشناسي ندارند. «اول خودمان بايد هوشيار شويم و خودمان متذكر به ايامالله شويم و خودمان با طرح خدا راه بيفتيم و بعد آنها كه ميخواهند در اين طرح بايستند بايد متذكر بقيه شوند. آنكه مومن به موسي نيست كه در ايامالله او قرار نميگيرد و دنبال فتوحات فرعونها است.» «هر چه به دوره فتح اصلي نزديك ميشويم سطح درگيري تشديد پيدا ميكند؛ ما بخواهيم يا نخواهيم.» اين ديگر. پايان نگاه آخرالزماني است. حتي. هنگامي كه همه نابود شوند باز هم توجيهاتي براي خود دارند چون هر توجيهي مستدلتر از اين اظهارات خواهد بود. وي در واكنش به اينكه اين سخنان مردم را ميترساند، ميگويد: «بحث ترساندن نيست بحث واقعيتهاي عالم است.» واقعيت اين است؟ پس توهم چيست؟ تمام مطالب داخل گيومه به نقل از گزارش روزنامه همميهن درباره سخنان آقاي ميرباقري در تلويزيون است. لحظهاي فكر كنيد كه صاحبان اين تصورات در انتخابات پيروز شده بودند. تصورش هم وحشتناك است.