مانور قفقاز برای عبور از نظم تک قطبی
حسن بهشتيپور
در دنياي امروز، ساختاري كه در قابش شاهد عبور از نظم تك قطبي به سوي نظم چند قطبي هستيم، اختلافاتي ميان نظريهپردازان در باب اينكه آيا جهان به سمت چندقطبي شدن پيش ميرود يا به سمت بيقطبي شدن مطرح است. اما واقعيت اين است كه هماكنون در دوران گذار قرار داريم. در اين دوران، نقاط عطف مختلفي به وجود آمده است، در همين راستا ميتوان به حمله روسيه به اوكراين، عمليات 7 اكتبر و اقدامات جنايتكارانه اسراييل در طول يك سال گذشته اشاره كرد. در اين چارچوب، بحث اصلي اين است كه آيا همكاريهاي منطقهاي ميتواند نقش موثري در مديريت اين شرايط و دوران گذار ايفا كند يا خير؟ در جهاني كه قطببندي ميان كشورها وجود ندارد يا نظام بينالملل در حال حركت به سمت چندقطبي شدن و همكاريهاي منطقهاي است، كشورها به صورت خوشهاي و از طريق نظامهاي همكاري متعددي در ارتباط هستند. بخشي از همكاريهاي منطقهاي كه در اين قاب ميتواند بهطور موثر شكل بگيرد، همكاريها يحوزه قفقاز جنوبي است. نشست اخير 3+3 در خصوص مسائل موجود در حوزه قفقاز جنوبي، از مدتها قبل توسط تركيه سازماندهي شده است. همكاري ميان بازيگران حاضر در اين نشست كه در چارچوب 3+3 شكل گرفته، براساس ايده همكاري و تعامل ميان سه كشور ايران، روسيه و تركيه با سه كشور آذربايجان، گرجستان و ارمنستان قابل تبيين است. اين همكاري داراي ابعاد مختلفي است و در زمينههاي امنيتي، سياسي، نظامي، اقتصادي و فرهنگي توسعه مييابد؛ چرا كه نظامهاي همكاري منطقهاي معمولا به صورت گسترده و در ابعاد متنوعي شكل ميگيرند. در اين راستا، اين احتمال وجود دارد كه اختلافات متعدد ميان اعضاي اين نظامها- كه البته طبيعي نيز به شمار ميآيد- برجسته شود. اما بحث اصلي اين است كه اين همكاريها و نشستها با هدف كاهش اين اختلافنظرها برگزار ميشود. اينگونه نيست كه صرفا كشورهاي همسو شرايط همكاري با يكديگر را داشته باشند؛ به عنوان مثال، چين و امريكا با وجود حجم زيادي از تنازعات و اختلافات، همكاري گستردهاي دارند. در سطح منطقهاي نيز، اين مدل همكاريها مصداقهايي دارد، مانند تركيه و روسيه، يا حتي عربستان و روسيه. لذا اين مدل همكاري در چارچوب 3+3 به دنبال شكلگيري نظامي است كه بتواند براي همكاريهاي همهجانبه و گسترده كشورهاي منطقه در حوزه قفقاز جنوبي مقدمهسازي كند.
با تمام تفاسير، اين نظام منطقهاي (3+3) با وجود تمام اختلافاتي كه ميان اعضاي آن وجود دارد، زمينه را براي گفتوگو جهت حل تنازعات فيمابين فراهم كرده است، چراكه اين اختلافنظرها آنقدر عمق ندارند كه مانع از همكاري ميان اعضا شوند، مانند اختلافات ايران و آذربايجان و حتي ايران و روسيه. ناگفته نماند كه زنگزور يكي از موارد اختلاف ميان تهران و مسكو است. ايران و روسيه داراي اختلافات متعددي در زمينههاي گوناگون هستند، اما در ساير موضوعات با يكديگر همكاري كرده و همسو هستند. ميان ايران و تركيه نيز اين اختلافنظرها وجود دارد، اما در عين حال همكاريهاي گستردهاي ميان دو كشور در جريان است. ذكر اين نكته بسيار مهم است كه در چارچوب همكاري 3+3، مهمترين مشكل و مانع، گرجستان است كه به هيچ عنوان حاضر به گفتوگو در اين چارچوب امنيتي نيست. به عقيده من، به عنوان يك پژوهشگر، اين تصور «غلط» پيش روي اين كشور وجود دارد كه نه ميتواند با روسيه وارد همكاري شود و نه با ايراني كه تحت تحريم است و نه با تركيه. درنهايت، گرجستان حاضر به برداشتن گامي در راستاي همكاري با ساير اعضاي 3+3 نيست. درحالي كه منافع گرجستان ايجاب ميكند كه در اين چارچوب امنيتي مشاركت داشته باشد، چراكه اين مشاركت نه تنها تهديدي براي امنيت اين كشور به بار نخواهد آورد، بلكه هيچ صدمهاي به آن در مقايسه با ساير كشورهاي عضو نخواهد زد. به اين دليل كه اين نوع از نظامهاي منطقهاي، خوشهاي هستند. به عبارتي ديگر، گرجستان ميتواند در عين حال كه عضو اتحاديه اروپا است، همزمان در اين چارچوب نيز فعاليت داشته باشد و حتي در نظامهاي جهاني ديگر تحركات خود را ادامه دهد.
اين مدل از همكاري منجر به ايجاد تعارض در تحركات كشورهاي عضو نخواهد شد، چراكه اعضاي آن كشورها واسطهاي هستند كه همزمان در حوزههاي متعدد همكاري ميكنند، به عنوان نمونه اين گروه از بازيگران عضو نهادهايي چون شانگهاي و بريكس هستند. به واقع، مهمترين اشكال و مانع متقاعد كردن گرجستان است تا از لحاظ ژئوپليتيكي، ژئواستراتژيكي و ژئواكونوميكي بپذيرد كه وارد چارچوب 3+3 شود و در عين حال باور داشته باشد كه اين اقدام صدمهاي به روابط اين كشور با امريكا، اتحاديه اروپا و ساير كشورها وارد نخواهد كرد، زيرا در اين نوع همكاري، در تضاد با منافع امريكا و اروپا قرار ندارد، بلكه اين چارچوب بنا را بر اين گذاشته است كه درخصوص مسائل منطقهاي همكاريهايي صورت بگيرد و در اين راستا تصميمگيري شود و در وهله بعد، كمك كند تا امنيت در حوزه قفقاز توسط كشورهاي حاضر در اين منطقه تامين شود. ذكر اين نكته اهميت دارد كه اين نشست در بحبوحه تشديد تنشها در حوزه خاورميانه برگزار شده است. لازم به ذكر است كه زمان برگزاري آن از مدتها پيش برنامهريزي شده است. همانگونه كه در روسيه و ايران نيز نشستهاي مشابهي برگزار شد، اكنون در تركيه و به صورت از پيش تعيين شده شاهد برگزاري نشستي هستيم. اين يك واقعيت است كه در جهان سياست، تمامي پديدهها بر يكديگر تاثير خواهند گذاشت. اما موضوع مهم اين است كه شرايط پرتنش خاورميانه نبايد بر اينگونه نشستها سايه افكنده و غفلت از منافع ايران در ساير نقاط را به دنبال داشته باشد. برگزاري اينگونه نشستها ميتواند به رفع اختلافات و در ادامه، افزايش همكاري در بلندمدت منجر شود. اما اينكه انتظار معجزه ويژهاي در راستاي افزايش تحركات كشورها به عنوان دستاورد اين نشستها داشته باشيم، اينگونه نخواهد بود. تصور اينكه تشديد تنشها ميان تهران و تلآويو ميتواند دستاوردهاي نظامهاي منطقهاي در ساير نقاط جهان را به حاشيه ببرد يا حتي با شكست مواجه كند نيز برداشت غلطي است. به اين دليل كه مولفههاي همكاري تاثيرگذار بر همكاري چندجانبه 3+3 بهصورت بلندمدت پيگيري ميشود و به دنبال برقراري پيمانهاي امنيتي در اين حوزه است. همكاريها در اين زمينه مقطعي نبوده و به صورت ازپيش تعيين نشدهاي برگزار شده است. بنابراين، كشورها ميتوانند منافع خود را از طريق نظامهاي مختلف منطقهاي بهصورت خوشهاي و همزمان با يكديگر و تحت هر شرايطي دنبال كنند. شرايط متفاوت و بعضا تنشزايي كه بر مناطق مختلف جهان حاكم ميشود، نميتواند به مانعي براي پيگيري منافع كشورها در ساير حوزهها تبديل شود.
كارشناس ارشد روابط بينالملل