از عصاي موسي تا عصاي يحيي
سيد عطاءالله مهاجراني
قرآن مجيد گفتوگوي خداوند متعال با موسي عليهالسلام را روايت كرده است. در ده مناسبت و آيه كه در قرآن سخن از عصا به ميان آمده است؛ در همگي آيات سخن از عصاي موسي عليهالسلام است. عصاي سليمان عليهالسلام بهرغم شهرت بسيارش و داستان موريانه نشاني از آن در آيات نيست. در سوره طه از آيه ۱۷ تا ۲۱موضوع عصاي موسي و كارايي و كاربرد آن مطرح شده است: «موسي! در دست راستت چيست؟ گفت: عصاي من است. به آن تكيه ميدهم. با آن براي گوسفندانم برگ درختان را ميريزم. در آن منافع ديگري هم برايم هست! گفت: موسي! عصايت را بيفكن! آن را افكند. همانند اژدهايي حركت ميكرد. گفت: آن را بگير و هراسي نداشته باش. عصا را به شمايل نخستش باز ميگردانيم.» هنگامي كه يحيي السنوار در زير آوارهاي بمباران با پيكر زخمي و چشمان روشن و هوشمند در آخرين لحظات عمر خويش چوبدستي خود را به سوي ارتش اسراييل افكند. ارتشي كه در ستم و كودككشي شباهتهاي بسياري به رفتار رامسس دوم فرعون زمان موسي دارد. بيدرنگ در ذهنم درخشيد: «و ما تلك بيمينك يا يحيي! » يحيي در دست راستت چيست؟ تاريخ از موسي تا يحيي، از فرعون تا نتانياهو از عصاي موسي تا عصاي يحيي چه راه كوتاهي را آمده است! معجزه موسي در هياتي ديگر در برابر ما زنده شده است. اسطوره تبديل به واقعيت شده است. محمود درويش كه اميل حبيبي، رمان نويس گرانقدر فلسطيني از او در رمان «المتشائل» با عنوان «پيامبر كلمه» ياد كرده است.
در قصيده «منثور في حضره الغياب» سروده است:
«بعد از اين نيازي به اساطير نيست. آنچه در اساطير اتفاق ميافتاد؛ اكنون در ما اتفاق ميافتد!» (۱)
يحيي السنوار مانند آرش كمانگير در ادبيات داستاني و اساطير ما تبديل به اسطوره شد. كودكان و نوجوانان فلسطيني همانند او در ويرانه ها روي مبل تكنفره مينشينند. پا روي پا مياندازند. لبخند ميزنند. چوبدستي در دست ميگيرند. يعني يحيي السنوار همچنان زنده و الهامبخش است. در جنگ روايتها شبكههاي نيرومند تبليغاتي صهيونيستي و حاميان اسراييل مدام ميگويند: اسراييل حق دفاع از خود را دارد. جنگ اسراييل عليه تروريسم است. جنگ تمدن عليه توحش است. جنگ تمدن عليه عقبماندگي است. روايتي كه آن به آن تكرار ميشود. نتانياهو در اجلاس اخير سازمان ملل گفت: «او از حقيقت سخن ميگويد.» گالانت، وزير جنگ اسراييل ميگويد: «جنگ آنها عادلانه است.»
آنها هيچگاه كلمه فلسطين و فلسطينيها را به زبان نميآورند. گمان ميكنند فلسطين تمام شده است. روايت آنها فراگير شده است. ناگاه در هفتم اكتبر توفانالاقصي اتفاق افتاد و بيش از يكسال بعد يحيي السنوار كه گفتند در تونلها مخفي است. گفتند از گروگانها و كودكان فلسطيني براي حفظ جانش سپر انساني سامان داده است. در خانهاي با لباس رزم در برابر ارتش اسراييل نمايان ميشود و در آخرين جهاد نمادينش عصاي خود را به سوي ارتش متجاوز ميافكند. اسطوره متولد ميشود. خواستند او را خفيف كنند. در ستيغ عزت و شرافت و شجاعت و شهادت ايستاده است.
(۱) محمود درويش، الاعمال الجديده الكامله، ج ۲ ،ص ۳۸۱