• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۰ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5893 -
  • ۱۴۰۳ سه شنبه ۸ آبان

گفت‌وگو با علي رياحي و فاطمه محمدعلي، كارگردانان نمايش «فلو»

اهميت «بي‌واسطه» بودن با مخاطب روي صحنه

احمدرضا حجارزاده

اين‌ روزها سالن انتظامي خانه هنرمندان ايران، ميزبان نمايش «فلو» به كارگرداني مشترك علي رياحي و فاطمه محمدعلي و تهيه‌كنندگي سيما تيرانداز است؛ نمايشي با فضاي سوررئال و داستاني اعتراضي درباره ظالم و مظلوم. در اين نمايش كه با استقبال نسبتا خوب تماشاگران خاص تئاتر روبه‌رو شده، فاطمه ‌محمد‌علي، علي ‌ميرابي، يگانه ‌محمدي، شايان ‌فصيح‌زاده، هومان ‌ديلمي و ساحل ‌شفيعي‌مهريار نقش‌آفريني كرد‌ه‌اند. علي رياحي كه رشته كارگرداني سينما را در دانشگاه سوره خوانده و تاكنون چهار فيلم كوتاه ساخته، قبلا در تئاتر با سيما تيرانداز و هومن سيدي همكاري داشته و در نمايشي به كارگرداني سعيد بهنام بازي كرده است. او كه پيش‌تر تجربه كارگرداني نمايش‌هايي را در سالن‌هاي كوچك و براي زماني محدود داشته، نمايش «فلو» را جدي‌ترين كار خود در مقام كارگردان مي‌داند. فاطمه محمدعلي نيز با مدرك كارشناسي طراحي لباس، چند سالي است به خاطر علاقه شخصي‌اش بازيگري را دنبال مي‌كند ولي به تدريج و از طريق تماشاي آثار اساتيد تئاتر به توليد نمايش علاقه‌مند شد و بعد از چند تجربه كوچك و نيمه‌حرفه‌اي، اولين تجربه خود را به عنوان كارگردان در نمايش «فلو» پشت سر مي‌گذارد. به بهانه اجراي اين نمايش، با دو كارگردان آن گفت‌وگو كرديم.

 

‌ايده اوليه براي نگارش نمايشنامه «فلو» از كجا آمد؟

علي رياحي: پايه اوليه نوشتن متن، براساس يكسري تجارب شخصي بود. من و خانم محمدعلي از ابتدا با هم پيش مي‌رفتيم اما متن را من نوشتم. يكسري تجربه‌هاي شخصي در دوران كودكي و مدارس اتفاق مي‌افتد كه به نظرم همه‌چيز از آنجا شروع مي‌شود و آدم‌ها از آنجا رشد مي‌كنند، يعني اتفاقاتي مي‌افتد و به اصطلاح براي آدم تروما درست مي‌كنند كه از كودكي تا آخر در ذهن مي‌ماند. فكر مي‌كردم اگر قصه ما در يك فضاي مدرسه‌گونه اتفاق بيفتد، براي همه آشناتر است. متن اوليه نوشته شد و باقي مسير به صورت كارگاهي در تمرين‌ها شكل گرفت، يعني شاخ ‌و برگ متن، شخصيت‌پردازي و جزييات در تمرين‌ها شكل مي‌گرفت و با توجه به ميزانسن يا فرم اجرا، بخش‌هايي از آن تغيير مي‌كرد.

‌چه شد كه براي اجراي نمايش فلو، تصميم به كارگرداني مشترك گرفتيد؟

رياحي: موضوعي كه ما درباره‌اش خيلي بحث مي‌كرديم، اين بود كه نوع نگاه و سليقه ما با هم خيلي متفاوت است، يعني من يك سبك را دوست دارم و خانوم محمدعلي سبك ديگري را. من يك مدل هدايت و بازي بازيگران را در تئاتر دوست دارم، ايشان شكل ديگري را. اين اختلاف‌نظرها مي‌توانست اينجا به ما كمك كند تا كامل‌تر با اثر مواجه شويم، چون مثلا اگر ذهنيتِ صدِ من در كار بود با اثر متفاوتي روبه‌رو مي‌شديم، يا اگر ذهنيت خانم محمدعلي بود، قطعا اتفاق ديگري مي‌افتاد. در اين محصول مشترك انگار داريم يكديگر را كامل مي‌كنيم. اشكالات يكديگر را مي‌گيريم تا به يك كيفيت حداقلي برسيم. البته هنوز خيلي جاي كار دارد.

‌در كارگرداني مشترك، چالش يا اختلاف‌نظري با هم داشتيد؟ صحنه‌اي بود كه بخواهيد به شيوه شما اجرا بشود و كارگردان دوم نظر ديگري داشته باشد؟

فاطمه محمدعلي: بله، طبعا با توجه به سليقه متفاوتي كه داشتيم، خيلي به اين چالش برمي‌خورديم اما نكته جالب در اين پروسه مشترك اين بود كه بعد از دفاعِ سنگين از چيزي كه مي‌خواستيم يا اختلاف نظرها، در نهايت به آنچه مي‌خواستيم مي‌رسيديم. وقتي به آن اشتراك مي‌رسيديم، آنجا نقطه‌اي بود كه احساس مي‌كرديم به فهم مشتركي از تئاتر رسيديم.

‌خانم محمدعلي، چرا تصميم گرفتيد خودتان هم در نمايش بازي بكنيد؟ آيا بازيگري شما، زير سايه كارگرداني قرار نمي‌گرفت يا برعكس؟

محمدعلي: خب اولويت براي من همچنان بازيگري است، با اينكه ساخت تئاتر را هم دوست دارم اما در مورد بازي، سليقه و علاقه من كلا چالش بدن بازيگر روي صحنه است؛ به شكل فرم يا خارج از فرم. بدن و بازيگري با بدن روي صحنه برايم خيلي جذاب است. اينجا نقطه‌اي بود كه مشترك‌ بودن كارگرداني به ما كمك كرد، يعني جايي كه من بازيگر بودم، كارگردان ديگري حضور داشت تا كاملا من را هدايت كند و از اين بابت خيالم راحت بود. به نظرم بايد از بازيگران كار بپرسيد كه كارگرداني من روي بازيگري تاثير داشته يا خير، ولي خودم فكر مي‌كنم نه.

‌آقاي رياحي، به عنوان يكي از دو كارگردان نمايش، چگونه بازي خانم محمدعلي را هدايت و كنترل مي‌كرديد؟ چه ميزان از بازي ايشان، نتيجه ايده‌هاي خودشان در مقام بازيگر است؟

رياحي: ايشان چون بر بازي بدن تسلط بيشتري دارد، يكسري فرم‌ها را هر روز تمرين مي‌كرديم و به آن مي‌رسيديم. در واقع من بيشتر سعي مي‌كردم همان چيزهايي را كه به عنوان بازي بدن انجام مي‌دهد، اصلاح بكنم. البته تخصص خودشان بيشتر است. من معمولا روي گفتن ديالوگ‌ها و حس بازيگر تمركز داشتم، وگرنه ايشان در مورد بدن، استاد و ماهر است.

‌خانم محمدعلي، شما نقش كوتاه اما سختي در نمايش داريد. به نظرتان آن شاگرد مدرسه كه ابتداي نمايش كشته مي‌شود، نماد كدام طبقه از جامعه است و برداشت خودتان از نقش چيست؟

محمدعلي: فكر مي‌كنم او نقطه قبل از تغيير هر چيزي است. تا زماني كه او بود و هست، همه‌چيز مثل سابق تحمل مي‌شود اما انگار اولين جرقه‌هاي تغيير در اين كار، بعد از مردن شاگرد اول اتفاق مي‌افتد و درنهايت آن چيزي كه همه را مي‌رساند به نقطه‌اي كه بايد كاري بكنند، كشته ‌شدن شاگرد بعدي است.

‌با توجه به اينكه دغدغه بازيگري داشتيد، چرا يكي از نقش‌هاي اصلي را انتخاب نكرديد تا حضور بيشتري روي صحنه داشته باشيد؟

محمدعلي: انتخاب اين نقش، انتخاب مشترك هر دو نفرمان بود و البته اين چالش را هم داشتيم كه من نمي‌توانستم هم كارگرداني بكنم، هم نقشي را بازي بكنم كه بيشترين زمان حضور را روي صحنه دارد، ولي در كل به عنوان بازيگر معتقدم تاثيرگذاري من، به دقايق حضورم روي صحنه ارتباطي ندارد.

‌چرا در روايت داستاني كه براي اغلب تماشاگران آشنا و تكراري است، فرم سوررئال انتخاب كرديد؟ به نظرتان مخاطب نمايش شما، خاص است يا عام؟

رياحي: فكر مي‌كنم اگر كسي خيلي تئاتربين باشد، اتفاقا شايد كار ما را خيلي دوست نداشته باشد! اين را با توجه به بازخوردهايي كه گرفتم، مي‌گويم. به نظرم اگر ما به سمت عامه مردم برويم، يكسري موضوعات را هر‌قدر گل‌درشت باشد، بيشتر مي‌پسندند و اگر به سمت خواص برويم، دوست دارند وقتي صحنه را مي‌بينند، در لفافه بيشتري با داستان مواجه شوند. سعي من اين بود كه به چيزي بين اين دو برسم. البته بيشتر سمت خواص را گرفتم. ما از نمادهاي واضحي كه همه مي‌دانيم درباره چه چيزهايي صحبت مي‌شود، استفاده مي‌كنيم. اين را برحسب تجربه مي‌گويم، شايد دو سال ديگر اين‌گونه فكر نكنم، ولي به نظرم هر‌قدر همه بگويند آدم‌ها دوست دارند فكر بكنند، من فكر مي‌كنم برعكس است و آدم‌ها دوست دارند لقمه را حاضر و آماده در دهان‌شان بگذاريم.

محمدعلي: من وقتي متن نهايي را خواندم، به اين فكر كردم كه از جانب خودم، عقيده شخصي‌ام را وارد كار بكنم. يك عده از مخاطبان خاص گفتند نمايش را كه ديديم، به ما حس ‌و حال آرتو مي‌داد! من از اين نظر اصلا ناراحت نمي‌شوم، چون حس مي‌كنم مخاطب خاص بايد بدون واسطه و كاملا خالص با اتفاقي كه روي صحنه مي‌افتد مواجه بشود. اين جنبه هم وجود داشت كه مخاطب عام در عين حال كه از گل‌درشتي نمايش خوشش مي‌آيد، شايد دلش بخواهد قصه بيشتري ببيند.

‌داستان نمايش «فلو» تكراري است و بارها آن را شنيده يا خوانده و ديده‌ايم. تماشاگر فلو، بيشترين لذت را از فرم اجرايي، قاب‌ها و بازي بازيگران مي‌‌برد. چگونه به اين فرم اجرايي رسيديد؟ بازي خوب بازيگران، نتيجه چه ايده‌ها و تعاملي بين شما و بازيگران است؟

رياحي: درباره قاب و صدا و بازي‌گرفتن، من به واسطه اينكه فيلم مي‌سازم و بيشتر قاب مي‌بينم، وقتي مي‌خواهيم هر صحنه را تمرين بكنيم، قبلش آن پلان را در ذهنم مي‌بينم كه بايد چه شكلي باشد و روي قاب فكر مي‌كنم. خانم محمدعلي هم چون رنگ‌شناسي مي‌داند، درباره نور و رنگ نظر مي‌دهد. من سعي داشتم كمي از تكنيك‌هايي را كه براي فيلم و بازيگري استفاده مي‌كنيم، تبديل بكنيم به تيپ و چيزهايي را كه بايد ديده بشود، در بازي‌هاي‌شان گل‌درشت‌تر اجرا بكنيم، يعني هر كاراكتر اگر ترسو يا شجاع است، آن ويژگي‌ها پررنگ‌تر بشود اما اينكه مشابه قصه فلو را زياد ديده‌ايم، قطعا همين‌طور است و نمي‌شود انكار كرد اما مواجهه ما با اين اتفاق مهم بوده كه چه تاثيري بر مخاطب دارد. مي‌گويند همه قصه‌ها گفته شده! اينكه ما چطور آنها را تركيب و به آنها نگاه بكنيم، مهم است.

ـ محمدعلي: ما به هرحال با همه كم ‌و كاستي‌ها بايد تصميم مي‌گرفتيم با متني كه خودمان نوشتيم و شايد حس دروني‌مان بوده يا هر چيزي، چطور كنار بياييم و اصلِ آن، مواجه ‌شدن ما با چيزي بود كه داشتيم.

‌داستان نمايش طوري پيش مي‌رود كه تماشاگر انتظار دارد درنهايت معشوقه مبصر آغازگرِ طغيان عليه ظلم باشد اما اين اتفاق نمي‌افتد. چرا در پايان نمايش، مبصر كه خودش يار و همراه ظالم است، دست به شورش مي‌زند؟ چرا آن زن خشمگين و نافرمان، اين‌قدر منفعل است و براي انقلاب پيش‌قدم نمي‌شود؟

رياحي: ببينيد، ايده ما اين بود كه همه‌ چيز بر پايه انقلابي ‌بودن يا جنگجو بودن اتفاق نيفتد، بلكه يك جايي تغيير آن كاراكتر به واسطه علاقه قلبي و عاطفي بين آنها شكل بگيرد. او باعث مي‌شود آدمي كه هيچ‌كس فكرش را هم نمي‌كرد، از درون آدم‌ها به آنها نفوذ كند.

محمدعلي: خيلي خوشحال شدم كه اين سوال را پرسيديد. من فكر مي‌كنم تغييرات بنيادين كه نياز به زمان‌هاي طولاني دارند، اتفاقا در جامعه با همراه‌ شدن بخش‌هايي رخ مي‌دهد كه ما فكرش را هم نمي‌كرديم.

‌در پايان اگر حرف ناگفته‌اي مانده، بفرماييد.

محمدعلي: نمايش «فلو» براي من تجربه خيلي خوبي بود. دوست دارم اين نكته را بگويم كه تئاتر براي من به شخصه در گروه تعريف مي‌شود و تمام آن رابطه بين انسان‌هاست. درنهايت مي‌بينيم آن خروجي كه روي صحنه مي‌رود، دقيقا ارتباط ما آدم‌هاست. گروه در تئاتر، همه‌ چيز است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون