گپ و گفتي با ساحل شفيعيمهريار، بازيگر نمايش «فلو»
بعضی از تماشاگران با اشک از سالن بیرون میروند
ساحل شفيعيمهريار از 17 سالگي در هنرستان، تئاتر و در دانشگاه (تهران مركز) بازيگري خوانده است. او از همان سالها تا امروز حدود يازده سال است كه به صورت حرفهاي كار ميكند. شفيعي پيش از اين در فيلم كوتاهي به كارگرداني علي رياحي بازي داشته كه آن فيلم امسال در جشنواره نهال شركت كرد. اين بازيگر در نمايش «فلو»، نقش يكي از شاگردان كلاس را كه با برادرش زير سلطه ظلم هستند، بازي ميكند. به اين بهانه با او گپ و گفتي داشتيم.
وقتي متن را خوانديد برداشت اوليه شما از نقشي كه بازي ميكنيد چه بود؟
ـ اولينبار كه متن را خواندم، فضاي كلي كار و ديالوگها، من را بسيار جذب كرد. نقش من را آقاي رياحي در پروسه تمرين پيشنهاد كردند. با آنكه نقش كمديالوگي است، ولي بسيار تاثيرگذار است و اتفاقا به خاطر كمديالوگ بودن، بار رواني زيادي روي نقش بود، ولي من از آن خيلي لذت بردم.
با آنكه شما كمترين ديالوگ را در نمايش داريد اما حضورتان در حال گريه كردن مداوم، بر مخاطبي كه نمايش را ميبيند، خيلي تاثيرگذار است. شكلگيري اين نقش چقدر مديون دو كارگردان نمايش بود؟
ـ خيلي زياد. طبيعتا اوايل كه متن خوانده ميشد، كاراكتر من ديالوگ زيادي نداشت، ولي در پروسه تمرين حضور داشتم تا كمكم دستم بيايد كه چه اتفاقي ميافتد. در فضاسازيهايي كه آقاي رياحي و خانم محمدعلي برايم انجام ميدادند، هر جلسه تمرين، آرامآرام اين كاراكتر را براي من ساخت، يعني همين كه چه اتفاقهايي براي او افتاده، چون اين كاراكتر يك گذشتهاي دارد و اين گذشته باعث ميشود آن حجم از بار رواني كاراكتر را روي صحنه ببينيم. كارگردانها در رسيدن به اين نقطه خيلي به من كمك كردند.
اينكه نمايش «فلو» دو كارگردان داشت، شما را در تمرينها دچار چالش نميكرد؟ تعاملتان با كارگردانها چطور بود؟
ـ خيلي خوب بود. ساخته شدن بازي ما كمكم در پروسه تمرين در يك ترازويي قرار گرفت، انگار يكجورهايي تقسيم كار شده بود و من به مشكلي برنخوردم. اتفاقا خيلي هم بهتر بود، چون بخش تمرينهاي بدن و بيان برعهده خانم محمدعلي بود و چون ايشان خودشان بازي داشتند، بخشهاي ديگر شكلگيري نقش برعهده آقاي رياحي بود.
برداشت خودتان از نقشي كه بازي ميكنيد، چيست؟ به نظرتان كدام قشر از تماشاگران تئاتر با نقش شما و در كل اين نمايش ارتباط ميگيرند؟
ـ اگر بخواهم درباره تماشاگران امروز حرف بزنم، بايد بگويم اكثريت جامعه با اين كاراكتر و نمايش ارتباط ميگيرند، چون كاراكتر من اتفاقا خيلي ترسوست و دلش ميخواهد همه چيز همانطور كه هست بماند و هيچچيز به سمت بدتر شدن نرود، يعني اگر الان شرايط بد است، بگذاريم بد بماند و بدتر نشود. فكر ميكنم اين نقش نماد بخشی از جامعه ايران است. نمايش «فلو» براي جامعه امروز ما كاملا قابل درك است. ما برخي شبها تماشاگراني داشتيم كه از سالن بيرون رفتند، چون آنقدر برايشان سخت بود كه نميتوانستند تحمل بكنند و با اشك از سالن بيرون ميرفتند، به همين دليل حس ميكنم الان همه مردم ايران ميتوانند نمايش ما را با گوشت و پوستشان حس كنند، به اين دليل كه دارند اين شرايط را زندگي ميكنند.