سانسورِ ناصري
يوسف شيرواني
سلطنت ناصرالدينشاه در شرايطي آغاز شد كه اوضاع داخلي بسيار نابسامان و سراسر آشوبزده بود و در رابطه با سياستِ خارجي، مسابقه نفوذ استعماري امپرياليزمِ روس و انگليس در ايران و اخذ امتيازات ضد ملي ادامه داشت. ناصرالدينشاه كه از سال 1264 ه.ق (1848 ميلادي) به مدت حدود پنجاه سال، با استبداد مطلق و قدرت متمركز سلطنت كرد، نتوانست در برابر شرايط تاريخي و سير تكامل اجتماعي مقاومت كند و مدت كوتاهي پس از قتلِ وي و در دوران مظفرالدينشاه، «انقلاب مشروطه» حادث شد.
در سال 1296 ه.ق، «كنت دومونت فرت» ايتاليايي، رييس نظميه ناصرالدينشاه، مسوول تنظيم قوانيني ميشود كه بايد مانعِ هرگونه اظهارنظر و نگارشِ آزاد باشد. اين آييننامه كه به «كتابچه قانونِ جزاي 1296» معروف است، وقيحانه دستور سركوب ميدهد و با كليگوييهايي كه معمولِ هر قانوننويسِ «مرتجع و عوامفريب» است، سعي در كنترل همه روزنامهها دارد.
كتابچه قانون را براي تاييد نزد شاه ميفرستند و وي طي دست خطي به نايبالسلطنه، آن را تاييد ميكند. بدينترتيب، آييننامه جزايي كنتِ ايتاليايي، نخستين قانون رسمي مميزي مطبوعات و بازرسي و سانسورِ قلم و بيان به شمار ميآيد كه توسط رژيمِ حاكم، اعلام و به اجرا گذاشته ميشود. در اين كتابچه آمده است: «كسي كه كتابي انتشار دهد كه بر ضد مذهب يا دولت و ملت بوده باشد، از پنج ماه الي پنج سال حبس خواهد شد.» و «كسي كه جسارت نموده بر ضد پادشاه، اعلانات و نوشتجات در كوچهها بچسباند ... بر حسب حد تقصيرِ او از يك ماه الي پنج سال حبس خواهد شد.» لذا ميهنپرستان و روشنانديشانِ ايراني كار خويش را در تبعيد آغاز كردند . آغازگرِ مطبوعات برونمرزي آزاد، روزنامه «اختر» بود كه نخستين شمارهآن در 16 ذيحجه 1292 ه.ق در اسلامبول منتشر شد. روزنامه اختر خيلي زود مورد استقبال انديشمندان قرار گرفت و در ايران، قفقاز، عثماني، هندوستان و عراق شهرتي درخور پيدا كرد. پخش و مطالعه اين روزنامه چندي بعد در زمان صدارت امينالسلطان و از سوي شخصِ ناصرالدينشاه بهكلي ممنوع اعلام شد.
اين روزنامه كه سرآغازِ موج نوينِ روزنامهنگاري متعهد و از دستاوردهاي آزاديخواهانِ مهاجر بود، در سال 1313 ه.ق از سوي دولت عثماني براي هميشه توقيف شد و نخستين روزنامهاي بود كه موضوع «قانون» را مورد بحث قرار ميداد و در اين زمينه فراوان نوشت. روزنامه ديگر، «عروهالوثقي» بود كه سيد جمالالدين اسدآبادي مقالات پرشور و انقلابي خود را در آن به زبان عربي و در پاريس به چاپ ميرسانيد. روزنامه «ارشاد » باكو نيز از ديگر روزنامههايي بود كه به زبان تركي و بعد فارسي در بادكوبه به چاپ ميرسيد و شعارِ خود را «حُريت، مساوات و عدالت» قرار داده بود.
واكنشِ شاه اما در برابر اين حركاتِ ترقيخواهانه، اضافهكردنِ يك نهاد سركوبگرِ ديگر بود. اين كار پس از آن صورت گرفت كه يكي از ايرانيان مقيم هندوستان، شيخ هاشم شيرازي، رساله هجوي در انتقاد از شخصِ شاه منتشر كرد كه نسخهاي از آن به دست شاه رسيد. شاه از مطالعه اين رساله، سخت خشمگين و ناراحت شد و به چارهجويي پرداخت. محمدحسنخانِ صنيعالدوله (اعتمادالسلطنه) چاپلوسانه پيشنهاد ايجاد اداره سانسور به رسم كشورهاي اروپايي را عرضه داشت كه شاه بيدرنگ اين پيشنهاد را تاييد و وي را مامور تهيه مقدماتِ اين امر كرد. به اين ترتيب، اصطلاح سانسور از اين زمان، مصطلح شد و محمدحسنخان، بنيانگذار تشكيلات سانسور در ايران شد. چندي بعد و در تاريخ نوزدهم ربيعالثاني 1302 ه.ق، شاه با پذيرش طرح پيشنهادي وزير انطباعاتِ خود، رسما تولد «اداره سانسور» را در ايران اعلام ميدارد. از اين پس، بيشترِ حساسيت و هراس وزارت انطباعات و اداره سانسور، در مورد مطبوعات فارسي چاپ خارج از كشور بود؛ زيرا انتشار روزنامههاي داخلي كه مطالب و اخبارشان پيش از چاپ بهشدت بازرسي و سانسور ميشد، نميتوانست ضربه يا لطمه شديدي به اركان سلطنت وارد بياورد.
شدتِ مخالفتِ ناصرالدينشاه و سازمان سانسورِ او آنچنان بود كه درج يك مقاله انتقادي در روزنامه اختر، باعث بهفلكبستنِ ميرزا يوسفخانِ مستشارالدوله، معاون وزارت عدليه شد؛ چرا كه مُغرضين به ناصرالدينشاه اظهار داشتند كه مُحرّك اين كار، مستشارالدوله بوده است. لذا به امرِ ناصرالدينشاه، محمدحسنخانِ حاجبالدوله او را گرفته و چوب زده و در انبار دولتي پنج ماه حبس كردند و جريمه كامل را از او گرفتند.
بازرسي و تفتيش در نشرِ نوشتهها و كارِ چاپخانهها آنچنان بود كه سرودههاي شاعران نيز شديدا مميزي ميشد. فيالمثل، «ناجي قزويني» شاعر، اشعار هزلي سرود و منتشر كرد. محمدحسنخان با خشونتِ تمام با اين عمل برخورد كرد و همه نسخهها را شخصا سوزانيد. بارِ ديگر كه جزوهاي بدون تصويبِ او بهوسيله چاپچي مدرسه دارالفنون به طبع رسيد، وي را به خاطرِ آنكه «ضوابط مربوط» را زير پا گذاشته، به چوب و فلك بست.
در دهم ربيعالاخر 1304 ه.ق، ناصرالدينشاه به محمدحسنخانِ صنيعالدوله، به پاس خدماتي كه در زمينه ضديت با نشرِ افكار مردمي انجام داده و روشهاي سانسور را به اجرا درآورده بود، طي دستخطي لقبِ «اعتمادالسلطنه» مرحمت كرد.