مهدي نوروز/ رسانههاي اصولگرا ماموريت جديدي گرفته اند؛ تفرقهافكني ميان اصلاحطلبان. مديران اين رسانهها بر اساس همين ماموريت تلاش دارند تا در قالب گفتوگوهايي با چهرههاي اصلاحطلب اتحاد و انسجام اصلاحطلبان را كه در انتخابات رياستجمهوري 92 بنمايه پيروزي اصلاحطلبان و بازگشت آنان به سپهر سياسي ايران شد را هدف بگيرند. از همين رو چند ماهي است كه اين راهبرد رسانهاي را پيش گرفتهاند. جلال جلاليزاده، فعال سياسي اصلاحطلب در گفتوگو با «اعتماد» و در همين رابطه ميگويد: «اصولگرايان به روشهاي مختلف تلاش ميكنند تا اصلاحطلبان را از يكديگر جداكنند يا بين آنها تفرقه بيندازند.» اين نماينده سابق مجلس به اصلاحطلبان هشدار ميدهد كه مراقب عمليات رواني رسانههاي اصولگرا باشند. به اعتقاد جلاليزاده اصلاحطلبان بايد در اظهارنظر و مصاحبههايشان مسائل زيادي را مراعات كنند تا منجر به اختلاف داخلي دراردوگاه اصلاحطلبان نشود.
ارزيابي جنابعالي از وضعيت فعلي اصلاحطلبان چيست؟
به نظر من هميشه فضا به نفع اصلاحطلبان بوده است، از آنجا كه عدم اطلاعرساني درست و دادن آمار از سوي مسوولان به مردم موجب برخي نگرشهاي منفي مردم به دولت و اصلاحطلبان ميشود اما اكثر افراد تحصيلكرده و روشنفكر كشور حامي اصلاحات هستند. وضعيت اصلاحطلبان به خصوص بعد از مذاكرات هستهاي وضعيت اميدواركنندهاي است و اين وضعيت موجب نگراني اصولگرايان شده است.
به نظر شما تلاش اصولگرايان و رسانههايشان براي ايجاد اختلاف و انشقاق ميان اصلاحطلبان چيست؟
اصولگرايان متوجه شدهاند كه تاكنون موفقيتهاي اصلاحطلبان نتيجه وحدت، انسجام و هماهنگي آنان بوده است و آنان ميدانند كه در انتخابات مجلس آينده و انتخابات خبرگان هم اگر اصلاحطلبان انسجام خودشان را حفظ بكنند برنده شدن با آنهاست. اصولگرايان به روشهاي مختلف تلاش ميكنند تا اصلاحطلبان را از يكديگر جداكرده يا بين آنها تفرقه بيندازند. اصلاحطلبان بايد از گذشته درس عبرت بگيرند. هم شكست اصلاحطلبان در ادوار گذشته به دليل اختلاف آنها بوده و هم پيروزي آنها نتيجه وحدت بوده است. بر همين اساس فرقي نميكند كه چه گروهي در ميان اصلاحطلبان داراي موقعيت و قدرت است و چه گروهي اين موقعيت را ندارد. اصلاحطلبان بايد بدانند تا وقتي كه «همه با هم» و در كنار هم به سوي يك هدف حركت كنند، ميتوانند موانع پيش روي خود را بردارند.
مدار عمليات رواني رسانههاي اصولگرايان روي چه مختصات و مشخصاتي تنظيم شده است؟ اگرامكان دارد از حوزه سياسي و رسانهاي، پروژه جنگ رواني اصولگرايان عليه اصلاحات را دسته بندي كنيد؟
اصولگرايان متوجه شدهاند با وجود تمام اعتبارات مالي و ذخاير ارزي و مسائل مختلف ديگري كه در اختيار داشتهاند و همچنين پشتيباني تمام نهادهاي قدرت به خاطر سوءمديريت نه تنها نتوانستند هيچ توسعهاي را در كشور ايجاد كنند كه روابط سياسي ما را با ديگر كشورها به پايينترين سطح خود رساندند و در دنيا ايران از بهترين جايگاه به بدترين جايگاه افت كرد. در اين شرايط اصولگرايان تلاش ميكنند هم از ناحيه اقتصادي و هم از ناحيه سياسي، اجتماعي و فرهنگي فشارهاي خودشان را وارد كنند كه بتوانند اصلاحطلبان را از ميان بردارند.
اين فشارها را از چه نواحياي به اصلاحطلبان وارد خواهند كرد؟
ابزارهاي متنوعي را براي اين كار دارند و روشهاي مختلفي را به تناسب اتخاذ ميكنند مثلا تلاش ميكنند كه در صحنه سياست خارجي مسائلي مثل شكست توافق را مطرح كنند يا در زمينه مسائل اجتماعي انحراف از ارزشهاي ديني را مطرح ميكنند و در زمينه مسائل اقتصادي چيزهايي مثل ناكارآمدي را مطرح ميكنند
در حالي كه اگر از منظر علمي و منطقي مسائل و موارد مختلف مورد تجزيه و تحليل قرار بگيرد هر انساني متوجه ميشود كه از هر نظر موضعگيري اصلاحطلبان بهتر و برتر از موضوعگيري اصولگرايان در موارد مختلف است. به عنوان مثال در زمينه سياست خارجي، اصولگرايان با تندروي و افراطگرايي موجب ميشوند همسايگان ايران نسبت به كشور بدبين شوند، موجب دلسردي و بدبيني قدرتهاي خارجي و موجب تضعيف روابط ما با كشورهاي خارجي ميشوند. در زمينه مسائل اجتماعي و فرهنگي نميتوانند جامعه را راضي و تخليه كنند و به ناچار به سمتي ميروند كه انگار متولي و كفيل جامعه هستند در حالي كه هيچكس جامعه را به آنها واگذار نكرده است اما آنها تلاش دارند در مورد مسائل مذهبي با تحريك افراد سنتي، مراجع يا عامه مردم، خودشان را به هر صورت دلسوز دين، نظام و ملت مطرح بكنند؛ در حالي كه مردم متوجه شدهاند كه كسي مسلمان باشد اسراف نميكند، كسي كه مسلمان باشد دزدي نميكند، كسي كه مسلمان باشد عامل عقب افتادگي كشور نميشود. اين مفاهيم بايد براي مردم توضيح داده بشود كه مسلمان، منافع ملت را به منافع خودش ترجيح ميدهد؛ مقايسه كنيد بين دوره اصلاحات و دوره احمدينژاد ببينيد در اين دو دوره چه مسائلي به نفع دين و به نفع نظام بوده و كدام يك عملكردشان به ضرر دين تمام شده است.
اصولگرايان در رسانههايشان سعي در القاي اختلاف ميان اصلاحطلبان را دارند و در مصاحبههايشان با اصلاحطلبان هم اين خط را دنبال ميكنند. اصلاحطلبان براي آنكه گرفتار تله عمليات اصولگرايان نشوند بايد متوجه چه مسائلي باشند؟
بايد توجه داشت اصولگرايان از اين عصباني هستند كه احساس ميكنند اگر فضا بازتر بشود مردم رغبتشان به آنها كمتر ميشود. اصلاحطلبان بايد در مصاحبههايشان خيلي مسائل مختلف را مراعات بكنند. بعضي مصاحبهها موجب جبههگيري و اختلاف داخلي در اصلاحطلبان ميشود. اصلاحطلبان بايد اصول و معيارهايي را براي خودشان تعريف كنند كه كسي از اين اصول و معيارها خارج نشود. اصولگرايان تلاش دارند از بعضي موضعگيريها ايجاد اختلاف كنند يا از برخي افراد نادان يا ساده استفاده كنند و مواضع آنان را به پاي اصلاحطلبي بگذارند.
مهمترين نقاط ضعف اصلاحطلبان در حال حاضر چيست و چگونه ميتوان آن را بر طرف كرد؟
اصلاحطلبان در دوره فعلي نقاط ضعفي دارند، به عنوان مثال جرات نميكنند نقاط ضعف دولت را بيان كنند. هنوز رسانههاي قدرتمندي را ندارند كه مستقيم با عامه مردم رو در رو بشوند و مسائل و مشكلات كشور را برايشان مطرح كنند. مساله ديگر اينكه برخي افراد با محافظهكاريها باعث شدند خيلي از محافل اصلاحطلبان از بين برود. اصلاحطلبان بايد با توجه به شرايط و امكاناتي كه هست حضور خودشان را در جلسههاي مختلف بيشتر بكنند، نسبت به معرفي كانديداها اقدام كرده و افراد شايسته و متخصص را به مردم معرفي كنند. بايد توجه داشت كه در نبود يك مجلس قدرتمند، دولت نميتواند شعارها و برنامههاي خودش را رو به جلو ببرد. اصلاحطلبان بايد در زمينه سياست حاكمان همه تلاششان را به كار ببرند و اگر جايي در ذهن برخي از افراد تفكراتي منفي در مورد اصلاحطلبان هست اين تفكرات منفي را بر طرف كنند.
با توجه به وضعيت فعلي جناح اصولگرا فكر ميكنيد چه آيندهاي در انتظار اين جريان سياسي است؟
اصولگرايان با توجه به حمايتهاي مالي و برخورداري از برخي مراكز و محافل سنتي داراي نفوذ بهتري در نظام سياسي هستند اما از نظر جبهه مردمي روزبهروز با مواضعي كه اتخاذ ميكنند و افراطگريهايي كه افراد منتسب به آنان انجام ميدهند دچار بحرانهاي جدياي هستند.