• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۵ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3353 -
  • ۱۳۹۴ دوشنبه ۶ مهر

فاجعه از كرخه تا اينستاگرام

علي دهكردي

سال‌هاست كه از اوايل مهر ماه سعي مي‌كنم يادم بماند تولدش را به موقع تبريك بگويم، كه مبادا بگويد: «تو ديگه چه جور داداشي هستي كه تولد خواهرت يادت ميره؟»

امسال مي‌دانستم نه تنها تهران نيست، بلكه ايران هم نيست، چند باري تلاش كردم كه با او تماس بگيرم و صحبت كنم و صداي زيبايش را بشنوم، اما نشد. تا اينكه به يكي از فضاهاي مجازي متوسل شدم و توي صفحه شخصي‌ام در اينستاگرام كه خوشبختانه خلوت هم هست، برايش يه يادداشت خيلي كوتاه نوشتم:

آيينه و باغ/ فيروزه و خاتم/ و فرزند مهر است/ خواهر‌ترين خاتون/ و عزيزترين خواهر برايم/ بانو هما روستا/ به بهانه زادروزش كه مانا باشد و پاينده/ هميشه و همواره. / چهارم مهرماه نودوچهار/ همين چند كلمه را از قلب و روح و جانم برايش پيشكش كردم وكم‌كم داشتم از طعم شيرين و لذت بخش اين حس كه هما حتما اين يادداشت را خواهد خواند و خواهد فهميد كه به يادش بودم و رسم داداش بودنم را به جا آوردم، لذت مي‌بردم و رويا‌پردازي مي‌كردم... داشتم كامنتا و تبريك‌هاي دوستداران و طرفداراي هما را مي‌خواندم و در دلم قند آب مي‌شد كه مردم چقدر دوستش دارند... كه ناگهان خبر از راه رسيد … هميشه فاجعه در بدترين زمان ممكن اتفاق مي‌افته، اگه غير از اين باشه كه ديگه فاجعه نيست...

نشستم و توي مغزم فقط صداي موسيقي از كرخه تا راين بود كه سوت مي‌زد، باوركردني نبود، اما واقعيت، بي‌رحمانه روياهاي آدم را تلخ و محو مي‌كند. هما رفته بود و همه مي‌دانيم همين الان، درست همين لحظه در كنار حميدش آرام‌آرام دارد طول خيابان ايتاليا را قدم مي‌زند... در زير همان پيام تبريك نوشتم: و چه زود / زودتر از آنكه گمانش را مي‌كردم/ پيام تبريكم، اعلاميه تسليت شد /خواهر دوست داشتني‌ام از تمام دردها و رنج‌هايش آرام گرفت / پنجم مهرماه نودوچهار.

مي‌بينيد كه چه فاصله دردناكيه بين اين چهار و پنج؟

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون