گروه ديپلماسي|«بايد به صلح برسيم و راهي رو به جلو در يمن و سوريه بيابيم. فكر ميكنم اين فرصت وجود دارد كه از طريق اين مباحث، به پيشرفت دست يابيم.» اين بخشي از اظهارات جان كري ، وزير امور خارجه امريكا پيش از ديدار با محمدجواد ظريف است. وزير امور خارجه امريكا از هفته گذشته و در ديدار با فرانك اشتاينماير، وزير امور خارجه آلمان از نقش ايران براي حل و فصل بحران سوريه سخن گفت. او در آن ديدار، درباره بشار اسد نيز سخنان متفاوتي را بيان كرد و گفت لازم نيست بشار اسد فورا كنار برود. در اين مدت نيز رسانههاي غربي از طرح وزير امور خارجه امريكا خبر ميدهند كه براساس آن، ايران و روسيه جزئي از راهكار براي حل مساله سوريه هستند. درباره گفتوگوي احتمالي ايران و امريكا در مساله سوريه گفتوگويي با جاويد قرباناوغلي، مديركل سابق وزارت امور خارجه داشتهايم و درباره فرصتهاي انجام اين گفتوگوي احتمالي سخن گفتيم. مشروح اين گفتوگو در ادامه ميآيد:
جان كري، وزير امور خارجه امريكا در سخناني پيش از ديدار با ظريف اعلام كرد كه واشنگتن مايل است در خصوص پروندههاي منطقهاي از جمله سوريه با ايران گفتوگو داشته باشد، به نظر شما با توجه به اينكه پرونده هستهاي نخستين تجربه مذاكرات مستقيم ميان ايران و امريكا بوده است اكنون امكان تكرار اين تجربه در پرونده جنجالي سوريه وجود دارد؟
نكته نخستي كه بايد به آن اشاره كنم گفتوگوي مستقيم ايران و امريكا فقط مختص به مساله هستهاي نبوده است هرچند در سطح وزير امور خارجه هم نبوده است. ما با آنها قبلا در موضوعات مختلفي مانند عراق و سوريه گفتوگو داشتهايم هرچند مذاكرات هستهاي مهمترين، شاخصترين و پرچالشترين پرونده مذاكراتي ميان دو طرف بوده است. من در اين باره اعتقاد دارم اگر ما با امريكا قبلا در مسائلي مانند عراق و افغانستان يا ديگر مسائل منطقهاي كه با منافع منطقهاي ما مرتبط بوده، گفتوگو داشتهايم، چه اشكالي دارد تا در اين باره نيز با آنها مذاكراتي داشته باشيم. به هر حال بايد متوجه باشيم آنها قبلا حاضر به مشاركت ايران در اجلاسهاي مرتبط با سوريه مانند ژنو1 و ژنو2 نبودند ولي هماينك به نقش ايران اشاره ميكنند و درخواست گفتوگو با ايران درباره سوريه را دارند. به نظر من گفتوگو با امريكا در خصوص سوريه نهتنها منعي ندارد بلكه كمككننده هم هست و كمك ميكند تا اين پرونده در چارچوب منافع ملي ما و منافع ملت سوريه حل شود.
ايران همواره تاكيد داشته كه امريكا ابتدا بايد حسن نيت خود را در اجرايي كردن برجام نشان دهد و سپس شايد بتوان در خصوص پرونده دوم مورد بحث صحبت كرد. با اين اوصاف، آيا ميتوان انتظار همكاري ايران و امريكا در آيندهاي نزديك در خصوص پرونده سوريه را داشت؟
در حوزه سياست خارجي نظرات و ديدگاههاي مختلفي وجود دارد. گروهي به مكتب تفكيك مسائل اعتقاد دارند و گروهي نيز دنبال كردن منافع ملي در قالب ديپلماسي را يكپارچه ميدانند. من از جمله كساني هستم كه اجزاي سياست خارجي را يكپارچه ميدانم ولي در اين مساله، به نظرم اتفاقا مكتب تفكيك جواب ميدهد. در چند سال گذشته، در سوريه بازيگران مختلفي در حال نقشآفريني هستند كه از جمله آنها ايران است. در اين مدت هيچ كدام از بازيگران به صورت كامل نتوانستند به خواست اصلي خود به صورت تمام و كمال دست يابند. ايران نيز در اين مدت نتوانسته به تمام خواست خود يعني شكست گروههاي مخالف دولت سوريه به صورت كامل دست يابد يا اينكه خواست مقطعياش حفظ بشار اسد بوده است اما هماينك روسها پيشتاز شدهاند و به جلو آمدهاند و من نگران هستم از اين تلاشها و هزينههاي بالا روسها منتفع شوند زيرا آنها افرادي بهشدت اهل چانهزني و عملگرا هستند و ممكن است به خاطر منافع خودشان با قدرتها دست به معامله بزنند و به عبارتي، معامله را طاق بزنند. از ديگر سو، امريكا مهمترين قدرت فرامنطقهاي موثر در مساله سوريه است و به نظرم لازم است تا در اين باره با آنها مذاكره كنيم و چنانچه اين اتفاق رخ بدهد، نتايج مثبتي را هم در پي خواهد داشت مگر اينكه ايران طرحي را در دست داشته باشد تا ابتكار عمل در سوريه به دست ما باشد و ميدانداري عرصه با ما باشد.
آيا بحران سوريه بدون همكاري و رايزني ايران و سوريه قابل حل است؟
به نظر من چيزي از ملت سوريه باقي نمانده است. از ابتداي بحران سوريه صدها هزار نفر در سوريه كشته و مجروح شدهاند و ميليونها نفر نيز به سمت اروپا يا كشورهاي اطراف مهاجرت كردهاند. از طرفي حدود 60 درصد خاك اين كشور در دست گروههاي تروريستي است. بشار اسد هماينك بخشي از خاك سوريه را در دست دارد. خوشبختانه يك اتفاقنظر و اجماعي وجود دارد و آن، اينكه هرچند ممكن است بشار اسد مشكلاتي داشته باشد ولي خطر روي كار آمدن گروههاي تروريستي مانند داعش بسيار بدتر است و خطرناك توصيف ميشود. در همين چارچوب است كه بشار اسد هماينك به جزيي از راهحل در دوره انتقال قرار گرفته است. به عبارت ديگر، حمايتهاي ايران و روسيه و تحولات چهار سال گذشته منجر به اين شده است كه غربيها به اين برسند كه سقوط اسد در شرايط كنوني خلاف منافع آنهاست زيرا جانشين كنوني او بسيار بدتر از اوست و به همين خاطر از ترس مرگ، به تب راضي شدهاند.
در ماههاي اخير اوضاع انساني در سوريه به وخامت بيشتري رفته است. آيا ايران به اين خاطر حاضر به مذاكره با امريكا در اين خصوص خواهد شد؟
من به اين مساله از اين منظر كه ايران به دليل نگراني از تعميق بحران در سوريه وارد گفتوگو با امريكا شود، نگاه نميكنم. من به اين مساله از اين دريچه نگاه ميكنم كه اگر ايران و امريكا در اين باره گفتوگو كنند، چه ضرري براي ما خواهد داشت؟ اگر اين كار براي ما ضرري را مترتب نيست و وقتي سوابقي در گفتوگو با آنها در مسائل منطقهاي مانند عراق و افغانستان داريم و در اين كار منتفع خواهيم شد و موجب كاهش هزينههاي احتمالي ميشود، به نظر من، گفتوگو ، در چارچوب سياستها و منافع كلان ما خواهد بود.
در ماههاي گذشته شاهد اين بودهايم كه مقامات كشورهاي اروپايي در هنگام سفر به تهران از كشورمان درخواست همكاري در حل مسائل منطقهاي داشتند. آيا اروپا ميتواند به عنوان واسطه منجر به مذاكره غيرمستقيم ايران و امريكا در خصوص سوريه شود؟
نيازي به وارد كردن واسطه در انجام اين كار وجود ندارد. وقتي امريكاييها تمايل به انجام همكاري و گفتوگو به صورت مستقيم در اين باره با ما را دارند، كشيدن پاي آنها به اين ماجرا به نظرم برخلاف منافع ما است. وقتي ميشود با آنها مستقيم گفتوگو كرد و به تفاهم رسيد چرا بايد واسطه داشته باشيم.
ولي اگر بيواسطه نشود مذاكره كرد و به عبارتي، مذاكره مستقيمي نداشته باشيم، اروپاييها ميتوانند اين كار را بكنند؟
اگر اروپاييها بخواهند در مسائل منطقهاي نقشآفريني كنند، اين نقشآفريني ذيل امريكا تعريف ميشود. زماني فرانسه در سوريه و لبنان نقشآفرين بوده ولي هماكنون اين قدرت را ندارد.