تجليل از سينماگران براي نوشتن!
اميرحسين بريماني / نشانه به تعبير رولان بارت، عبارت است از اخذ معناي نهايي از همنشيني دال و مدلولها. رويكرد انتقادي به نشانهشناسي، به واقع دخالت دادن داورياي راديكال در آن است. بدين معني كه در اخذ معناي نهايي درنگي پديد آوريم و نشانه را ارزشگذاري شده ارايه دهيم. خواه يا ناخواه در قرائت نخستين از متن، پيشداوري وجود خواهد داشت، اما همواره با اعتبارسنجي خروجي نهايي، پيشداوري به كلي محو شده و اثري از خود برجاي نخواهد گذاشت. اين توضيحات كوتاه به جهت شفافسازي نوع رويكرد نگارنده به رخداد «تجليل از سينماگران براي نوشتن» به مثابه يك متن فرهنگي بود. دال: شنبه 21شهريور در خانه هنرمندان سالن جليل شهناز، از بهاره رهنما براي چاپ كتاب در زمينه شعر و داستان تجليل شد. بهاره رهنما، بازيگر تئاتر، سينما و تلويزيون در دو سال گذشته، دو عنوان كتاب منتشر كرده است. خانه هنرمندان و خانهكتاب، نخستين جشن «سينما و كتاب» را با هدف تجليل از سينماگراني كه در سال 94-93 مولف كتاب بودهاند، برگزار كرد. مدلول: سينماگراني كه علاوه بر حوزه كاري خود در حوزه ديگري نيز فعاليت دارند، شايسته تقدير و تجليلاند. وجوديت نشانه كه در واقع ركن سوم يك متن است، ناشي از دروغبودگي مدلول است. مدلول نقش ظاهرساز داشته و عملا نقشي جز فريب مخاطب ايفا نميكند. در نشانهشناسي متون فرهنگي، مدلول، انگيزه فاعل در لايه بيروني (ظاهري) بوده و كاربران آن همگي در راست بودن مدعاي فاعل متفقالقولاند. ظاهرسازي در فعاليت فرهنگي امري ناشناخته نيست و از بدو آغاز به كار حوزههاي مختلف تحت عنوانهاي خاص و نظامهاي قاطع درون متني، در پوسته بيروني آنان نقش بسته است. هر نظامي در معرفي خود، همواره مجبور به بسته بودن ورودي آن به عناصر ديگر نظامها بوده و اين امر منجر به دريافت عناصر ديگر نظامها تحت عناويني برگزيده شده از سوي نظام دريافتكننده است. نشانه: سينما داراي مختصات و عناصر مخصوص به خود بوده و افراد آن (بازيگر، كارگردان و غيره) در حوزه مخصوص به خود فعاليت ميكنند.
حال انجام فعلي توسط آنان در ديگر حوزهها، نشان از برتريشان بر ديگر نظامهاست. به واقع، عنوان «سينماگر» در هر اقدامي، اينان را همراهي ميكند و همواره سينماگران را به عنوان كاربران اين حوزه به ديگران معرفي ميكند. تاليف كتاب، اقدامي مكمل بر فعاليت سينماگران است و الزامي براي سينماگران در فعاليتهاي ديگرگونه وجود ندارد. پس زيرمتن يا انگيزه نهان رخدادهايي از اين قبيل، جمعآوري و نهايتا جهتمند كردن سينماگران در فعاليت تكميلي است. اين مكملبودگي تاليف كتاب، آزادي عمل در محتواي تاليفي سينماگران ايجاد ميكند تا همواره سينماگران را به گوشه چشم نشان دادن به ديگر حوزهها ترغيب كند. پس ادبيات نه به عنوان نظامي مستقل، بلكه سوژگي خود را از دست داده و بدل به يكي از ابژههاي سينماست و بدين طريق اهميتزدايي ميشود. اين امر منجر به تخريب ارزشهاي ادبياتي شده و كيفيت آن اهميتزدايي ميشود. پس خلاف ظاهرسازيهاي چنين رخدادهاي فرهنگياي، معرفي ادبيات به عنوان بسته تكميلي يا الحاقي به سينما است. بدين تعبير، ناخواسته بينامتنيت ميان سينما و ادبيات از سوي حوزه سينما رد شده است.
براي شناسايي شيوه صحيح نمايشگذاري بينامتنيت ميان اين دو حوزه، بايد ارزشهاي اينان تمام و كمال حفظ شده و در اعتبارسنجي آن، مولفههاي اين دو نظام در تقابل با يكديگر به رهيافتي مشترك برسند. بررسي تطبيقي عناصر تجليل از سينماگران نيز نتايجي جز سطور بالا نخواهد داشت. به عنوان مثال شايد بتوان توجه سينماگران به ادبيات را كمك به بازگشت توده مردم به سمت ادبيات تعبير كرد. اما اگر مجددا پوسته ظاهري را كنار بزنيم، آيا اين نيز نوعي تغيير كانون اهميت از ادبيات به سمت سينما نخواهد بود؟