نگهداري سليقه در سطحي نازل
امروز منطق گفتار ترانههاي مردمي موسوم به پاپ در شاخههاي متنوع و اشكال گوناگونش، ميل به سادگي و صراحت دارد آن هم اغلب نه براي القاي فكر و انتقال انديشه و بيان نكته با زبان ساده و بيپيرايه، بلكه اساسا ساده انگاري و تلاش براي باز توليد حرفهاي عوامانه و رايج و طرح مسائل معمولي زندگي مثل جدلها و سوز و بريزها و گلهگذاريها. مثلا گفتوگوهاي عاشقانه كه شالوده ترانههاي تغزلي پاپ امروز است و بر محور ضماير من و تو ميچرخد و مبتني است بر موضوعاتي مثل شكوه و شكايت و بيان نياز و طرح دعوي و گله دوري و هواي رسيدن و غيره نقل قولهاي رايج و نخنماي عوامانه بدون غناي فكري يا حتي تجربه زندگي، موزون ميشوند و ملحون ميشوند و به گوش ميرسند، خواننده در طول خوانش آواز روايتگر جملات ساده بيحادثه و بيپشتوانهاي است كه تنها القاي ريتميك آن سبب غفلت شنونده از سخيف بودن ترانه است.
عبارت «دغدغه انسان امروز» كه توجيه برخي ترانهسرايان است حرف كلي و نامفهومي است كه به تعداد تمام گروههاي مردمي و طبقات فرهنگي جامعه تعريف دارد و آنچه دراغلب ترانههاي مردمي عرضه ميشود معمولا دغدغههاي ساده و پيشپاافتاده گروههاي غيرحرفهاي موسيقي است كه معيار اثرگذاري و محك سنجش آن تجربههاي فردي و فاقد پشتوانه علمي است. بر اين اساس ترانه پاپ ايراني در اكثر توليد ات رايج مسير ابتذال در كلمات را طي ميكند، سرايندگان ترانهها نه بهره سني قابل تاملي دارند، نه تجربه زندگي قابل اعتنايي، نه دانش گفتاري قابل اتكايي، بياطلاع از مدارهاي رواني و فكري جامعه و صرفا بر اساس دريافتهاي ذهني از ترانههاي مشابه و موجود به خلق اثر ميپردازند. در واقع تقليد و دنباله روي در عرصه ترانهسرايي مهمترين دغدغه آنهاست. البته استعدادهاي قابل احترامي هم در بين جوانان ترانه سرا وجود دارد اما جريان عظيم و موج توليد ترانه اجازه ميدانداري به آنها نميدهد.
در هر حال آنچه مايه نگراني است نگه داشتن سلايق عامه مردم در سطحي نازل و ميدان دادن به ذوق عامه براي حكماندازي و تعيين سطح مفاهيم ترانههاست. سر آخرنقش سفارش در ترانه را نميشود انكار كرد؛ سفارشهايي كه عموما محصول تجربههاي فردي است با تكيه به امكان مالي كه گاه از سوي شركتهاي خصوصي و گاه از سوي ارگانهاي فرهنگي انجام ميشود. آنچه در روند توليد يك اثر موسيقايي كمتر مورد توجه قرار ميگيرد مشاوره است و فقدان سيستمي براي نظرسنجي از نخبگان پيش از ثبت و ضبط و عرضه اثردر تيراژ گسترده. اگر هياهوي آرزوهاي ابلهانه اجازه دهد شاعران حقيقي براي سخن گفتن عرصههاي نامكشوف فراواني دارند. به قول تاگور: «استاد/ آرزوهاي من ابلهند/ كه در ميان ترانههاي تو هياهو ميكنند/ بگذار سرا پا گوش باشم».