• ۱۴۰۳ شنبه ۸ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 3547 -
  • ۱۳۹۵ پنج شنبه ۲۰ خرداد

آقاي اصلاني

سروش صحت

سوار تاكسي كه شدم، راننده نگاهم كرد و گفت: «سلام آقاي اصلاني» گفتم: «سلام، ولي من اصلاني نيستم.» راننده گفت: «مگه مي‌شه؟ عين آقاي اصلاني هستيد.» گفتم: «نخير، اشتباه گرفتيد.» زني كه عقب تاكسي نشسته بود، گفت: «آقاي اصلاني خود خودتون هستيد.» لبخندي زدم و گفتم: «متاسفانه اشتباه گرفتيد... من اصلا آقاي اصلاني را نمي‌شناسم، ايشون كي هست؟» مردي كه كنار زن نشسته بود، گفت: «خودتون... شما آقاي اصلاني هستيد.» گفتم: «داريد با من شوخي مي‌كنيد؟» مرد گفت: «نه... آخه مگه ميشه شما با آقاي اصلاني مو نمي‌زنيد.» همان موقع مردي كه كنار خيابان ايستاده بود اشاره كرد مستقيم و سوار شد. مرد به محض سوار شدن با وجودي كه عقب نشسته بود، رو به من گفت: «سلام آقاي اصلاني» برگشتم به مرد نگاه كردم و گفتم: «شما من را مي‌شناسيد؟» مرد گفت: «بله، معلومه» گفتم: «ببخشيد جنابعالي؟» مرد گفت: «من، اصلاني» از مرد كناري‌اش پرسيدم: «ببخشيد فاميلي شما چيه؟» مرد گفت: «اصلاني» از زن سوال كردم، زن هم اصلاني بود. به راننده گفتم: «شما كي هستيد؟» راننده گفت: «اصلاني...» آينه ماشين را به طرف خودم برگرداندم و نگاه كردم... درست مي‌گفتند من آقاي اصلاني بودم...

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون