جام شوكران
رضا سالار
بالاخره اتفاقي كه براي فوتبال ايران قابل پيشبيني بود رخ داد و بدقولي ممتد و بيتوجهي به اخطارها و نامهها و ايميلها، كار دست استقلال داد. در همه اين سالها تصوركرديم فيفا هم مثل فدراسيون فوتبال خودمان است كه با (من بميرم تو بميري) احكام را تعليق يا به تاخير مياندازد. گمان كرديم بازيكنان خارجي مانند بازيكنان ايراني عادت دارند كه قراردادهاي خود را نگيرند. گمان كرديم با بهانههاي مختلف ميشود تعهدها را به تعويق انداخت. گمان كرديم بدهيها را ميتوان گردن مدير بعدي انداخت و تا فرداي نيامده صبر كرد. و البته گمانهاي ديگر كه حالا آبروي ريختهاي است كه برنميگردد. استقلال و البته پيش از اين پرسپوليس بارها در اين بزنگاهها با اما و اگر گريختند. اما عاقبت اين تاخيرها و بيتوجهيها در بدترين زمان ممكن يقه استقلال را گرفت. حالا يك تيم مانده و كاسه چه كنم كه مدام مديران فعلي و سابق و اسبق و اعضاي هياتمديره دست به دست ميكنند تا از بار اشتباه مهلك خود كم كنند. حالا وقت آن است كه به سختگيريهاي ممتد كيروش احترام بيشتري بگذاريم. چون در اين سالها ديده كه مدام هر كاري را از امروز حواله فردايي ميكنيم كه گاهي نميرسد.اي كاش يكي به مديران فوتبال يادآوري ميكرد كه فيفا حتي با تيمي مثل بارسا و رئال مادريد هم شوخي ندارد و اين تيمها را جريمه ميكند. يا يادآوري ميكرد كه يوونتوس به ليگ پايينتر جريمه ميشود. يادآوري ميكرد كه سالها پيش ليورپول را به خاطر هجوم هودارانش از ديدارهاي اروپايي محروم كردند. اما اينجا ايران است. استقلال را به خاطر بدهي به تعدادي بازيكن بيكيفيت چنان نقرهداغ ميكنند كه جايش به زودي خوب نميشود. جالب اينكه تمام بازيكنان طلبكار جزو خريدهاي بيارزش باشگاه بودند. براي همين پول نگرفتند. اگرنه چرا بازيكن خوبي مانند جانواريو بدون دردسر بازي كرد و رفت. پس مشخص است كه پس از ورود اين بازيكنان؛ مديران تيمها دنبال پرداخت بدهي خود نبودند و گذاشتند كه زمان بخرند. اما نميدانستند كه فيفا شوخي ندارد. فك و فاميل ندارد كه واسطه كنيم. به سفارشهاي دولتي و غيردولتي توجه نميكند. نميدانستند كه اگر جايي در ليگ بوي تباني بيايد، براي بيآبرو نشدن، روي اين كار كثيف را با پارچه نازك نپوشانند. نميدانستند هجوم چند باره تماشاگران را به حساب غيرت و طرفداري نگذارند و يك بار براي هميشه تكليف اين كار را مشخص كنند.اما اينجا ايران است. ميشود بدهي را نداد و بعد روي بدهي را لاپوشاني كرد. حتي ميشود مدير را تغيير داد و به هواي اينكه تمام شده، فراموش كرد كه چرا اين اتفاق مدام تكرار ميشود و درس نميشود؟اينجا ايران است، ميشود با وزارت خارجه جلسه گذاشت و بعدش ترسيد كه نكند فكر كنند كه دولت در فوتبال دخالت ميكند. ما ميگوييم دخالت نميكند. شما هم بگو دخالت نميكند. اينجا ايران است كه نماينده مجلسش براي سرمربي تيم شهرش مانند يك ليدر فرياد ميزند و گمان ميكند كه راي دوره بعدش را فراهم كرده.اينجا ايران است كه ميشود مدام بازيكن خريد و بعد پول نداد و براي اينكه بازيكن عطاي بازي را به لقايش ببخشد، يك پولي هم گرفت و رضايتنامهاش را دستش داد. اما اي كاش اين جام شوكران را كه استقلال تا ته سر كشيد، براي همه فوتبال ايران يك درس شود. شوكران تلخ استقلال شايد كام آينده فوتبال ايران را شيرين كند. من كه گمان نميكنم. شما چي فكر ميكنيد؟