• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3166 -
  • ۱۳۹۳ سه شنبه ۷ بهمن

چرا بايد به استقبال فعاليت حزبي «پايداري‌ها» رفت؟

«پايداري» از ديروز تا امروز

  مجتبي حسيني/صداي نخراشيده سازهاي ناكوك آنقدر در سمفوني اصولگرايان شنيده مي‌شود كه هويت سياسي اين جريان به خطر افتاده است. در اين ميان اما پايداري‌ها وضعيت‌شان كمي متفاوت‌تر از همزادان سياسي‌شان است. آنها خود را اصولگراي انقلابي و ناب مي‌دانند و معرفي مي‌كنند. كساني كه به گفته خودشان بر سر آرمان‌ها و ايده‌آل‌هاي‌شان با كسي تعارف ندارند. مرداني كه با همين نگاه تا چندي قبل به دنبال «غربالگري اصولگرايان» بودند و شاغول سنجش «اصولگراي درجه يك و دو» را، خود و گروه‌شان معرفي مي‌كردند و بي‌واهمه مي‌گفتند؛ «اصولگرايي هم ناخالصي‌هايي دارد كه بايد الك شود.» اما خبرهاي عيان و نهاني حكايت از آن دارد كه پايداري‌ها هم پوست‌اندازي كرده‌اند و چنين است كه بايد نيم نگاهي به ديروز و امروز اين تشكل سياسي داشت:
يكم؛ از همان روز كه از تولد خود خبر دادند، اعتقادشان را مخفي نكردند و مي‌گفتند «راست» «ناراست» و ضريب خلوصش كم شده. همين بود كه خود را تافته جدابافته اصولگرايي خواندند و ماموريت‌شان را بازگرداندن اصول به اردوگاه اصولگرايان. هر چه بيشتر وارد كارزار شدند، كام ديگر اصولگرايان را تلخ كردند. هيبت و هويت گفتاري و رفتاري پايداري‌ها در فضاي سياسي شاخك افكار عمومي را هم به خاستگاه‌هاي آنان حساس كرد. ماجرايي نبود كه پيش بيايد و پاي پايداري‌ها در ميان نباشد. اگرچه طيف‌شان يك دست نبود و در درون‌شان از همان روز اول ترك‌هايي وجود داشت كه انشعاب شان را محتمل مي‌ساخت اما سعي كردند رفتار بيروني‌شان صورتي يگانه داشته باشد.
دوم؛ «جمهوريت» در قرائت رهبران و سربازان اين طايفه و نگرش، هرچه سريعتر بايد جاي خود را به «حكومت» دهد، راي مردم در نگاه‌شان اصالتي ندارد و ابايي هم از بيان آن ندارند.
سوم؛ نواصولگرايي اينان شكل و شمايلش فرقي از زمين تا آسمان با اصولگرايان سنتي و ديگر راست نشين‌هاي سياسي دارد. هر چقدر در روشن شدن زواياي سوابق انقلابي و بيان آن، لكنت زبان مي‌گيرند از گفتن اينكه چه مي‌گويند و چه مي‌خواهند، ابايي ندارند. از منظر اينان، در بازي سياسي «مصلحت» معنايي ندارد و همين است كه در ايام انتخابات، مدام دم از «صالح» مي‌زدند. به اعتقاد اينان نبايد «صالح نامقبول» را به بهانه راي آوري فداي مصالح كرد و با اين منطق هميشه در جدال «اصلح» و «صالح»، سمت و سوي اصلح را گرفته‌اند و برآن پاي فشرده‌اند.
چهارم؛ در بازي سياسي و سياست‌ورزي، هرچند از مواهب دموكراسي و صندوق راي بهره برده‌اند و در اين ميان هويت طبقاتي و سياسي نامكشوف خود را ساخته‌اند اما اعتقاد چنداني به جمهوريت و ابزار آن، به اصالت راي مردم و صندوق راي ندارند.
پنجم؛ هر چند پيش از ورود به عالم سياست ورزي كلاسيك، خودسرانه به ميدان مي‌آمدند، شبنامه مي‌دادند و هزار كار عيان چه حاجت به بيان را انجام دادند اما چند سالي است كه رخت ديگر بر تن كرده و سياست را از طريق و طرقش مي‌روند. اگر روزگاري كار «هياتي» مي‌كردند و از «مذمت تحزب» سخن مي‌گفتند و ادله مي‌تراشيدند، امروز «منفعت سازمان سياسي» را مي‌شناسند و همين است كه براي گرفتن مجوز از وزارت كشور راهي اتاق شماره 10 وزارت كشور مي‌شوند.
ششم؛ آنها روزگاري جامه مخالفت با سياستمداران را بر تن داشتند و حالا چند سالي است كه جبه كارگزاري و سياستمداري را اختيار كرده‌اند و گويي تن‌پوشي اين لباس به مذاق‌شان خوش آمده و قصد خروج آن از تن را ندارند. اين هم از مواهب دموكراسي و توسعه سياسي است كه مي‌تواند نامريي‌ترين مخالفان و منتقدانش را علني كند.
هفتم؛ اكنون پايداري‌ها، اصولگرايان جديدند، چه آنكه ديگر حرف‌هاي‌شان را در خيابان‌ها و شبنامه‌ها نمي‌زنند. ديگر در مقابل مجلس و ديگر نهادهاي قدرت تجمع نمي‌كنند كه خود امروز در قدرت، حضور دارند. حالا براي استمرار اين حضور خود ديگر نه از مصايب تحزب سخن مي‌گويند و نه از اينكه اقتصاد بايد در اختيار صندوق‌هاي تعاوني باشد.
هشتم؛ پايداري‌ها هم سياست‌ورزي را آموخته‌اند. همين است كه اگر تا پيش از انتخابات رياست‌جمهوري 92 خود را اصولگراي ناب و درجه يك مي‌خواندند و زير ميز وحدت اصولگرايان زدند وبا سعيد جليلي جداگانه وارد بازي بزرگ انتخابات شدند، حالا برخلاف ديروز هزينه‌هاي تندروي را فهميده‌اند و همين است كه همزمان با موتلفه و جامعه اسلامي مهندسين مي‌نشينند و برمي‌خيزند و مي‌گويند مهره‌هاي پرسر و صداي‌شان در مجلس از شوراي مركزي پايداري اخراج شده‌اند.
نهم ؛ ديگر لازم نيست براي يافتن آدرس مخالفان راي ملت به جست‌وجوي هر نشان و نشانه‌اي پرداخت و به هر كوي و برزني سرزد. شايد جهان‌بيني پايداري‌ها و منش و روش‌شان، محبوب اكثريت توده‌هاي جامعه نباشد اما فعل و انفعالات و اخبار رسيده از درون اين تشكل سياسي نشان از آن دارد كه پايداري‌ها هم از تندروي خسته شده‌اند. شايد پالسي كه مي‌توان از همنشيني آقاتهراني با نبي حبيبي و محمدرضا باهنر بايد گرفت، همين است؛ «تولد دوباره پايداري با عبور از تندروي و تندروها.»
اينك همه سلايق و مكاتب فكري- سياسي در ايران نماينده دارند و اين مي‌تواند در بزنگاه انتخابات با چراغ سبز نهادهاي نظارتي، باري ديگر مختصات و مشخصات مردم‌سالاري در ايران را به نمايش بگذارد. بي‌ترديد امروز همه دلنگرانان توسعه سياسي از جمله اصلاح‌طلبان از فعاليت حزبي و علني گروهي با عنوان پايداري هم استقبال مي‌كنند و دل در حذف و طرد اينان ندارند، چراكه پايداري‌ها هم حق حيات سياسي دارند و تلاش براي نمايندگي كردن مطالبات حاميان خود. پس سلام بر جبهه پايداري، سلام بر رسانه‌ها و انتقادهاي‌شان و سلام بر ورودشان به واقعيت دنياي سياست.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون