حملات تهران و آزمون رسانهها در بحران
جلال سميعي
مشاور روابطعمومي و برندينگ
۱. حادثه تروريستي دو حمله همزمان در تهران، چهارشنبه گذشته هفدهم خرداد، شوك بزرگي به افكار عمومي بود؛ در همه اين سالها كه منطقه همواره درگير جنگهاي گوناگون و حضور مخرب گروههاي تروريست بود، انگاره امنيت در اذهان مردم ايران هميشه يك باور قوي و بيخدشه بود؛ اما حملات دوازدهم رمضان نشان داد كه بايد در باورهاي هميشگي تجديدنظر كرد.
۲. اكنون كه يك هفته از اين رخداد تلخ ميگذرد، فضاي رسانهاي و حوزه گفتوگوهاي عمومي از اين حادثه انباشته شده است؛ مردم با ولع فيلمها و اخبار تكميلي و جزييات حملهها و بازداشتها را براي هم ميفرستند و تعريف ميكنند؛ اتفاق مهمي كه اما همچنان مجال پرداختن به آن پيش نيامده، نوع پوشش خبري رسانه ملي در ساعات آغازين حملات است؛ در حالي كه تلگرام و توييتر و كمكم اينستاگرام، لحظاتي پس از شوك و ناباوري همگان خبرهايي از تيراندازي در ساختمان مجلس شوراي اسلامي و سپس انفجار در حرم امام راحل ميدادند، اين توفان خبري با بلاتكليفي و لابد تلاش ناگزير صداوسيما براي حفظ خونسردي افكار عمومي در شبكه خبر، به صورت زيرنويس روي برنامههاي گفتوگومحور بازپخش از شب گذشته منعكس ميشد. اصرار دارم كه به دليل آنكه چند سالي در راديو و تلويزيون آنتن زنده داشتهام، با وجود دانستن محدوديتها و خط قرمزهاي اين رسانه، باز هم رسانه ملي را بلاتكليف وضعيف در مديريت بحران بدانم.
۳. شكي نيست كه واكنش سران كشور به حادثه تهران، نشان از يك همبستگي جدي براي كوچك شمرده شدن اين رويداد و پرهيز از توهم دشمنان براي موفق دانستن شيطنتشان بود... اما همه اين سالها كه رسانههاي جديد ظهور كردهاند، بسياري از بحرانها اثبات كرده است كه صداوسيما همچنان از داشتن ابتكار عمل و باقي ماندن به عنوان مرجع رسمي و فوري اخبار موثق، عقب مانده است؛ رسانه ملي نزديك به سه ساعت پس از آغاز حادثه، جز خبررساني محدود و محتاط، حتي زحمت هشدار به جمعيت براي پرهيز از ازدحام در دو محل حملات را به خود نداد؛ در حالي كه تلگرام و توييتر و اينستاگرام پر از فيلمها و عكسهاي مردم و خبرنگاران بود، شبكه خبر ميزگرد ديشب را پخش ميكرد و گويي جرات اطلاعرساني واقعي نداشت؛ سرمايه ملي يك كشور كه همان رسانه رسمي حكومتي است و بايد نخستين مرجع خبررساني درست، آرامبخش، هشداردهنده و آموزنده براي رفتار درست در هنگام بحران باشد، مثل هميشه به شايعات و بيخبري دامن زد. صداوسيما حتي قدر مزاياي رقابتي خود مانند پوشش بيواسطه و گاه انحصاري فضاهاي امنيتي را نميداند.
۴. حالا ديگر تعريف واژههايي چون امنيت، بحران، شايعه، دشمن، اخبار موثق، جنگ و... تغيير كرده است؛ مردم تا مدتها هر صداي بلند و دود غيرعادي را ممكن است با نگراني به حادثهاي تروريستي در ذهنشان تبديل كنند؛ حالا هم دير است، اما بزنگاهي مهم براي نظام سياستگذاري رسانهاي و فرهنگي كشور است كه اين بازتعريفها را چه در سطح مديران و كارشناسان و چه در سطح افكار عمومي، طراحي و عملياتي كند؛ حالا ديگر مردم بايد بتوانند به صداوسيما با اعتماد و خاطر آسوده بازگردند و مديريت بحران را به او بسپارند؛ فاجعه اصلي هنگامي اتفاق ميافتد كه كانالها و رسانههاي ناشناخته فضاي افكار و واكنش عمومي را در بحرانها، به سمتي ببرند كه ممكن است خود خطر تازهاي بسازد. بازپخش شايعات و تصاوير دردناك، حتي در رسانههاي رسمي كه گاهي به تكذيب فوري هم ميرسيدند، نشان ميدهد كه الگوي مديريت بحران در نظام رسانهاي ما پر از ايراد و نقصهاي خطرناك است؛ اعتماد به رسانه، سرمايه مهمي است كه وقتي از بين برود، احتمال هر جريانسازي پراكنده و بيهويتي تقويت خواهد شد. تا دير نشده است، براي يك جريان ملي بازتعريف مفاهيم و باورها تلاش كنيم.
توضيح و تصحيح: ستون«رسانهباز» اين هفته به دليل مشكلات فني، به اشتباه منتشر شد. بدينوسيله از شما مخاطب عزيز و همراه عذرخواهي ميكنيم.