حضورعلني و اجرايي رفسنجاني در عمليات خيبر(3)
«سردار محسن رشيد» پژوهشگر تاريخ جنگ ايران و عراق است. او در يادداشتي به مناسبت سالمرگ آيتالله هاشمي در چند بخش به نقش او در دوران 8 سال دفاع مقدس اشاره كرده است. نوشته ذيل بخش سوم اين يادداشت است و ادامه آن به طور منظم در شمارههاي آتي منتشر خواهد شد:
در عمليات خيبر آقاي هاشمي براي اولينبار در قرارگاهي به نام خاتمالانبيا حاضر شد كه دو قرارگاه را زيرمجموعه خود داشت، يكي كربلا به فرماندهي شهيد صياد شيرازي و ديگري قرارگاه نجف به فرماندهي محسن رضايي. آقاي هاشمي در اين عمليات براي اولينبار به صراحت پرده از روي استراتژي خويش برداشت و به فرماندهان ردههاي مربوطه (نقل به مضمون) گفت «شما عمليات را با موفقيت به پايان برسانيد بقيه امور با ما» كنايه از اينكه اگر قواي لشكري اهداف عمليات مزبور را تامين كنند، نگران روند ادامه جنگ نباشند و پايان جنگ را به ما سياسيون بسپاريد. در اينجا نقدي به آقاي هاشمي وارد است. زيرا اساسا تعريف افق سياسي براي رزمندگان صحنه نبرد موجب كاهش انگيزههاي نيروي رزم ميشود. يعني جاي طرح اين استراتژي در ميدان نبرد و قرارگاه نبود بلكه جاي اين استراتژي در كنار امام (ره) و در جلسات سران سه قوه بايد مطرح و مورد ردّ يا تاييد قرارميگرفت و نتيجه آن به ردههاي مربوطه ابلاغ ميشد. در عين حال از اين جهت كه آقاي هاشمي به صراحت پرده را از روي استراتژي خود برداشته بايد از آن به عنوان يك نقطهاي مهم نام برد. استراتژي نبرد موفق در اختيار پايان جنگ يك استراتژي بود كه تا پايان جنگ آقاي هاشمي از آن پيروي و سعي كرد كه در زمانهاي ديگر از اين استراتژي استفاده كند. در عمليات خيبر دو منطقه كلي تعيين شده بود كه از نظر وسعت برابري نميكردند. مناطقي كه به سپاه سپرده شده بود خيلي بزرگتر از منطقهاي بود كه به ارتش واگذار شده بود. ولي از نظر اهميت هر دو منطقه مهم بوده و در صورتي كه اين دو منطقه دست به دست هم ميدادند هدف مهمي تامين ميشد. ضمن اينكه منطقهاي كه به ارتش سپرده شده بود علاوه بر يگانهاي ارتش، يگانهايي هم از سپاه در اختيار ارتش گذاشته شده بود. در محور واگذار شده به سپاه موفقيتهاي خوبي به دست آمد ولي چون در محور ارتش موفقيت لازم به دست نيامد بنابراين، دو محور ياد شده يكديگر را پوشش نداده و پيروزي مد نظر آقاي هاشمي محقق نشد. هرچند كه همين عمليات موجب رخ دادن حوادثي از جمله سفر معاون امور خاورميانه امريكا به منطقه و سفر نخستوزير وقت تركيه به ايران شد. در واقع پايان جنگ و نحوه پايان جنگ همان جا كليد خورد. نخستوزير وقت تركيه، اولين پيك جهان غرب بود كه پس از نبرد خيبر عازم ايران شد و در رابطه با پايان جنگ هم صحبت كرد و به صورت غيرمستقيم به ما مژده ترور صدام را ميداد. يك سال بعد وزير امورخارجه آلمان به نمايندگي از هفت كشور صنعتي به ايران آمد و بعد از آن آقاي هاشمي به ژاپن رفت و در آنجا همزمان با سفر آقاي هاشمي، كيسينجر سياستمدار مشهور امريكايي در ژاپن حضور داشت. همه اينها نتايج سياسي از عمليات خيبر محسوب ميشود؛ به عبارتي ديگر هرچند از عمليات خيبر با عنوان عملياتي ناكام ياد شده است اما اين عمليات سدي را شكست كه علاوه بر اينكه كاربردهاي نظامي جديدي را براي استراتژي نظامي جمهوري اسلامي ايران رقم زد، موفقيتهاي بعدي را هم به وجود آورد اما در حوزه سياست طلسمي را شكست كه در آخر به قصه مك فارلين منجر شد. در عمليات بعد از خيبر، يعني عمليات بدر، هاشمي، حسن روحاني را به عنوان نماينده خود در عمليات بدر مستقر كرد. ما در عمليات بدر كامروا نبوديم و حتي موفقيتهايي را كه در عمليات خيبر به دست آورديم، عمليات بدر نصيبمان نكرد. بعد از عمليات بدر، آقاي هاشمي ايدهاي را كه شهيد صياد تقريبا بعد از عمليات رمضان زمزمه آن را آغاز كرده بود يعني ايده «واگذاري فرماندهي عمليات و نيروهاي بسيج به ارتش» پذيرفت؛ لذا يك عملياتي به نام عمليات قادر پس از عمليات بدر، با همين ايده و ساختار كليد خورد اما آن هم منجر به ناكامي شد.