شعر طنز
بگویم یا نگویم؟
سعيد بيابانكي
هرچه دارم از نَود دارم، بگویم یا نگویم؟
از شما کلی سند دارم، بگویم یا نگویم؟
عکسهایی از غضنفر داشتم؛ آنها بماند!
عکسهایی از صمد دارم، بگویم یا نگویم؟
چیزهایی دیدهام از قدبلندانِ دو متری
خود اگر یکمتر قد دارم، بگویم یا نگویم؟
من از آن یارو که اسمش را نمیگویم، بدانید
پوسترِ صد در نود دارم، بگویم یا نگویم؟
ای مدیر بوق! آن شب پشت گوشی یاد داری،
گفته بودی نامزد دارم؟ بگویم یا نگویم؟
از عربهای قطورِ نفتی دشداشه بر تن
عکس با بشّار اسد دارم، بگویم یا نگویم؟
تو اگر این پنج روز و شش ز من پرونده داری
من برایت تا ابد دارم، بگویم یا نگویم؟
فیلمهای سینمایی داری از من، اینکه خوب است!
فیلمهای مستند دارم، بگویم یا نگویم؟
من از آن شاعر که اسمش را... بماند، یادم آمد
یک جوکِ بسیار بد دارم، بگویم یا نگویم؟
قهرمانی بینظیرم، از المپیک جهانی
جامِ پرتاب لگد دارم، بگویم یا نگویم؟
نائل شدن به اوجِ نفهمي...
مسلم حسنشاهي
دوران درك نيست كه دوران مدرك است
نائل شدن به اوج نفهمي مبارك است!
ما از كتاب و مدرسه فيضي نبردهايم
شكر خدا كه كار شما روي غلتك است!
با حرف مفت، مزرعه را بيمه كردهايم
صدها كلاغ پشت سر هر مترسك است
بر باد رفته را به تماشا نشستهايم
تنها نماد شاديمان بادبادك است
آتش بگير تا كه بداني چه ميكشم
شاعر در اين زمانه بهدنبال فندك است
من گريههاي واقعيام پشت صحنه بود
از درد خنده كردم و گفتند دلقك است!