عمل كم است برادر!
شعار بسيار است
انجمنهاي ادبي از قديمالايام رسمي به اسم «مطروحه» داشتهاند. غالبا بزرگتر محفل، يك بيت شعر را به عنوان «مطروحه» مطرح ميكرده و از شاعران حاضر در صحنه ميخواسته كه در همان وزن و با همان رديف و قافيه، شعر بگويند و در جلسه آينده بخوانندش. يكجور مشقِ شاعري بوده و تمريني براي بهتر سرودن. ما هم در ستون «طنز مطروحه»، بيتي از يك شاعر بزرگ را براي رفقاي شاعرمان ميفرستيم و از آنها ميخواهيم كه از يك بيت تا چند بيت، بر همان سبك و سياق بگويند؛ منتها طنزپردازانه.
خواجوي كرماني- عليهالرحمه-:
به بوستان جمالت، بهار بسيار است
وليك با گُل وصل تو خار بسيار است
جواد زهتاب:
بساز با من و كم ناز كن، وگرنه برو!
چرا كه يار در اين روزگار بسيار است
جواد نوري:
بگو به دولتيان؛ اندكي عمل بكنيد!
عمل كم است برادر! شعار بسيار است
محمود بنينجار:
ميان آگهي روزنامه سرگرميم
نخور تو غصه برادر! كه كار بسيار است
محسن طاهري:
اگر به دوره ما بود حضرت خواجو
سروده بود كه اينجا نگار بسيار است!
سعيد طلايي:
سوار مترو نشو كاين قطار خارجكي
كرايهاش كم و نرخ فشار بسيار است!
عبدالرضا قيصري:
به رغم مدعياني كه اغتشاش كنند
گروه معترضِ جنبهدار بسيار است
عبدالله مقدمي:
(به بوستان جمالت بهار بسيار است)
اگرچه مثل تو در روزگار بسيار است!
عبدالحسين انصاري:
به هوش باش و نكن باد در دك و پوزت!
گلم! قيافه شش در چهار بسيار است
چراندنِ دوسهتا غاز، كشك سابيدن
ببين چقدر در اين شهر كار بسيار است!؟
صابر قديمي:
بهار من نه بهارِ «مموتي و رفقا»ست!
در اين خزانكده، وهمِ بهار بسيار است