دريغا تلويزيون
سيد عبدالجواد موسوي
دو سه شبي هست كه از سر اتفاق تلويزيون ميبينم. پريشبها داشتم فكر ميكردم كه تلويزيون گاه گداري برنامههاي خوب هم ميسازد اما چرا كسي به آن برنامههاي خوب توجهي نميكند؟ جواب سوالم را پريشب گرفتم. يكي دو برنامه مناسبتي در سالگرد درگذشت آقاي هاشميرفسنجاني كافي بود تا به اين نتيجه برسم كه تلويزيون درست بشو نيست كه نيست. بله، خوب ميدانم كه يكي دو برنامه براي قضاوت درباره تلويزيون كافي نيست اما يادمان نرود رسانهاي كه عنوان ملي را با خود يدك ميكشد و مدعي فراجناحي بودن است اتفاقا در چنين هنگامههايي بايد اثبات توانمندي و حقانيت كند. هيچ كس ساختن دو سه برنامه خوب تخصصي را در شبكه چهار تلويزيون به حساب كارآمدي تلويزيون نميگذارد. تلويزيوني كه از بيت المال ارتزاق ميكند و خود را رسانهاي مردمي ميداند اول از همه بايد در مناسبات ملي و مذهبي خود را اثبات كند. در سوگ و شادي مردمان شريك باشد. چهرههاي محبوب مردمي را حرمت بگذارد و از كنار چهرههايي كه مردم دوست نميدارند دست كم با احتياط رد شود. اين يكي دو برنامهاي كه من به مناسبت درگذشت آقاي هاشمي ديدم آن قدر محافظهكارانه و باري به هرجهت بود كه هيچ شوق و ذوقي را در مخاطب برنميانگيخت. خب، رسانهاي كه نتواند در سالگرد هاشميرفسنجاني حق مطلب را ادا كند چگونه ميتواند مرجعي باشد براي شناخت في المثل دوره پهلوي؟ و اصلا چرا مخاطب نسل جديد كه تا چشم باز كرده با ماهواره و اينترنت مواجه شده بايد روايتهاي خشك و جهتدار آشكار و تو ذوق زن تلويزيون را بپذيرد اما با روايتهاي زيركانه و جذاب شبكههاي آن ور آبي زاويه پيدا كند؟
بيچاره آنها كه در اين وانفسا بياعتنا به ندانمكاريها و شايد دانمكاريهاي تلويزيون، كار خودشان را ميكنند و بار خودشان را ميبرند.