از قعر دوزخ
سيدعلي ميرفتاح
استبداد اكثريت شنيده بوديم، حتي ديده بوديم، اما استبداد نااميدها چيز تازهاي است... نه. غلط گفتم. اتفاقا استبداد نااميدها قديمي است و خصوصا در كاروبار ما كه نوشتن و خواندن و بحث كردن است، تا آنجا كه خاطرم هست، همواره حق با نااميدها بوده، دو قبضه، كسي را هم تاب مقاومت در برابرشان نبوده، تريبونها و بلندگوها و رسانهها در تصرفشان بوده و هست و احتمال زياد خواهد بود. حالا كه خوب فكر ميكنم ميبينم كه استبداد نااميدها... نااميدها تعبير مناسبي نيست. اينها نااميد نيستند بلكه نااميدكنندهاند و همتشان مصروف نااميدكردن بقيه است. توي زندگيشان بروي ميبيني كه خيلي هم اميدوار و خوش و خرمند. مهماني ميروند، دوست پيدا ميكنند، گهگدار دوست عوض ميكنند، كار ميكنند، كافه ميروند، بحث ميكنند، غذا ميخورند، به خودشان ميرسند، بلكه در اغلب موارد حسابي و زيادي به خودشان ميرسند؛ از دور كه ميبينيم، وضعشان خيلي هم بد نيست. بلكه خيلي خوب است. هزار ماشاءالله، سر و وضعي كه دارند گواهي ميدهد اوضاعشان بد نيست. دست به جيبند، دائمالسفرند، عكسهايشان را از داخل و خارج با آب و تاب، با بشقابهاي لبالب از گوشت و ميوه و ژله و چيپس و ماستموسير و املت اسپانيايي توي اينستاگرام به استحضار عموم ميرسانند، اما پست كه مينويسند، كامنت كه ميگذارند گويي از قعر دوزخ مينويسند و ديوار هرچه آبريزگاه را روي سر مخاطب خراب ميكنند. نااميد نيستند اما مهارت تام و تمامي دارند در نااميد كردن بقيه. يك چيزهايي مينويسند كه هركس نشناسد گمان ميبرد در آستانه خود كشتنند و دلشان از زمين و زمان گرفته و حالشان از همهچيز اين دنيا دارد به هم ميخورد و از رايي كه يك سال پيش و سه سال پيش و پنج سال پيش دادهاند پشيمانند و براي بيان ميزان سرخوردگي و ناراحتيشان جملات تلخ نرودا و هدايت و آلنربگريه جواب نميدهد... اينها اما مستبدند و هر نوع اميدواري را خودفروختگي و حماقت و وابستگي به فلان و بهمان تعبير ميكنند و هيچ رقمه اجازه نميدهند كه لابهلاي پستها و كامنتهاي چون قيرشان، چهارتا اميدوار شاخشكسته نفس بكشند و از روزهاي خوب و خبرهاي شيرين و دنياي دوستداشتني بنويسند. استبداد نااميدها كم از كالييوگا ندارد؛ كالييوگا ابري سياه است كه جلوي آفتاب را ميگيرد. حتي جلوي باران را.