پدر يا مادر شعر نو؟
سيد اكبر ميرجعفري
داستانك
دوم دبيرستان بودم كه با مجتبا بحثمان بالا گرفته بود. مجتبا ميگفت: «سپيده كاشاني» پدر شعر نوي فارسي است! شاهدش هم همان شعر «برادر مبارزم زمزمه كن بهار را» بود كه در كتاب درسي ما بود! به مجتبا ميگفتم: «اين كه شعر نو نيست، غزله. خودم از دبيرمون پرسيدم؛ گفت اين شعر يك غزله». مجتبا جواب ميداد: «پس چرا سطراش رو زير هم ديگه نوشتن؟» مي گفتم: «حالا كه مثل قديما نيست كه كمبود كاغذ داشته باشيم. براي همين مصرعهاي غزل و رباعي رو هم زير هم ديگه مينويسن. از اون گذشته، آخه پدر شعر نو كه نميتونه يك زن باشه! حالا اگر ميگفتي مادر شعر نو سپيده كاشاني است، باز خب يه چيزي. ولي...». مي گفت: «شعر مادر نميخواد؛ پدر ميخواد! ؟!» آن زمان نميدانستم چه چيزهايي پدر ميخواهند و چه چيزهايي مادر. ولي انگار اغلب علوم و فنون برخلاف جانوران از پدر متولد ميشوند. هيچ كس هم نميپرسد چگونه يك موجود ميتواند بدون مادر متولد شود. پس بايد اعتراف كنم حق با مجتبا بود. شعر مادر نميخواهد؛ بود و نبود پدر هم فرقي به حال شعر نميكند...