چگونه حال دلم را کراش فرض کنم
مهدي استاد احمد
شعر طنز
دل لطیف جوان را دهد خراش کراش/ بدون شک بشود دردسر براش کراش
بلا، عذاب، خرابی، فراق، دلهره، تب/ هزار واژه دیگر از این قماش کراش
شدی دچار و گرفتارِ تیر مژگانش/ نشانه رفته دلت را چنان کلاش کراش
غریب و خستهدل و بیقرار و تنهاییم/ نمک به زخم دل ما دگر مپاش کراش
«رسیده کار به جایی که من چه عرض کنم»/ چگونه حال دلم را کراش فرض کنم