• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5677 -
  • ۱۴۰۲ شنبه ۲۳ دي

«عشق يا نوستالژي؟»

محمد تقي‌زاده

زندگي‌هاي گذشته اولين فيلم «سلين سونگ» فيلمساز كره‌اي‌الاصل است كه به نوعي داستان زندگي خود او محسوب مي‌شود و جزو آثار اتوبيوگرافيك امسال سينماي جهان طبقه‌بندي مي‌شود. 
فيلم تا حد زيادي يادآور فيلم‌هاي فيلمساز شهير هنگ‌كنگي «وونگ‌ كار واي» است كه مخاطبان ايراني فيلم «در حال و هواي عشق» او را به جهت موسيقي بي‌نظير و فضاي احساسي آن به ياد مي‌آورند. از سوي ديگر به جهت طولاني بودن سكانس‌هاي دونفره و همچنين احساسي و رمانتيك‌بودن اثر، فيلم‌هاي «پيش از طلوع»، «پيش از غروب» ريچارد لينكليتر تداعي‌ مي‌شود تا اولين ساخته فيلمساز زن كره‌اي يادآور شمار زيادي از فيلم‌هاي رمانتيك تاريخ سينما به خصوص سينماي آسياي شرقي باشد.
فيلم در فستيوال‌‌هاي مختلف تحسين و نقدهاي مثبت زيادي روي آن نوشته شده است، نمره IMDB به فيلم 8 و در روتن توميتو و متاكريتيك نيز امتيازات 96 و 94 به آن اختصاص داده شده تا با فيلمي مواجه شويم كه باتوجه به امتياز درگاه‌هاي سينمايي، از تحسين‌شده‌ترين فيلم‌هاي سال باشد اما اين تمام ماجرا نيست....
فيلم قصه ساده و سر راستي دارد و مضامين مهمي را در دل خود پرورش مي‌دهد: قصه دختر و پسري كه باهم از بچگي بزرگ مي‌شوند و در يك مقطع، خانواده دختر تصميم به مهاجرت از كره مي‌گيرد، حال آنكه ياد و خاطره پسر و دختر در ضمير و وجود آنها ته‌نشين و باقي ‌مانده و پس از سال‌ها بار ديگر، نوبت ديدار مجدد مي‌رسد در حالي كه خيلي چيزها تغيير كرده و...
شايد اولين برخورد مخاطب با فيلم زندگي‌هاي گذشته، مواجهه احساسي و عاطفي است كه با آن پيدا مي‌كند. فيلم داستان عشقي قديمي و افلاطوني را روايت مي‌كند كه با وجود گذشت‌ سال‌ها و ارتباط‌هاي تازه، هنوز فراموش نشده و همين مضمون فراگير باعث مي‌شود كه مخاطبان از اقصي‌نقاط جهان با آن ارتباط بگيرند. همراهي و همذات‌پنداري كه فيلمساز زن كره‌اي به خوبي آن را دستمايه اولين فيلم بلند سينمايي‌اش كرده است: كشش عاطفي و خاطره‌بازي با معشوق.
مشكل فيلم اما آنجايي‌ است كه با اينكه مي‌تواند در برخي اوقات حس‌برانگيز و همراه‌كننده باشد، اما ماندگاري و تاثير آنچناني نمي‌تواند بگذارد چرا كه در شخصيت‌پردازي، روابط علي و معلولي و همچنين درام اصلي ناقص و حتي در حد يك ايده مي‌ماند. اطلاعاتي كه از گذشته دو شخصيت اصلي فيلم داده مي‌شود تنها به علاقه پيشرفت و نويسنده‌شدن «نورا» و تمايل «هايي سانگ» به يك زندگي ساده و معمولي محدود مي‌شود و نمي‌توان از اين بابت به كاراكترها نزديك شد. از همين رو است كه دليل ارتباط پس از 12 سال، قطع ارتباط و تمايل ديدار دوباره پسر با دختر مشخص نمي‌شود و فيلمساز از كمترين بهانه‌ها براي اين بزنگاه‌هاي مهم استفاده مي‌كند. (دليل ارتباط اوليه بعد از 12 سال، تماس تلفني دختر و مادر و تصادفي پيدا شدن فيس‌بوك پسر عنوان مي‌شود و قطع رابطه نيز بدون هيچ توجيه و انگيزه‌اي از طرف دختر صورت مي‌گيرد.) 
مهاجرت تِم مهم و درگيره‌كننده ديگر فيلم زندگي‌هاي گذشته است، مهاجرتي كه براي دختر با انگيزه پيشرفت و دستيابي به امكانات بيشتر صورت مي‌گيرد و پسر بدون هيچ اكت و رفتاري نه تنها چنين ميلي ندارد، بلكه دوست دارد عادي و معمولي باشد! اينگونه شخصيت‌پردازي صفر و صدي كه يكي آنقدر به پيشرفت فكر مي‌كند كه تنها به گرفتن نوبل ادبيات قانع مي‌شود در مقابل پسري كه حتي براي برقراري ارتباط با معشوقه‌اش حاضر نيست اندكي زبان انگليسي ياد بگيرد از ديگر تمايزات و تعارضات مبهم فيلم است. گويي فيلمساز تنها به ملودرام بودن و طرح بحث مهاجرت به عنوان دو موضوع درگيركننده اين روزهاي مردم سراسر جهان اكتفا كرده كه قلاب خود را بيندازد و بدون طرح بحث و پرداخت مناسب قصه خود را بسط و به پايان رساند.
بحث درباره زيبايي‌شناسي فيلم نيز به نماهاي واضح و بسيار توي ذوق‌زننده‌اي مربوط مي‌شود كه به سطحي‌ترين شكل ممكن قرار است نمادگرايي و نشانه‌شناسي سينمايي را به مخاطب القا كند. شاه‌بيت فيلم، رويكرد اصلي فيلمساز و بهترين نمونه اين نوع نمادگرايي و نشانه‌گذاري لحظه‌اي است كه در دوراهي، پسربچه و دختربچه از هم جدا مي‌شوند و پسر مسير سمت چپ كه مسيري تخت و بي‌حاصل است پي مي‌گيرد و از نما محو مي‌شود و در مقابل دختر پله‌هاي موفقيت را بالا مي‌رود و قرار است فيلمساز مسير مهاجرت و جسارت دختر را اينگونه نشان تماشاگر دهد. از اين نمونه‌ها زياد در فيلم وجود دارد؛ لحظه صحبت دو نفره نورا و پسرجوان در حالي كه پشت سر آنها چرخ و فلك مي‌چرخد و قرار است گيجي و سرگرداني دختر را القا كند، از ديگر مثال‌‌هاي ميزانسن و طراحي صحنه اين فيلم است كه به سطحي‌ترين شكل انجام شده است.
پاپان‌بندي فيلم ارجاعي است به سكانس اوليه كه سه نفر در يك كافه نشسته‌اند و دو نفر درباره ارتباط اين افراد نظر مي‌دهند، در پايان‌بندي فيلم اين صحنه تكرار مي‌شود با اين تفاوت كه صداي ناظران حذف و ديالوگ ميان نورا، آرتور همسر نورا و پسر كره‌اي برقرار مي‌شود. سكانسي كه با قاب‌بندي‌هاي دو نفره ميان نورا و پسر كره‌اي، آشكارا همسر امريكايي و يهودي نورا را كنار مي‌زند در حالي كه اين‌همه نشانه‌شناسي بيهوده به بازگشت دوباره نورا به همسر امريكايي‌اش و جواب مبهم يا رد به پسر كره‌اي ختم مي‌شود تا كاراكترهايي كه در فيلم تنها در لحظاتي قادر به حس برانگيزي شده‌اند، در پايان دست تماشاگر را در حنا گذاشته و مبهم و نامفهوم تمام شوند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
تیتر خبرها
ردپاي عامل ركود در كاهش قيمت‌ها شمخاني : هيچ ابهامي در طبيعي بودن فوت مرحوم آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني وجود ندارد مقايسه‌ آموزش و پرورش در دوره روحاني و رييسي لهیب آتش جنگ هرگزضامن قرارداد واردات لاستيك نبوده و هرگز قرارداد را امضا نكرده‌ايم آذر منصوري: گام اول اصلاح‌طلبي همدلي با مردم و دفاع از حق آنهاست تمجيداز راه آيت‌الله چگونه رسانه را نابود كنيم؟ از نشست رييس‌جمهور تا مردم و انتخابات ماه رجب روايت فاطمه مادر علي(ع) بازگشت به اسلام ناب محمدي (ص) جنگ در خاورميانه وارد فاز جديدي شده است مدرسه مسجد محور براي حذف مجازات شلاق تعزيري نسل‌كشي اسراييل و مشروعيت از‌دست‌رفته امريكا قهربزرگ مردم يا دسيسه بيگانه؟ از همزباني تا همدلي موزه‌ها مقصر نيستند «عشق يا نوستالژي؟» سامانيان و امير احمد چگونه رسانه را نابود كنيم؟ ماه رجب روايت فاطمه مادر علي(ع) از نشست رييس‌جمهور تا مردم و انتخابات بازگشت به اسلام ناب محمدي (ص) براي حذف مجازات شلاق تعزيري
کارتون
کارتون