شكاف عميق ميان نهادهاي علمي با نهادهاي اجرايي
هادي خانيكي
مقولهاي ذيل عنوان «مسووليت اجتماعي علم»، يكي از مولفههاي مهم است كه اثربخشي و كارآمدي آن بر روشهاي تخصصي بخشهاي مختلف تاثيرگذار است.
به عبارت ديگر ميشود آن را به شكل وجهي براي بالا بردن تاثيرگذاري در جامعه درنظر گرفت.
1) وجه نخست، خود علم است كه در حوزههاي مختلف اعم از علوم انساني و اجتماعي دانش گرفته تا علوم تجربي و محض همواره مطرح بوده است.
در واقع علم مقولهاي است كه پيشران توسعه است و به جوامع براي غلبه بر مشكلاتشان كمك ميكند. البته از آنجا كه اين نشست به اتحاديه انجمنهاي اجتماعي ايران اختصاص دارد، بنابراين توجه و تمركز آن بيشتر معطوف به علوم اجتماعي است.
2) جنبه دوم يا وجه دوم، كاربرد اخلاقي علم است. به اين معنا كه در حقيقت علم هم به اعتبار صفات ذاتي و كاربردي خود و هم به اعتبار حاملانش كه دانشمندان و انديشمندان هستند، ميتواند در اخلاقي كردن جامعه نقش داشته باشد. منظور از اخلاقي كردن جامعه اين است كه جامعهاي كه مبناي مناسبات، روابط و نقشهايش را بر علم استوار ميكند به طور طبيعي اخلاقيتر است و مبتني بر اطلاعات، دانش و تحليل و تبيين و نظر داده، كنش ميورزد.
3) وجه سوم آن هم كه در اينجا مطرح است، مسووليت اجتماعي علم است. منظور از «مسووليت اجتماعي» اين است كه علم به بالا بردن و ارتقاي ميزان انتظام اجتماعي هم در سطح كنشگري فردي و هم در سطح كنشگري جمعي كمك كند. من به اعتبار حوزه تخصصي خودم و اينكه حوزه كاريام در دانشگاه، بيشتر حوزه ارتباطات است در نشستي كه با مسووليت دكتر علي ربيعي انجام گرفت، قرار است با چهار تن از اعضاي انجمن ايران و مطالعات فرهنگي و ارتباطات به گفتوگو بپردازم. آقاي علي ربيعي، من (هادي خانيكي)، خانم دكتر فلاحتي و دكتر قنبري كه هركدام طبق عناوين اعلام شده به اختصار صحبتهايي را انجام خواهيم داد. موضوعي كه من قرار است مطرح كنم، نسبت ميان ارتباطات و اخلاق حرفهاي و اخلاق نهادي است. معتقدم وقتي در ارتباطات از مسووليت اجتماعي صحبت ميكنيم، بيشتر ذهنمان معطوف اخلاق رسانهاي ميشود.
طبيعتا مساله بايدها و نبايدها و هنجارها و ارزشهايي كه در محيط رسانه و توسط رسانهها بايد مورد توجه قرار بگيرند، بيشتر مدنظر قرار ميگيرند، اما حرف من در اين همايش اين است كه مساله اخلاق رسانهاي، فراتر از اين سطح است، چراكه اخلاق يك مفهوم مجرد و انتزاعي نيست و مفهومي كاربردي است و
به دليل همين كاربردي بودن، التزام اجتماعي آن بيشتر نمايان ميشود. در واقع بيشتر از آنكه اخلاق در پي اخلاق ارتباطي در حوزه فلسفه اخلاقيات مطرح شود در حوزه اخلاق يا «اتيك» مطرح است. اينجاست كه بخش نهادها اعم از نهادهاي حرفهاي، نهادهاي علمي و تخصصي به ميان آمده و فراتر از انتظار از كنشگران منتقد يعني اخلاق فردي سازماني بايد به موضوع پرداخت و عوامل ساختاري و حرفهاي را شناخت. در واقع بحث اصلي كه به آن ميپردازم آن است كه داره اخلاق حرفه وسيعتر و بزرگتر از مسووليتهاي فردي و حرفهاي است و بيشتر به سمت چارچوبهاي اخلاقشناسانه در سطوح نهادي اعم از نهادهاي مدني، ملي و بينالمللي سوق پيدا كرده است.
به اين اعتبار كه براي پاسخ گفتن به التزام اجتماعي، ميبايست فضاي متكثر و متنوع انساني را اعم از ارتباطات شفاهي، ارتباطات مكتوب و روزنامهها و نشريات گرفته تا ارتباطات مجازي و... را ايجاد كرد و به آنها پرداخت.
در واقع هسته مركزي اخلاق رسانهاي از تمركز بر كنشگران مستقل به تمركز بر نهادها ازجمله نهادهاي علمي و مدني و حرفهاي و دولتها و نهادهاي بينالمللي رسيده است. براي كاربردي كردن اين محتواي علمي هم بايد فضاي گفتوگويي بين نهادهاي علمي، حرفهاي، نهادهاي رسانهاي و حتي نهادهاي رسمي و مدني را ايجاد كرد تا فاصلهها كم شود. هر اندازه گفتوگو بيشتر صورت گيرد، دانش توليد شده در محيطهاي علمي ميتواند جنبههاي كاربردي بيشتري پيدا كند. متاسفانه در جوامع در حال گذار و جوامعي نظير ايران يكي از مسائل مهم، فاصلهها و شكافهايي است كه ميان نهادهاي رسانهاي و نهادهاي علمي و مدني با نهادهاي اجرايي وجود دارد. بايد بين اين گزارهها، مسائل مشترك را تعريف كرد تا آنها بين حلقهها و حوزههاي مشترك ابتدا به فهم مساله و سپس به راهحلهاي مسائل برسند.