• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4068 -
  • ۱۳۹۷ پنج شنبه ۳۰ فروردين

وقتي در برهوت جز رنج چيزي نبود

كلمه انسان را نجات داد

مينا شهني

در گور كه خفت گمان مي‌رفت كه همچنان قلم در دست دارد، هر چند كه روزها و بل ماه‌ها بود كه رنج بيماري توان قلم در دست گرفتن را از او ربوده بود و در تمام روزهاي دشوار بيماري چشمانش زير پلك‌هاي بسته اگر چه دودو مي‌زد اما مدت‌ها بود كه بر ديدن خوب و بد دنياي پيرامون گشوده نشده‌بود.

اما همان‌لحظه كه كسي «افهم» بر پيكرش خواند، شاگردانش، اگر چه به تعداد اندك، انگار با چشمان‌شان نگاه استاد را تا انتهاي افق امتداد مي‌دادند و تلاش مي‌كردند تا آنچه را در تحريريه‌هاي نا‌مستدام و كلاس‌هاي پراكنده از او آموخته بودند همچنان به خاطر بسپرند، انگار كه يك عهد نانوشته با هم مرور و با اشك مهر و موم مي‌كردند، احتمالا تصميم داشتند تا آموخته‌هاي‌شان در عرصه حرفه روزنامه‌نگاري به كار بندند، ان‌شاء‌الله...

 

رنج پنهان‌شده در لايه شرم

تيتر مي‌نويسد و خط مي‌زند باز مي‌نويسد و خط مي‌زند تا بالاخره احتمالا سيگار دوم كه دود مي‌شود كلمه‌هاي مناسب كنار هم مي‌نشينند و بالاخره آن خط شبيه علامت برعكس تقسيم را زير جمله مي‌كشد و كاغذ را منگنه مي‌كند و مي‌دهد دست رابط فني كه ببرند حروفچيني و بالاخره تيتر نهايي مي‌شود. حساسيتش به كلمه را كمتر كسي دارد گاهي حتي ديگران را كلافه مي‌كند اما هيچ ابايي ندارد كه بر حساسيتش پافشاري كند و تلاش مي‌كند تا همين حساسيت را سر كلاس‌هاي درس به شاگردان هم منتقل كند، از هر فرصتي براي تشويق و ترغيب به مطالعه ادبيات كلاسيك ايراني سود مي‌برد و مدام تكرار مي‌كند «سعدي بخوانيد، سعدي»، شاهكارش در تيتر‌نويسي اما همان سبك ابداعي مخصوص به خودش «دوتيتر»هاي معروفش است كه اگر چه بعدها برخي تلاش كردند كپي‌اش كنند اما هيچ كس نتيجه خوبي به دست نياورد، همه حسين قندي را استاد مسلم تيترنويسي در مطبوعات مي‌دانند و شايد همين شهرت سبب شد تا ساير كارهايش در حوزه روزنامه‌نگاري زير تلي از بي‌دقتي پنهان شود.

مي‌گفت «به گرسنگي به عطش به رنج پنهان شده در لايه‌هاي شرم» مردم توجه كنيد، مردم به راحتي رنج‌هاي‌شان را با شما درميان نمي‌گذارند اما روزنامه‌نگاران وظيفه دارند تا رنج مردم را از زير لايه‌هاي شرم آنها بيرون بياورند به رخ مسوولان بكشند و تاكيد مي‌كرد «شما وظيفه داريد» انگشت اشاره را به نرمي و آرامي به سوي روزنامه‌نگاران نشانه مي‌گرفت و بارها و بارها تكرار مي‌كرد كه «شما روزنامه‌نگارها وظيفه داريد اگر نمي‌توانيد بي‌تعارف اين حرفه را كنار بگذاريد.»

با تاكيد بر اين جمله تلاش مي‌كرد تا احترام حرفه‌اش و حرفه‌مان را هر چه بيشتر افزايش بدهد اگر چه بسياري اين حرفه را نه تنها كنار نگذاشتند كه احترامش را هم نگه نداشتند اما شايد براي حسين قندي همان تعداد معدود و محدود شاگردان درست‌كردار و راست‌ گفتار هم كافي بوده باشد چرا كه گاهي مي‌گفت اگر هر كسي 5 نفر و فقط 5 نفر را هم براي ادامه راه اين حرفه آموزش بدهد كافي است، به جرات مي‌توان گفت كه تعداد كساني كه از او اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري را آموخته‌اند بيش از 5 نفر است، روزهاي زيادي است كه او دست به قلم نبرده و روزهاي زيادي است كه زمزمه‌هايش در هيچ تحريريه‌اي به گوش نرسيده و صداي آهسته گام‌هايش در كنار هيچ ميزي نيست اما سكوتش هم شنيدني است همچنان كه جاي خالي‌اش باور‌نكردني است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون