داشتن یا نداشتن؟
رضا ضيا
نقدِ بازارِ جهان بنگر و آزارِ جهان
گر شما را نه بس این سود و زیان ما را بس
این بیتِ حافظ در این اوضاعِ پریشانیِ بازارِ ارز دائم در سرم میچرخد. واقعاً همین است: امروز هرچه نقدِ بیشتر داشته باشی، آزار بیشتری میبینی و بیشتر نگرانی!
راه حلش را هم سعدی به دست داده:
آن کس از دزد بترسد، که متاعی دارد / عارفان «جمع» نکردند و «پریشانی» نیست.
البته این راهِ حلِ کلبی مسلکی، ابداعِ سعدی نیست و قرنها پیش از او وجود داشته، ولی چیزی که هست این راه حل هم گره مشکل را نمیگشاید، دلیلش هم بدیهیست. درست است که وجودِ ثروت تشویشِ فقر را در پی دارد، ولی فقر تازه آغازِ هزاران تشویشِ دیگرست. برایِ همین این شعرِ سعدی واقعبینانهتر به نظر میرسد:
اگر دنیا نباشد، دردمندیم
وگر باشد، به مهرش پایبندیم
بلایی زین جهان آشوبتر نیست
که رنجِ خاطرست، ار هست ورنیست.
شیخ در اینجا اصلِ مشکل را پیدا کرده: اشکال اصلی از خودِ دنیا و نعمتهایش است؛ بودنش باعث تشویش است و نبودنش نیز هم. و قطعاً اگر جز این بود که تا به حال بشر راهحلی برای خود یافته بود. این که این مسئله لاینحل مانده، بیحکمت نیست!