جنگل
شعري تازه از پرستو صالحي
در من جنگلي ست با درختانِ تا آسمان بلند و
شاخههاي نم گرفته از بارانِ ابرهاي نشسته بر سنگ و
شبي سياه
در من پرندهاي ست
با آوازي حزين از قصه هزار و يكشب و
افسانههاي كوليانِ پيرِ نشسته گِردِ هيزمهاي خسته و
ستارههاي چشمانت كه دور ميشوند.
دور
دور
در من انگار دورانِ تو به پايان رسيده
زمستان در راه است...