سر خوردن روي دروغ سپيد
اطهر كلانتر
زندگي فقط به اندازه حرفهاي شدن تو يه رشته به هر كس زمان ميده، تازه اگر همونقدر همزمان بده. تنها استثنا والدينن. والد شدن يك شغل تمام وقته كه حتي مرگ هم نميشناسه. براش مهم نيست كه نفس نميكشي، برت ميگردونه تا رسالتت رو انجام بدي. شاهد مثال؟ چندوقت پيش تو يكي از صفحههاي فيسبوك ويدئويي ديدم؛ دختر جواني خاكستر پدر فوت شدهاش رو برد به كارگاه جواهر سازي. خاكستر رو داخل بوتهاي ريختن و چاهار هفته زير دما و فشار نگهش داشتن تا كربن پدر به الماس بدل شد! سنگ رو تراشيدن و روي ركابي از طلاي سفيد تحويل دخترك دادن. ويدئو رو چندبار ديدم و هربار احساس كردم اين ايده پدر بوده كه از محافظي محدود به گوشت و پوست به محافظي ابدي بدل بشه. صدالبته كه رنج باعث خلوص ميشه و پدر، نه هر سنگي كه الماس از آب در ميياد.
شايد اگر جناب خيام زنده بود و روزگار ما رو شاهد بود، رباعي رو اينطور اصلاح ميكرد:
«اين سنگ كه بر حلقه او ميبيني/ چشمي است كه دلواپس ياري بودهست.»