• ۱۴۰۳ جمعه ۲۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3208 -
  • ۱۳۹۳ چهارشنبه ۲۷ اسفند

درباره رمان «بازدم»

تمامي نسل‌ها نسل سوخته‌اند

 بازدم
 آنيتا يارمحمدي
 انتشارات ققنوس
 چاپ 1393

 رسول خوب‌بين/ از ويژگي‌هاي رمان‌هاي نسلي، يكي اينكه هميشه راي بر برحق بودن يك نسل مي‌دهند، يا در رد نسلي ديگر حرف مي‌زنند. هنر اما نيازمند بي‌طرفي است و ادبيات نيازمند نويسنده بي‌طرف. كار جايي سخت مي‌شود كه نويسنده، بخواهد از نسل خودش بگويد؛ از دغدغه‌ها، مشكلات، يأس‌ها و نااميدي‌هاي نسل خودش بنويسد و در عين حال كه جانب انصاف را رعايت كرده، به نقد عملكرد نسل خودش يا همان راوي داستان بنشيند.
بي‌شك، آنچه بر نسل‌ها مي‌گذرد به عوامل گوناگوني ارتباط دارد؛ از پذيرش نسل سابق گرفته كه بايد سكان رهبري جامعه را واگذار كند، تا جامعه‌اي كه قرار است پذيراي نسل جديد باشد؛ از دولتمرداني كه قرار است براي نسلي جديد شرايط زندگي را فراهم كنند تا نسل جديدي كه بايد خواست‌هايش را با ظرفيت‌هاي جامعه‌اش تنظيم كند و... علت‌هاي گوناگون ديگري را نيز مي‌توان برشمرد كه در شكل‌گيري نسل‌ها و چگونگي عملكردشان تاثيرگذار هستند اما آنچه جداي از هر علتي در اين بين مشترك است، ماجراي «تقابل» است. تقابل اصلي‌ترين عنصر اين ماجراست؛ ماجرايي كه منتهي مي‌شود به اينكه نسلي خود را نسل سوخته بداند يا نسل پيشين را مقصر كمبودها و ضعف‌هاي زندگي‌اش.
«بازدم» رماني است كه بيش از هرچيز دغدغه‌هايي از اين دست دارد. «آنيتا يارمحمدي» در رمان نخستش، «اينجا نرسيده به پل» نيز تا حدودي بر همين دغدغه‌ها دست گذاشته بود؛ اينكه تفاوت زندگي نسل‌ها به‌طور عام و نسل جوان دهه معاصر ايران به‌طور خاص با نسل‌هاي پيشين چيست. آنچه در رمان «اينجا نرسيده به پل» جايش خالي بود اما اين بود كه رمان به‌طور كلي دربرگيرنده نسل جوان دهه 80 ايران بود و از نسل‌هاي پيشين تنها ردپايي كمرنگ به چشم مي‌خورد از نسل بعد هيچ، نقطه‌ضعفي كه در «بازدم» تا حدود زيادي از بين مي‌رود.
«بازدم» روايت يك‌روزه از زندگي پسري 28‌ساله است كه قرار است براي اقامت تحصيلي از ايران خارج شود. او حالا مانده است و ترديدهاي رفتن و ماندن، ترديدهاي دل‌كندن و دل‌بستن. در اين ميان ما در كنار او و همراه با او در تهران قدم مي‌زنيم، با خانواده و اطرافيانش آشنا مي‌شويم و با كمك اينها تصويري كلي از جامعه‌اي كه او در آن زندگي مي‌كند به دست مي‌آوريم. با نسل‌هايي آشنا مي‌شويم كه در اين ميان هركدام به نوعي به‌واسطه دايره‌اي بودن تاريخ سرزمين‌شان رنجور و خسته و آسيب‌ديده‌اند. پدران و مادران مانده‌اند حالا فرزندان هركدام به نوعي رفتن را انتخاب كرده‌اند. با مهاجرت، با خودكشي يا...
«يارمحمدي» در بازدم، علاوه‌بر آنكه قرار است به‌سختي لابه‌لاي اين آدم‌ها حركت كند و هيچ‌كدام را به خير يا به شر قضاوت نكند، دست به آزمون سخت‌تري زده است. زاويه‌ديد محدود به ذهن رمان، از قضا يك پسر 28‌ساله است و برآمدن از پس آن براي نويسنده خانم شايد در ابتدا سخت به‌نظر برسد، اما هرچه پيش‌تر مي‌روي بيشتر به اين نتيجه مي‌رسي كه پختگي‌اي كه در نثر رمان به چشم مي‌خورد اتفاقي نيست و از پختگي ذهن نويسنده كه تا حدود زيادي خطاهايش را در «اينجا نرسيده به پل» انجام داده است سرچشمه مي‌گيرد. پختگي نثري كه به خوبي به زاويه‌ديد و راوي‌اي كه براي داستان انتخاب شده است نيز تسري پيدا مي‌كند و سبب مي‌شود مخاطب در هيچ‌كجاي داستان به جنسيت راوي شك نكند.
پرداخت موقعيت‌هاي عطف داستان كه تعدادشان كم نيست، در كنار پايان‌بندي خوب رمان، «بازدم» را بدل به رماني سالم و خوش‌خوان مي‌كند كه بهتر است، همان‌طور كه نويسنده اثرش را فصل‌بندي نكرده در كمترين نشست‌هاي ممكن و يكسره خوانده شود.
از پدران و پدربزرگان ما گرفته تا خود ما جوانان امروز ايران، از هركدام كه بپرسي، خود را نسل سوخته مي‌دانند؛ نسلي كه درگير سياست، جنگ، انقلاب، تعديل اقتصادي، آزمون و خطاهاي آموزشي بوده است. با اين همه، جداي از اينكه كدام نسل به راستي نسل سوخته است، كار هنر اين است كه واقعيت را آن‌طور نشان دهد كه از قضاوت به‌دور باشد و كار نويسنده اين است كه زاويه‌ديد مناسبي براي نگاه كردن به ماجرا پيدا كند؛ زاويه ديدي كه در عين حال كه به‌دور از قضاوت است، فارغ از جهان‌بيني و عمق نگاه نباشد. كاري كه مي‌شود گفت، نويسنده بازدم، از پس آن برآمده است.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون