سايه خرافات گستردهتر ميشود
حميد رضا ميرزاده
كشتار حياتوحش براي به دست آوردن اعضاي بدنشان، موضوعي است كه همواره در جامعه مطرح است و اخبار آن در رسانهها و شبكههاي اجتماعي انعكاس پيدا ميكند.
وجود برخي خرافات در ميان بخشي از جامعه اين تصور را به وجود آورده كه به عنوان مثال «بخش جنسي كفتار ماده»، «لانه خفاش» و «دندان گرگ» باعث خوششانسي ميشود. يا آنكه پيچيدن پوست گرم خرس به دور بدن باعث درمان بيماريهاي مفصلي است به شرط آنكه خرس به تازگي كشته شده و پوست آن كنده شده باشد! عدهاي هم معتقدند صفراي خرس، باعث درمان برخي بيماريهاي دستگاه گوارش است.
حال آنكه خفاشها اصلا لانهساز نيستند! بخش جنسي كفتارهاي نر و ماده از نظر ظاهري بسيار شبيه به هم است و تشخيص نر و ماده با شواهد ظاهري بسيار دشوار است! و معلوم نيست چه مادهاي در پوست يا صفراي خرس وجود دارد كه فقط آنها قادر به درمان بيماريهاي خاص هستند!
لازم به توضيح نيست كه چنين تصوراتي، تماما خرافات يا به بيان دقيقتر «شبه علم» است؛ تصوراتي كه علم آنها را تاييد نميكند، اما در ميان برخي افراد جامعه مورد پذيرش قرار ميگيرند.
چنين خرافاتي تبعات زيادي براي جمعيتهاي حياتوحش دارند و باعث دامنزدن به شكار غيرمجاز و قاچاق حيوانات خواهند شد. اما خرافات به همين جا ختم نميشود. خرافات در همين رابطه و به شكلي ديگر، در بخشي از جامعه وجود
دارد.
عدهاي از علاقهمندان به حيوانات و حياتوحش كه از كشته شدن حيوانات و آسيب ديدن جمعيت حياتوحش ناراضي هستند در واكنش به اين اقدامات غيرقانوني، به انتقاد از باورهاي نادرست و خرافات ميپردازند؛ البته انتقاد از رفتارهاي نادرست، يكي از قدمها براي اصلاح جامعه است. اما اين تصور كه انتقاد صرف از يك رفتار و گاه توهين و تحقير افراد لزوما به اصلاح افراد منجر شود نيز، خود خرافهاي
ديگر است.
خرافه، به اعتقاد غيرمنطقي و اثبات نشدهاي گفته ميشود كه به دلايل مختلف در ذهن افراد شكل ميگيرد. همانطور كه هيچ منطق و استدلال علمي درباره تاثير لانه خفاش در خوششانسي افراد وجود ندارد، هيچ دليل علمي و منطقي نيز نميتوان يافت كه بر اساس آن، توهين و تحقير و انتقاد صرف از افراد در بهبود رفتارها و باورهاي آنها موثر باشد چرا كه باورها و تصورات افراد، تابعي از شرايط فرهنگي، اجتماعي و گذشته افراد است. پس تغيير فرهنگي، تنها با انتقاد قابل
انجام نيست.
حتي در موارد زيادي، توهين و تحقير افراد، باعث ايجاد شكاف بيشتر بين گروههاي مختلف در جامعه و ايجاد نوعي حس كينهتوزي در افراد ميشود كه نتيجه آن، تكرار همان رفتار نادرست است.
براي تغيير برخي باورهاي نادرست بيش از انتقاد، به آموزش و آگاهسازي، تغيير شرايط زندگي و وضع قوانين احتياج است. جز اين، منتقدان يك خرافه، خود درگير خرافهاي ديگر شدهاند كه تبعاتي ديگر براي جامعه در پي خواهد داشت.