• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4259 -
  • ۱۳۹۷ سه شنبه ۲۷ آذر

جلال‌الدين مولوي پارسي

محمد بقايي ماكان

مولوي بي‌ترديد يكي از تابناك‌ترين اختران تاريخ شعر فارسي است. از اين گذشته يكي از بزرگ‌ترين متفكران تاريخ تفكر در جهان به شمار مي‌آيد كه ديدگاه‌هاي بشر‌دوستانه‌اش به‌خصوص در دهه‌هاي اخير چندان مورد توجه كنشگران حقوق بشر قرار گرفته كه گزين‌گويه‌هايش را در آغاز نوشته‌ها و اعلاميه‌هاي خود درج مي‌كنند و ترجمه آثار او در دنياي غرب به‌خصوص در ايالات متحده در شمار پرفروش‌ترين آثار
قرار دارد.

مولوي بي‌گمان يكي از شاعران و انديشمنداني است كه بايد او را در رديف ايران‌دوستان و علاقه‌مندان به فرنگ و تاريخ و مدنيت ايران قرار داد. چراكه او با وجود اينكه عمر خود را تقريبا در خارج از دايره فرهنگ ايراني گذراند ولي با اين همه تعلق قلبي او به اين فرهنگ از ميان نرفت. بنابراين بايد توجه داشت كه چنين شخصيتي گرچه خارج از مرزهاي جغرافياي كشور به فعاليت‌هاي فرهنگي پرداخته، كه نام آن در زمان او روم بوده ولي تعلقات ذهني او به فرهنگ ايراني مبين آن است كه پيوسته زادگاه خود را در خاطر داشته است. اكنون پرسش اين است كه از چه رو برخي از نويسندگان و پژوهشگران ايراني بدون توجه به اين نكته مهم زماني كه از او نام مي‌برند او را «رومي»
مي‌نامند. در واقع كسي را كه پروريده فرهنگ ايراني است و از سرزميني به نام بلخ سر برآورده كه در زمان او بخشي از جغرافياي ايران بوده و در حقيقت جزو محدوده‌اي به شمار مي‌آيد كه آن را ايران فرهنگي مي‌نامند به نامي مي‌خوانند كه از حوزه اين فرهنگ خارج است. در حقيقت او را به فرهنگ مسيحي منتسب مي‌كنند در حالي كه مولانا شخصيتي است كه ايراني بودن و علاقه‌مندي به فرهنگ ايران را به صورت‌هاي مختلف نشان داده كه آثار او خود مبين چنين ديدگاهي است. او با وجود اينكه به چند زبان زمان خود آشنايي داشته ولي با اين همه ترجيح داده كه زبان فارسي را براي بيان مكنونات ذهني خود انتخاب كند كه امروز مجموعه آثار او مثنوي معنوي، ديوان شمس، فيه مافيه و مجالس سبعه جملگي از ذخاير بسيار با ارزش گنجينه ادب پارسي به شمار
مي‌آيند.

چنين رويكردي به زبان فارسي تنها متوجه مولوي نيست كه دليلي بر توانايي، شيريني، بلاغت و گيرايي اين زبان باشد. بلكه مولوي زمان معاصر ما يعني اقبال لاهوري هم با وجود اينكه مانند خلف خود به چندين زبان مسلط بوده ولي با اين همه زبان مادري خود را رها مي‌كند و به زبان فارسي شعر مي‌سرايد. او نيز مانند مولوي معتقد بود هيچ زباني به جز فارسي در جهان توانايي بيان انديشه‌هايش را ندارد.

شگفت اينكه چنين نكته‌هايي براي برخي از آنان كه در كار پژوهش‌هاي ادبي هستند، مغفول مي‌ماند و در حقيقت امتيازي به كساني در خارج از مرز‌هاي كشور داده مي‌شود كه مولوي را از آن خود مي‌دانند و نه تنها از اعتبار و شهرت بي‌حد او براي درآمدهاي اقتصادي سود مي‌برند بلكه آثار او را به زبان خود ترجمه مي‌كنند و سعي در اين دارند تا او را به سرزمين خود منتسب كنند. نظاير چنين حركت‌هايي در خصوص ديگر چهره‌هاي بزرگ فرهنگي ايران نيز اتفاق افتاده. چنانچه نظامي را كه يكي از 5 شاعر بزرگ زبان فارسي است، كشوري تازه به چرخ آمده او را به فرهنگ خود منتسب مي‌كند و حتي اشعار فارسي او را از آرامگاهش حذف مي‌كنند. شگفت اينكه از اين سوء مديريت كلان فرهنگي واكنش مناسبي به خرج نمي‌دهد. چنين اتفاقاتي حتي در مورد يادگارهاي ملموس و بناهاي تاريخي نيز در سرزمين‌هاي اطراف ايران كه در حوزه ايران فرهنگي هستند، اتفاق افتاده كه پيوسته به سكوت برگزار شده است.

يعني به يكي از مهم‌ترين عوامل هويت‌ساز ايراني توجه لازم صورت نگرفته است. مولانا بدون شك يكي از عوامل هويت‌ساز است كه براي مثال وقتي در بسياري انديشه‌هايي كه وي در مثنوي مطرح كرده، تامل مي‌كنيم درمي‌يابيم كه غالب آنها ريشه ايراني دارند. مانند آفرينش انسان كه از جمادي تبديل به گياه مي‌شود بعد گياه تبديل به حيوان مي‌شود و بعد تبديل به انسان مي‌شود كه در دفتر چهارم مثنوي مطرح شده كه اصلا ريشه مزديسنايي دارد و نمونه ديگر موضوع جبر و اختيار و نيكي و بدي است كه همه اينها انديشه‌هايي برآمده از فرهنگ ايراني است كه ذكر آنها در اين گفتار كوتاه نمي‌گنجد.

غرض آنكه ديدگاه‌هاي اين شخصيت والا منبعث از ارزش‌هاي معنوي برآمده از قلمرو عشق و عواطف انساني است كه فرهنگ ايراني در آنها باليده است و مجموع آثار مولوي در حقيقت آيينه‌اي است در برابر اين فرهنگ.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون