مدارا در عرفان اسلامي حاصل بينش است
شهرام پازوكي
مساله مدارا در عرفان اسلامي حاصل بينش است نه يك استراتژي و اين موضوع را در تفكر عرفاني همه اديان ميتوان ديد و مفصلترين آن در عرفان اسلامي ظهور پيدا كرده است
اگر به تاريخ تفكر نگاه كنيم، متوجه ميشويم كه مساله غير به صورت جدي در تفكر مدرن وجود دارد و بيش از آن مطرح نشده است. بنابراين تفكر مدرن مساله ديگري را مطرح كرد. در نظريههاي دكارت بحث جدايي انسان از عالم و انسان از عالم و خدا به صورت وجودي طرح ميشود. در تصوير دكارت انسان سوژه و عالم ابژه است. در تفكر اسلامي كلماتي معادل سوژه و ابژه وجود ندارد. مساله ابژه شدن عالم خارج، مساله غير را برجسته كرده است. اگر مساله عالم خارج طرح نشده بود مساله غير هم مطرح نميشد. بنابراين اساس فلسفه مدرن غيرسازي است. در فلسفه معاصر اين نوع ادراكات كه به جاي حضور موجودات به حصولشان نزد سوژه ميانديشد تفكر ابژهنگر ميگويند. يكي از مصاديق بارز تفكر ابژهساز علم جديد است كه مبتني بر عدم و رفع مواجه حضوري و مستقيم با پديدههاست. در تفكر علمي كه تفكر ابژهساز است انسان، تاريخ، دين، خدا و... معروض اين تفكر ميشوند. حال اين سوال مطرح ميشود كه آيا وقتي در عصر مدرن تفكر منحصر به علم جديد شده و به معرفت ديگر توجه نميشود آيا ميتوان تفكر ابژهنساز هم وجود داشته باشد؟ در پاسخ به اين سوال برخي از اهل نظر پاسخ مثبت دادهاند. بهطور مثال گابريل مارسل از دو نوع تفكر سخن ميگويد. اينگونه افراد به دنبال پاسخهايي هستند كه راه را براي عبور از تفكر ابژهساز همواره كند. در آثار متقدم هايدگر نيز با طرح در عالم بودن انسان عالم غيري وجود ندارد و در واقع انسان در ميان ديگران ساخته ميشود. دو نگرش در فلسفه معاصر براي عبور از تفكر ابژهنگر مطرح ميشود. نخستين تفكر، «تفكر هنري» است كه در واقع تفكر حضوري نيز از آن ياد ميشود. اما تفكر دوم تفكر عرفاني است و مساله مذهبي و ديني نيست بلكه بحث جدياش عبور از تفكر ابژهساز است. حال در اينجا اين سوال مطرح ميشود كه چگونه در عرفان اسلامي غير معنا ميشود؟ براي تشريح اين مساله بايد توحيد را تبيين كرد. توحيد در لغت به اين معناست كه دو چيز يك چيز ميشوند و ديگر، غيري باقي نميماند. در تفكر عرفاني غير از او چيزي وجود ندارد و همهچيز جلوهيي از او هستند. عارفان مسلمان توحيد حقيقي را توحيد وجودي ميدانند. توحيد وجودي نيز به غير از توحيد الوهي است. كمال توحيد وجودي رسيدن به بهشت حقيقي است و آن مشاهده حق است ولاغير. درباره نسبت خدا و انسان در معارف اسلامي چندين نگاه وجود دارد. در نگاه نخست خدا شارع است و امكان وضع قوانين براي بشر را دارد. نگاه دوم نگاهي است كه متكلمان و فيلسوفان به اين موضوع دارند. در اين نگاه خداوند نسبت وجودي با انسان دارد. مولانا در مثنوي معنوي بارها با كلمات تندي به اين نگاه متكلمان حمله كرده است و ميگويد خويش را تاويل كن نه ذكر را. در نگاه سوم نيز كه از منظر عرفان به آن نگريسته ميشود گفته شده از آنجا كه خدا از روح خودش در انسان دميده او حقيقت الهي را دارد و معرفت نفس عين معرفت حق است. بحث معرفت نفس در كلام و فلسفه با عرفان متفاوت است چرا كه در فلسفه و كلام، معرفت نفس و خودشناسي مقدمهيي بر خداشناسي است در حالي كه در عرفان خودشناسي، عين خداشناسي است. نكته ديگري اين است كه غيريت خدا و عالم در عرفان نفي ميشود، چون هرچه هست تجلي وجود حق است. ابن عربي نيز در كتاب فتوحات مكيه به اين موضوع اشاره كرده است. دومين مسالهيي كه در عرفان بحث ميشود، غيريت از جنبه انسان و عالم است. در علم مطالعه اديان نظريه «نگرش جهان انساني» وجود دارد كه ميگويد جهان همان انسان و انسان همان جهان است. در عرفان اسلامي اين موضوع اساس قرار گرفته و دو اصطلاح عالم كبير و عالم صغير برخاسته از اين نگرش است. همچنين درباره موضوع معرفتشناسي و مساله غيريت در عرفان بايد گفت كه اين مساله در عرفان كنار گذاشته شده است. عرفان مبنايش در جهت نفي غيريت است. در معرفتشناسي مساله غيريت با عنوان حضوري بودن علم مطرح ميشود. در نظر داشته باشيد كه بعد از سهروردي علم به صورت حضوري و حصولي مطرح شد و ملاصدرا ميگويد علم حقيقي مشاهده حضوري است. موضوع غيريت انسان با انسان در عرفان و به لحاظ متافيزيكي غيريت انسان با انسان در عرفان منتفي است چون ديگري منم و من ديگري هستم. اكنون اين سوال مطرح ميشود كه مساله خير و شر چه ميشود؟ عرفان در اينجا معتقد است كه ما در عالم تجليات لطف و قهر داريم بهطور مثال آنچنانكه مولانا در مثنوي ميگويد موسي مظهر لطف و مظهر قهر خداوند است. مساله مدارا در عرفان اسلامي حاصل بينش است نه يك استراتژي و اين موضوع را در تفكر عرفاني همه اديان ميتوان ديد و مفصلترين آن در عرفان اسلامي ظهور پيدا كرده است. در عرفان اسلامي خودشناسي، خداشناسي و وجودشناسي يكي است و تفرقه ميان سوژه، ابژه و غيرسازي مرتفع ميشود.