گروه اجتماعي
نفر اولي كه گوشي را برميدارد كمي من و من ميكند و بعد ميگويد كه نميخواهد جواب بدهد: «نه حرف نزنم بهتر است، آن چيزي كه در ذهن داشتم با آنچه ديدم خيلي فرق داشت.» آنچه در ذهن داشته برميگردد به همان روزي كه از سازمان سنجش با او تماس گرفتند و گفتند يكي از رتبههاي برتر كنكور انساني شده است. حالا سالها از آن روز ميگذرد و او ترجيح ميدهد اسم و حرفي از او در مورد آنچه در دانشگاه گذرانده و آنچه رشتههاي انساني با آن روبرو هستند، نباشد.
«هزينه تحصيل در ايران ۱۰ تا ۲۰ درصد ارزانتر از ساير كشورهاي پيشرفته دنيا است اما محصول ما ارزشي و گرانقيمت است و اين كالاي ما بسيار ارزان به بهرهبرداري ميرسد كه بايد براي آن چارهانديشي شود.» مجتبي شريعتي نياسر، معاون آموزشي وزير علوم روز گذشته در مورد محصولات دانشگاههاي ايراني گفت كه به گفته خودش از آنها ارزان بهرهبرداري ميشود و البته عدهاي هم هستند كه فرصتي براي بهرهبرداري از آنها پيش نميآيد. شريعتي گفته است: «دانشآموختگان دانشگاههاي غيردولتي، پيامنور، دولتي سطح پايين و دولتي سطح بالا به ترتيب بيشترين تا كمترين سطح بيكاري را دارند و بيكاري دانشآموختگان علوم انساني بيشتر از ساير حوزهها است. رتبههاي برتر آزمون سراسري ورود به دانشگاهها قطعا جزو آن دستهاي هستند كه قرار نيست بيكار بمانند اما دانشگاه در اين سالهايي كه كم يا زياد بر آنها گذشته است چقدر اشتياق به كار و رسيدن به آن روياي روز اول ورود به دانشگاه را در آنها زنده نگه داشته است؟ آنهايي كه يك روز خبر شدند كه رتبه اول، دوم، پنجم را كسب كردهاند حالا چطور به آن روز فكر ميكنند.
به فكر پول باشيد
اميرعباس حبشي، رتبه دوم كنكور انساني سال 90 را به دست آورده بود. حدسش سخت نيست كه او هم مانند بسياري از رتبههاي اول اين رشته به سمت حقوق دانشگاه تهران رفته باشد. سال 94 دوره كارشناسي را تمام كرده و امسال هم مدرك كارشناسي ارشدش را از همان دانشگاه گرفته است: «آن سالي كه رتبه دو را گرفتم تصور ميكردم هيچ دغدغهاي بابت سربازي نخواهم داشت و بعد از دوره ليسانس كارت معافيتم را به راحتي ميگيرم. سالهاي گذشته به اين شكل بود اما نه تنها ما معاف نشديم بلكه براي كارهاي سربازيمان يك پروسه سخت و طولاني را از طريق بنياد نخبگان طي ميكنيم در صورتي كه خيليها فكر ميكنند ما از سربازي معاف شدهايم. تا كارت پايان خدمت را هم نگيرم، نميتوانم در آزمونهاي حقوقي شركت كنم براي همين از اين نظر ضربه بزرگي خوردم.» اين اولين تفاوت واقعيت و روياي رتبه برتر بودن براي او بود. تفاوت ديگر آنچه بود كه از مفهوم دانشگاه در ذهن داشت: «تصوري كه ما داشتيم متفاوت بود؛ خود دانشگاه هم كه وارد شديم، شنيديم كه بسياري از استادان از سال 88 به بعد اخراج شدهاند و همين بر سطح علمي دانشگاه اثر گذاشته بود. خيلي وقتها سابقه استادان جوانتري كه در دانشگاه تهران مشغول به تدريس شده بودند را ميدانستيم، ميدانستيم كه چطور وارد دانشگاه و هيات علمي شدهاند، كساني كه قطعا بر اساس شايستگي انتخاب نشده بودند و در حد دانشگاهي مثل دانشگاه تهران نبودند. از همان اول كه وارد دانشگاه شدم فكر ميكردم سطح علمي دانشگاه خيلي خوب است و ما شبانهروز مشغول درس خواندن ميشويم. فكر ميكردم وضعيت خوابگاه خيلي خوب است و همه چيز مهيا است اما بعد ديدم كه تصوري كه داشتيم با واقعيت فرق دارد. آن موقع هدفم اين بود كه عضو هيات علمي يك دانشگاه بزرگ شوم اما بعد از مدتي ديديم كه اصلا چندان جذبي در هيات علمي صورت نميگيرد. خب من اگر به فرض ميدانستم كه بعد از گرفتن دكترا ميتوانم به راحتي عضو هيات علمي شوم طبيعتا انگيزهام خيلي زياد بود و راحتتر درس ميخواندم اما وقتي ميفهمي همان تعداد كم جذب هيات علمي هم چندان بر اساس شايستهسالاري نيست، انگيزهام هم كم شد و ديگر خيلي هم به فكر پيگيري دكترا نيفتادم. براي همين افتادهام دنبال كارهاي سربازي تا بتوانم به دنبال آزمون وكالت بروم.»
اما وقتي صحبت از بازار كار و شانس اشتغال ميشود، ميگويد كه به هر حال وضعيت رشته حقوق از ساير رشتههاي انساني بهتر است: «رشته حقوق نسبت به بسياري از رشتههاي ديگر بازار كار مناسبي دارد، دست كم آزمون وكالت را دارد كه در آن شركت كنيد اما خيلي از رشتههاي انساني چنين موقعيتي را ندارند و براي همين است كه بسياري از فارغالتحصيلان به سمت دبيري ميروند چون چاره ديگري ندارند كما اينكه در رشته رياضي هم وضع به همين شكل است. در رشته حقوق هم البته شايد براي خانمها شرايط بهتر باشد چون مانعي به اسم سربازي ندارند. اما اگر اين عامل را كلا كنار بگذاريم شرايط كار براي رشته حقوق خوب است در شركتها، بانكها و كارخانهها ميتوانيم به عنوان مشاور حقوقي مشغول كار شويم و اگر كسي واقعا باسواد و در رشته خودش موفق باشد، ميتواند براي خودش جايي در بازار كار پيدا كند اما كساني كه جغرافيا، علوم سياسي، ادبيات و... ميخوانند واقعا هر قدر هم موفق باشند اصلا بازار كاري برايشان نيست كه بخواهند با تلاش به آن وارد شوند.»
اميد و نااميدي او در مقابل دانشگاه همچنان ادامه دارد. نبردي كه اين بار به جاي كنكور شكل ديگري به خود گرفته: «سال گذشته در آزمون دكترا هم رتبه 5 آوردم اما در مصاحبه دانشگاه تهران رد شدم و الان درگير شكايت در ديوان عدالت اداري هستم، راي عليه آنها صادر شده و دارم اين را پيگيري ميكنم. اگر به سال 90 برميگشتم وقتي ليسانس ميگرفتم بلافاصله بعد از فارغالتحصيلي كارهاي سربازيام را درست ميكردم تا در آزمون وكالت شركت كنم. به هر كسي هم كه براي مشورت گرفتن در اين رشته به من زنگ ميزند، ميگويم كه در درجه اول برو دنبال وكالت، اول به فكر پول درآوردن باشيد تا كسب علم چون قرار نيست بر اساس دانشتان از شما استفاده كنند.»
باز هم همين راه را ميرفتم
صدف وفا سال 94 توانست رتبه هشتم آزمون انساني را كسب كند. به قول خودش آن موقع حس ميكرده است كه رشته انساني جاي كار بيشتري دارد و شرايط خوب اين رشته در مدرسهاي كه ميخواست برود باعث شد وارد اين حوزه شود و بعد كه يكي از برگزيدگان كنكور شد در رديف پذيرفتهشدگان رشته حقوق دانشگاه تهران نشست: «از بين رشتههاي انساني رشتهاي بود كه به نظر روحي به آن احساس نزديكي ميكردم و مباحث درسياش را دوست داشتم براي همين اين رشته را انتخاب كردم. من هميشه ميگويم كه اگر قرار بود دوباره از نو شروع كنم باز هم همين مسير را ميرفتم و اصلا پشيمان نيستم. دانشگاه خوب بوده و مسلما دانشگاه تهران به خصوص براي حقوق از خيلي دانشگاههاي ديگر بهتر است. درست است كه شايد برخي حمايتها نباشد و كوتاهيهايي صورت بگيرد اما از بسياري جهات هوايمان را دارند و اين خوب است.»
به نظر او حرف بازار نه چندان روشن كار در رشته انساني موقعيتي است كه دامنگير همه رشتههاي ديگر هم شده است: «به نظرم موضوع بازار كار تنها مختص به رشته انساني نيست، هر رشته ديگري هم كه تحصيل كنيد ميبينيد كه وضعيت بازار كارش خراب است. درست است كه شايد ما كه در دانشگاههاي بهتر درس خواندهايم شانس بيشتري داشته باشيم اما در نهايت خيليها نميتوانند به آنچه لياقتش را دارند برسند و جذب بازار كار مناسب و مربوط به رشتهشان شوند. من البته قبول دارم كه خود دانشجو نقش مهمي در ورود به بازار كار دارد اما گاهي ممكن است تلاشش را هم بكند و ساير شرايط اجازه پيشرفت به او ندهند.»
با وجود اينكه رتبه برتر بوده و حقوق خوانده اما برخلاف اميرعباس حبشي به فكر وكالت نيست: «براي آينده تصورم اين است كه جذب بازار كار شوم اما در حوزه وكالت. بيشتر دوست دارم در جنبههاي ديگر رشته حقوق كار كنم.» و البته او هم هنوز تصوير روشني از آنچه پيش رويش قرار گرفته ندارد: «اميدوارم براي پيدا كردن كار به مشكل نخورم؛ هنوز هيچ ايدهاي در اين مورد ندارم.»
دانشگاه بدون مهارت
دوست ندارد اسمي از او پاي اين صحبتها باشد. فقط همين قدر كه يكي از برگزيدگان كنكور انساني سال 93 بوده است و او هم دانشآموخته حقوق دانشگاه تهران است: «آن زمان كه ميخواستيم وارد دانشگاه شويم بهمان ميگفتند كه نگاهتان به دانشگاه خيلي رويايي است اما به نظرم دانشگاه از آنچه قرار بود باشد هم بدتر بود. وقتي از رشتهاي مثل حقوق فارغالتحصيل ميشويد، ميبينيد كه فقط يك سري مسائل تئوري ياد گرفتهايد اما در عمل هيچ چيز نميدانيد. بعد از دانشگاه تازه بايد بتوانيد جذب كانون وكلا شويد و كارآموزي كنيد تا كار كردن را ياد بگيريد. شايد الان از لحاظ تئوري و روي كاغذ خيلي در مباحث حقوقي قوي باشيم اما اگر يك پرونده دستمان بدهند هيچ كاري از ما ساخته نيست.»
حالا كه برميگردد و به آن روز كه خبر رتبهاش را دادن، فكر ميكند فقط آن خوشحالي و بيخبري يادش ميآيد: «آن موقع خوشحال بودم، نتيجه زحماتم را ديده بودم اما خيلي تصوري از اينكه آينده چيست نداشتم چون چيز زيادي نميدانستم. در ذهنم اين بود كه درس ميخوانم و هيات علمي ميشوم، الان آنقدر كه آن موقع اين فكرها به نظرم دستيافتني بود ديگر برايم دستيافتني نميآيد. آن موقع خيلي ايدهآلگرا بودم الان فكر ميكنم خنثي شدهام.»
با وجود همه اين حرفها او سالها است كه مشغول به كار شده: «من از همان زمان ليسانس مشغول به كار شدم. در دبيرستاني كه درس خوانده بودم كار مشاوره ميكردم و در يكي، دو درس هم تدريس گرفتم اما چند ماهي است كه توانستهام در حوزه رشته خودم هم مشغول كار شوم. همچنان هم اين كار را ادامه ميدهم.» اما اينكه ديگران دستكم در اين رشته چقدر ميتوانند كار كنند يا نه بستگي به خودشان دارد، اينكه در درس خوب باشند و به قول او عرضه كار كردن داشته باشند و البته بدانند كاه كار را نميتوان در دانشگاه اموخت: «در رشته حقوق اين گونه است كه بايد درس بخوانيد و تلاش كنيد تا بتوانيد در آزمون وكالت قبول شويد و نهايتا پروانه وكالت بگيريد، بعدش اينكه با آن پروانه چقدر بتوانيد كار كنيد بيشتر به عرضه خودتان برميگردد. اگر برويد دنبال كار واقعا كار هست. اما خب دانشگاه هم مهارت خاصي به شما نميدهد، شما خودتان هستيد كه بايد از خلال كارآموزيها كار كردن را ياد بگيريد.»
وضعيت رشته انساني در دنيا مشابه است
اميرمحمود هوشمند، رتبه دوم كنكور سال 91 دوره دبيرستان علاقه زيادي به تاريخ و ادبيات داشت و بعد كه خانوادهاش موافقت كردند، تصميم گرفت در حوزه انساني درس بخواند. اما همان موقع پدر و مادرش حجت را بر او تمام كردهاند: «گفتند اگر ميخواهي رشته انساني را انتخاب كني بايد سخت درس بخواني و تلاش كني تا بتواني تك باشي و بتواني كاري براي خودت پيدا كني.» او هم رفت در پي روانشناسي باليني دانشگاه تهران: «هنوز دانشجو هستم و سال آخر كارشناسي ارشد روانشناسي شناختي دانشگاه تهران كه يك حوزه بين رشتهاي ميان روانشناسي و مهندسي برق و پزشكي است.»
او هم از ساير كساني كه تجربه دانشگاه را پشت سر ميگذارند، مجزا نيست: «آن طوري كه فكر ميكردم نبود. ضعفهاي علمي لااقل در دانشكده روانشناسي هست، چه از نظر جو دانشجويي و چه از لحاظ استادان. از اين نظر تصوراتم با واقعيت متفاوت بود اما به خاطر علاقهاي كه به اين رشته داشتم نميتوانم بگويم اگر به سال انتخاب رشته برگردم كار ديگري ميكردم فقط شايد در دوره ارشد به دانشگاه بهشتي ميرفتم و شايد فضاي متفاوتتري را تجربه ميكردم.»
او هم به هنگام انتخاب رشته نوجوان 18 سالهاي بوده و لابد پر از آرزوي براي آينده اما در همان زمان هم تشخيص داده است كه نميتواند به صرف عشق به تاريخ وارد اين رشته شود: «وقتي انتخاب رشته ميكردم انتخابهايم محدود بود به حقوق و روانشناسي و رشتههايي كه بهشان علاقه داشتم يعني تاريخ و باستانشناسي. خب به دليل شرايط مالي و آينده نه چندان مشخص رشتههاي تاريخ و باستانشناسي، روانشناسي را انتخاب كردم چون فكر كردم تيپ شخصيتيام به حقوق نميخورد. آن موقع فكر ميكردم ميتوانم اين رشته را بخوانم تا براي حل اختلالات روحي كه جامعه به آن مبتلا است كمك كنم و به عنوان درمانگر كار كنم. اما كارشناسي كه تمام شد به اين نتيجه رسيدم كه علاقهام بيشتر به مباحث پايهايتر است براي همين تغيير گرايش دادم. شناختم كمي واقعگرايانهتر شد، شناختم از خودم بهتر شد. روانشناسي باليني نه فقط در ايران كه در جهان هم هنوز در حال تكامل است. هنوز دارد در اين مسير ميرود كه مثل پزشك عمومي كه ميتواند به راحتي دارويي براي رفع سرماخوردگي تجويز كند، مشكلات روان را شناسايي و حل كند براي همين بهتر ديدم از طريق كارهاي پايهايتر در روانشناسي به پيشبرد اين فرآيند كمك كنم تا اينكه بخواهم به عنوان درمانگر مشغول به كار شوم.» آن نگاه منطقي كه در موقع انتخاب رشته در پيش گرفته بود را همچنان ادامه ميدهد: «براي مشغول به كار شدن مشكلات هست و كمبودهايي وجود دارد به خصوص روانشناسي شناختي كه هنوز جا نيفتاده و در واقع دانشگاه تهران در معرفي و آوردن اين رشته پيشرو بوده است. اميدوارم در سالهاي آينده بهتر شود اما ميدانم مشكلات هستند. تصميم خودم اين است كه بتوانم براي مقطع دكترا به خارج از كشور بروم اما خب با اين هدف كه با آنچه در آنجا ميآموزم بتوانم برگردم و به شكلگيري مقطع دكتراي اين رشته در ايران كمك كنم. شايد همين نگاه منطقي است كه به او اجازه داده از آرمانگرايي فاصله بگيرد و واقعيت را همچنان كه هست، ببيند: «فكر كردن به هدفهاي آرماني به نظرم كار اشتباهي است. من پله پله پيش ميروم. شايد همين كه دو مقاله در حوزه مورد علاقهام بنويسيم يك هدف باشد. براي همين است كه وقتي مقالهاي از پاياننامهام دربيايد خوشحال ميشوم چون به دنبال ايجاد تحول خيلي بزرگي نيستم و اميد دارم كه با ايجاد مقطع دكتراي اين رشته، امكانات آزمايشگاهها بهتر شود، حمايتهاي مالي بيشتر و اوضاع بهتر شود. من از اول تصوري آرماني از دانشگاه يا رشتهام نداشتم كه بخواهم بگويم به آن نرسيدهام، من از خودم راضيام و همين يعني به هدفم رسيدهام.»
هوشمند قبول ندارد كه وضعيت بازار كار رشتههاي انساني در كشورمان تفاوتي اساسي با ساير كشورها دارد: «حقيقت ماجرا اين است كه ماجراي وضعيت بازار كار رشتههاي انساني فقط محدود به ايران نيست. رشتههاي علوم انساني اغلب در كل دنيا به صنعت يا شاخههاي پزشكي وصل نيستند و قطعا به همين دليل نميتوانند به اندازه ساير رشتهها روي پاي خودشان بايستند و به لحاظ اقتصادي خودشان و دانشجويانشان را تامين كنند براي همين است كه محتاج به حمايت دولتها هستند. همين حالا اگر دانشگاههاي مختلف را ببينيد، متوجه ميشويد كه براي رشتههاي پزشكي و فني بورسيههاي مختلفي دارند اما رشتههاي انساني بيشتر متكي به حمايتهاي مالي از سوي دولتها هستند. من قبول ندارم كه جذب نشدن در بازار كار رشتههاي انساني از ضعف دانشجويان و فارغالتحصيلان ميآيد، اين برميگردد به نحوه حمايت دولتها از اين حوزه. همين حالا در خود حوزه انساني هم حقوق و روانشناسي بالاترين ميزان اشتغال را دارند چون فارغالتحصيل رشته تاريخ و فلسفه و جغرافيا كه نميتواند دفتر مشاوره يا مطب بزند! اين فضاي ارتباط مستقيم با صنعت و مردم در ذات اين رشتهها نيست و براي همين فكر ميكنم بايد از آنها حمايت شود تا محل مناسب جذب آنها فراهم شود.»
* آمارهاي بيكاري فارغالتحصيلان مربوط به قبل از سال 95 است و آمار جديدي ارائه نشده است.
رشتههاي علوم انساني اغلب در كل دنيا به صنعت يا شاخههاي پزشكي وصل نيستند و قطعا به همين دليل نميتوانند به اندازه ساير رشتهها روي پاي خودشان بايستند و به لحاظ اقتصادي خودشان و دانشجويانشان را تامين كنند براي همين است كه محتاج به حمايت دولتها هستند. همين حالا اگر دانشگاههاي مختلف را ببينيد، متوجه ميشويد كه براي رشتههاي پزشكي و فني بورسيههاي مختلفي دارند اما رشتههاي انساني بيشتر متكي به حمايتهاي مالي از سوي دولتها هستند. من قبول ندارم كه جذب نشدن در بازار كار رشتههاي انساني از ضعف دانشجويان و فارغالتحصيلان ميآيد، اين برميگردد به نحوه حمايت دولتها از اين حوزه.