سخت نگير بَبَم
حسن لطفي
در بين فاميل زن مسن و جا افتادهاي داشتيم كه اگر چه نسبت دوري با ما داشت همه عمه خانم صداش ميكرديم. لبخند هميشگي و رفتار مهربانش باعث شده بود تا پاي ثابت تمام ميهمانيهاي فاميلي باشد. اهل بگو و بخند بود و سر به سر همه ميگذاشت. مشاور اعظم فاميل بود اما براي همه مشكلات فقط يك نسخه تجويز ميكرد. سخت نگير بَبَم! بَبَم را طوري ميگفت كه دلمان ميخواست دستان پيرش را بگيريم و ببوسيم. هميشه خدا هم شكلات، آجيلِ شيرين و نخودچي همراهش بود. خودش كه دندان خوردن نداشت، به هركس ميرسيد چيزي براي خوردن ميداد. از همه بيشتر دلش با بچههاي كوچك بود. عيد كه ميشد برايشان تخممرغ رنگي درست ميكرد و به هر كدامشان يكي ميداد. آن هم در شلوغي و هياهوي ميهمانان كه روزهاي اول سال به سراغش ميرفتند. چند روز قبل اتفاقي باعث شد تا پس از سالها كه به ديار باقي رفته دوباره به يادش بيفتم؛ آن هم در شلوغي و هياهوي يك گروه مجازي كه حالا جاي دورهميهاي خانگي را گرفته و تبديل به محل گردهمايي فاميل شده است. بحث درباره آجيل ايام عيد بود كه با راي اكثريت قرار شد كسي آجيل نخرد. بعدش هم رفتيم سراغ برنامه ديد و بازديدهاي نوروزي. چند تا از جوانها پيشنهاد دادند يك روز مشخص همه در رستوراني جمع شويم و هر خانوادهاي دانگ خودش را بدهد و چند ساعتي دور هم باشيم. دليلشان وقت بر بودن ديد بازديدها و به سفر نرسيدنشان بود. نظرشان چندان مقبول بزرگترها و جوانترهاي هوادار دورهميهاي خانگي نبود. آنها ميگفتند حس قشنگ دورهميهاي جمع و جور را نميشود با شلوغي مجلسي سالني عوض كرد. حقيقتش را بخواهيد من هم طرف آنها بودم. نوروز و عيد برايم با بگو و بخند رخُ به رخُ معناي قشنگتري دارد. مهم هم همين است. مخصوصا حالا كه تلفن، گروههاي مجازي و... حس كاذب با هم بودن را در ذهنمان تقويت ميكند. خيليها گمان ميكنند همينكه توي گروههاي تلگرامي حال هم را ميپرسيم همهچيز تمام است. شايد هم تقصيري ندارند. چون افرادي مثل عمه خانم را نديدهاند اينطور فكر ميكنند. لذت ببم گفتنهاي امثال عمه خانم را نچشيدهاند. تصور كنيد يكي كه سن و سالي دارد توي گروه به شما پيغام بدهد سخت نگير ببم! باور هم به وجود بياورد، حس ايجاد نميكند. دلتان نميخواهد خم شويد و دست چروكيده او را ببوسيد. به خاطر همين است كه گمان ميكنم از همين حالا بهتر است تا جايي كه ميتوانيد تبريكهاي نوروز و سال نو را از راه دور نگوييد و نفرستيد. برويد و بنشينيد و حال رخُ به رخُ شدن با يكديگر را ببريد.