روزي كه حسين فاطمي دستگير شد
فريدون مجلسي
در روز 22 اسفند 1332 حسين فاطمي دستگير شد. از روزي كه دولت سرلشكر زاهدي روي كار آمد و با مقاومت طبقات فرهنگي كشور شامل نيروهاي ملي و كادرهاي چپ مواجه شد، براي تثبيت قدرت خود روش سركوبگرانه سختي
در پيش گرفت كه رنگي شبيه نيروهاي اشغالگر داشت، يا دستكم در جوامع مدني ايران چنين احساسي را برانگيخته بود. پليس نظامي عملا مهام امور را دراختيار داشت و به دستگيريهاي گسترده كساني دست ميزد كه بنا به مدارك پليس يا گزارشهايي كه بعضا ناشي از پاپوشدوزي دشمنان بود نسبت به آنها به عنوان نيروهاي ملي يا كادرهاي چپ بدگمان بود. دستگيريهاي گسترده در اداره يا دفتر كار، در خانه يا خيابان همه روزه انجام ميشد. در تهران بازداشتيها را به زندان قزلقلعه [در محل بازارتربار كنوني در تلاقي بزرگراههاي كردستان و جلال آلاحمد]، ميبردند كه براي آن تعداد بازداشتي كوچك بود، سپس نوبت به قلعه فلكالافلاك رسيد كه اكنون ديدنيترين جاذبه توريستي خرمآباد است، آن هم كافي نبود و نوبت به جزيره دورافتاده خارك رسيد كه اكنون بهدليل داشتن بزرگترين اسكله بارگيري سوپرتانكرها شهرت جهاني دارد و در آن زمان در ميان دريا به نگهباني آنچناني هم نياز نداشت. اين سختگيري ترسآور بود و باتوجه به محبوبيت دولت مصدق، با وجود كمبودها و دشواريهايي كه با آن مواجه بود، كينهاي نسبت به دولت زاهدي در دلها ميپروراند كه تا ساليان بعد به صورت نوعي جدايي ميان مردم و دولت باقي ماند.
با اينكه اخبار بازداشتهاي روزانه بسيار بود، دستگيري سيدحسين فاطمي آخرين وزير خارجه مصدق بسيار تاثيرگذار بود. فاطمي روزنامهنگاري جوان و بيملاحظه و تندرو بود. حتي در زمان وزارت از هرگونه شعار و دشنام و اتهام عليه شاه و خاندان و نزديكان و طرفداران او فروگذار نميكرد، هرچند با دستگيري خسرو روزبه و سازمان نظامي حزب توده معلوم شد نسبت دادن برخي از اتهامات مانند قتل محمد مسعود روزنامهنگار و احمد دهقان مدير تهران مصور صحت نداشته است. خصوصا از روزي كه زاهدي براي ابلاغ فرمان عزل مصدق به زور يا كودتا متوسل شد و با مقاومت مصدق شكست خورد و شاه به بغداد و رم رفت، فاطمي كه چند ساعتي هم طعم دستگيري و بازداشت را چشيده بود، بند از زبان و قلم گسست و در سه شماره بعدي كه كار شاه را تمام شده ميانگاشت، علنا خواهان براندازي رژيم سلطنتي و جمهوريت شد و از هيچ دشنام و تهديدي هم نسبت به شخص شاه و خاندان و نزديكانش فروگذار نكرد، به همين دليل مردم ميدانستند كه گذشته از وابستگي او به مصدق در مقام وزارت، مورد غضب و كينه شخصي شاه بود. به همين دليل حتي كساني كه در شمار طرفداران او نبودند، نسبت به او نوعي احساس نگراني آميخته با شفقت داشتند و ميدانستند كه دستگيري اين وزير جوان جسور، مقدمه اعدام او خواهد بود. مقامات امنيتي دولت زاهدي نيز دستگيري او را كه توسط حزب توده در خانه يكي از وابستگان به آن حزب پنهان شده بود، موفقيت بزرگي براي خود ميدانستند و آن را با تبليغات بسيار اعلام كردند. افسر دستگيركنندهاش نيز يك درجه ترفيع گرفت.
در همان روز خبر چاقو خوردن فاطمي پس از بازجويي اوليه و هنگام انتقال از شهرباني به زندان روي پلههاي شهرباني اعلام شد كه مورد دشنام و هجوم جمعيت قرار گرفته و با چاقو مجروح شده بود. ظاهرا ضارب يا مسبب مضروب شدن او شعبان جعفري معروف به بيمخ بوده است.
شخصا با اينكه بيش از 10 سال نداشتم، ماجراي دستگيري فاطمي و گزارشهاي مربوط به آن را به ياد دارم. ظاهرا آخرين مخفيگاه فاطمي در خانه استيجاري جواني به نام محسني، دانشجوي داروسازي و همسر جوانش در امامزاده هاشم تجريش بوده است. قبلا نيز در خانه يكي از كادرهاي حزب توده به نام توانگر مخفي شده بود كه پيش از دستگيري توانگر، در ارتباط با عضويت در حزب توده، از آنجا به خانه محسني منتقل شده بود و باز ظاهرا از طريق زني به عنوان كلفت خانه كه عضو حزب توده بوده مكاتبات و ارتباطاتي داشته است. پس از مدتي كلفت قديمي به كار خود بازميگردد و او موضوع ميهمان ريشدار منزوي در آن خانه را به خانمي كه صاحب خانه استيجاري بوده ميگويد و او كه خواهر سروان شهرباني معاون كلانتري است مشكوك ميشود و... بدينترتيب حقيقت فاش ميشود و روزي سرگرد مولوي (سرهنگ امنيتي معروف بعدي) ساعت 9 صبح با افسر ويژه به آن خانه ميروند و پس از شكستن قفل اتاق فاطمي را با روبدوشامبر دستگير ميكنند. اما در اين ماجرا از موجر يعني آقاي محسني و همسر جوانش خبري نميشود!
تناقضهايي در اين گزارشها ديده ميشود. ازجمله صحبت از دستگيري سعيد فاطمي خواهرزاده حسين فاطمي و سردبير باختر امروز و آزادي بعدي او به دليل همكاري با پليس ميشود، و از طرفي باتوجه به اهميتي كه دستگيري محسني و همسرش از لحاظ كشف شبكه ارتباطي او داشته، معلوم نيست چرا هنگامي به آن خانه رفتهاند كه محسني و همسرش در خانه نباشند و فرصت يابند پس از آگاهي از خبر متواري شوند.
به ياد ندارم بعدا با محسني چه كردند، اما ميدانيم كه آنها ادامه تحصيل دادند و دكتراي داروسازي خودشان را گرفتند و پس از آن به آلمان مهاجرت كردند و تا مدتي به دليل ميزباني از فاطمي اهميت و نفوذي هم در كنفدراسيون دانشجويان ايراني مخالف رژيم داشتند. اما خانه و زندگي بالاتر از سطح دانشجويي، موجب شايعاتي شده بود مبني بر اينكه اين زوج در مقابل بهايي ميهمان خود را لو داده بودند؟ و بقيه اخبار پيراموني صحنهسازي پوششي بوده است. اكنون كه 65 سال از آن ماجرا ميگذرد، احتمالا در پروندههاي امنيتي محرمانه آن دوران ميتوان حقايق را دريافت.