• ۱۴۰۳ شنبه ۸ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4330 -
  • ۱۳۹۷ پنج شنبه ۲۳ اسفند

رفتن رسيدن است

سامان موحدي راد

سال‌هاي دانشجويي‌ام مدام مدت زمان‌هايي را كه در راه بودم حساب مي‌كردم. اينكه چقدر از زمان را در جاده بودم تا به خانه برسم.

چقدر در اتوبوس يا قطار ثانيه‌ها را مي‌شمردم تا به مقصد برسم. تمام پيچ و خم‌هاي جاده تهران-سوادكوه، در حال بالا و پايين كردن‌هاي اعداد و ارقام بودم كه ببينم مثلا امسال چقدر وقتم در جاده‌ها تلف شد و اين ميزان وقت چقدر زندگي‌ام در اين سال را تشكيل مي‌دهد و چه و چه و چه.

با آن وسواس ديوانه‌كننده‌اي هم كه دارم روي اِكسل برايش برنامه‌اي نوشته بودم و نمودار كرده بودم و هزار و يك كار بيهوده ديگر صرفا براي اينكه ناراحتي خودم را از اين موضوع نشان دهم.

خيلي هم غر مي‌زدم كه علم با اين همه پيشرفتش چرا هنوز جايي ايستاده كه من براي رفتن به سوادكوه بايد سه ساعت توي اتوبوس بنشينم و پس اين دانشمندان چه مي‌كنند و خلاصه از اين دست بدقلقي‌هايي كه آدم‌هاي هميشه معترض از بالا به مسائل نگاه كن، انجام مي‌دهند. آن سال‌ها مقصد برايم اصالت داشت. نمي‌خواستم وقتم در جاده‌ها تلف شود.

دلم مي‌خواست تا چشم مي‌بندم در جايي كه مي‌خواستم باشم.

اصلا اين همه فاصله و تعليق براي رسيدن را درك نمي‌كردم. برخلاف آنچه الان هستم. الان فرآيند رسيدن به هدف برايم از خود هدف مهم‌تر است. همه ‌چيز از آشپزي كردن شروع شد.

از جايي كه تصميم گرفتم تنبلي و كليشه‌هاي احمقانه ذهني را كنار بگذارم و خودم براي خودم آشپزي كنم. اوايل همان‌طور بود كه بالا توصيف كردم.

گرسنه بودم و منتظر بودم سريع چيزي آماده شود كه بخورم. دلم مي‌خواست چوب جادوگري مي‌داشتم تا به مواد اوليه بزنم و تبديل به غذا شوند. ولي اين جادوي آشپزي بود كه نگرش مرا به لذت بردن از زندگي تغيير داد. اينجا بود كه فهميدم وقتي مي‌خواهي غوره‌ها را توي خورشت كرفس بريزي همين ايستادن و نگاه كردن به باد كردن غوره‌ها چه جذابيتي دارد.

اينكه بالاي سر ديگچه فسنجان بايستي و تير انداختن خورشت را تماشا كني و در دل بداني كه اين تير انداختن خبر از چه معركه‌اي سر سفره مي‌دهد.

وقت‌هايي كه بي‌حوصلگي‌ام را با سرخ كردن پيازهايي كه با وسواس تمام به مربع‌هاي يك اندازه تبديل شده‌اند درمان كرده‌ام و خيلي از چيزهاي ديگر. درگير بودن آشپزي با جادوي بو و رنگ و مزه و اهميت آنها در فرآيند پخت باعث شد كم‌كم بفهمم كه مهم‌تر از مقصد راه رسيدن به مقصد است. جذاب‌تر از رسيدن به سوادكوه نظاره كردن جاده پر پيچ و خم فيروزكوه است.

آن ابرها، دكه‌هاي آش‌فروشي، نيسان‌هاي آبي با بار پرتقال و نارنگي، سگ‌هاي ولگرد و هزار هزار نكته باريك‌تر از موي ديگر كه در راه رسيدن به هر هدفي منتظر ماست. در واقع آشپزي درهاي لذت بردن از زندگي را براي من باز كرد. نه تنها با اين كار در اين سال‌ها حسابي چاق شدم كه به واقع آدم ديگري هم شدم؛ آدمي كه رفتن برايش از رسيدن مهم‌تر است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون