مشكل واقعي چيست؟
سعيد عابدپور
بدون تحليلي از اهميت ژئوپوليتيكي و ژئواستراتژيكي ايران نميتوان به عمق دشمني امريكا با ايران دست يافت. تلاش چهل ساله امريكا براي تغيير «رژيم» تاكنون ناموفق مانده است. تصورات اشتباه امريكا درباره ايران و خطاهاي استراتژيك اين كشور در خاورميانه، نه تنها ايران را ضعيف بلكه آن را قويتر از پيش كرده است. امريكا به خاورميانه به همان چشمي نگاه ميكند كه به امريكاي لاتين نگاه ميكند. در اين نگاه كشورهاي خاورميانه بايد تابع سياستها و منافع استراتژيك امريكا شوند و هر كشوري غير از اين منافع، كشوري متمرد و شر محسوب ميشود. امريكا از اينرو در چارچوب ايجاد چنين سلطهاي اكنون با هدف محدودسازي درآمدهاي اقتصادي ايران قصد فروپاشي جامعه و سياست را در ايران دارد. ولي آنچه ايران را كشوري با تاريخ طولاني كرده، اقتصاد يا طبقات حاكم نيست، ايران يك حماسه و يك فرهنگ و تمدن غني است. ايران، ايران طاهر ذواليمنين، يعقوب ليث، خواجهنظامالملك، خيام، ابنسينا، مولوي، حافظ، سعدي، غزالي، قائممقام فراهاني، اميركبير، ستارخان، باكري و همت است. امريكا دركي از وطندوستي عميق ايرانيها ندارد. در حقيقت اين وطندوستي است كه تفاوت بارز ايران را با كشورهايي مانند ليبي، عراق و سوريه نشان ميدهد، كشورهايي كه ملت در آنها به مفهوم تاريخي و ...
سياسي شكل نگرفته و منافع خاندانهاي بزرگ، سران قبايل و عشاير و تعدادي سياستمدار و فرمانده نظامي، سرنوشتشان را تعيين ميكند. امريكا در جريان حمله به عراق در فاصله چهارده روز موفق به اشغال نظامي اين كشور شد. آنها قبل از اشغال نظامي اقدام به خريد سران قبايل و عشاير، فرماندهان نظامي و سياستمداران صاحب نفوذ كردند. ولي ايران اينطور نيست. ايران به تعبير سيد جواد طباطبايي يك كشور و يك نظريه است و اين را بايد عميقا درك كرد. اهميت هويت ملي ايرانيان در سخنان محمد حسنين هيكل، خبرنگار فقيد مصري انعكاس دارد، زماني كه گفت مصريها و ساير ملتهاي «عربزبان شده» چون شاهنامه نداشتند، هويت ملي خود را از دست دادند. تئودور نولدكه در كتاب حماسه ملي ايران، عمر حماسههاي ايراني را به دوران حتي قبل از نگارش اوستا ميرساند. ملتي كه داراي چنين قدمت تاريخي است، چگونه ميتواند بسان بعضي كشورهاي عربي منطقه تبديل به عروسك خيمهشب بازي امريكا شود؟ امريكا بايد نگاه و سياستش را نسبت به ايران تغيير دهد و با تغيير اين نگاه، زمينه براي گفتوگو و يافتن راهحل سياسي براي عبور از مشكلات فراهم ميشود. ايران مانعي در ايجاد خاورميانه بزرگ يا خاورميانه جديد، طرحهاي برنارد لوييس تا ريگان، بوش، اوباما و ترامپ است. هنري كيسينجر چندين بار به اين موضوع اشاره كرده است. از نظر كيسينجر، تنها ايران قدرت وحدت شيعه و سني را براي مساله فلسطين و ايجاد جبهه مقاومت دارد. جبههاي كه در مقابل اشغالگري و گسترش سرزميني اسراييل ايستادگي ميكند. جنگ در سوريه و يمن هر دو جنگي عليه نفوذ ايران در منطقه است. وسلي كلارك، فرمانده سابق نيروهاي ناتو در مصاحبهاي در سال 2007 گفت: حكومت بوش درصدد حمله به عراق، سوريه، لبنان، سومالي، سودان و ايران بود. همه اين طرحها با نظم پيش ميرفت تا اينكه موضوع سوريه پيش آمد و دخالت روسيه و ايران مانع از سقوط حكومتبشار اسد
و مانع از تجزيه كشور شد. به ياد بياوريم پيش از سقوط عراق، چگونه ايران و قدرت آن در مرزهاي خويش محصور بود و اكنون اسراييليها ناگزيرند حضور ايران را در سوريه تحمل كنند. اين همه نتيجه خطاي استراتژيك اسراييل و عربستان سعودي، سيا و پنتاگون است كه راهحل را در سالهاي آغازين جنگ سوريه در حمايت از داعش يافتند. امريكا براي ايجاد نظم نوين جهاني با تغيير حكومتها در ليبي و عراق، راهاندازي جنگ در سوريه و حمايت از ائتلاف سعودي عليه يمن، مسوول كشتار ميليونها انسان، نابودي تاريخ و ميراث فرهنگي، اقتصاد و شالودههاي اساسي، خانهها و آوارگي بيش از ده ميليون ليبيايي، عراقي، سوري و يمني در سراسر جهان است. درياي مديترانه گورستان دهها هزار آواره است. آيا امريكا در اين خيال خام است تا ايرانيان را فريب دهد؟