ما، آبه شينزو و باز ما
در ساعتهاي پيش رو براي اولين بار پس از انقلاب، ايران در حالي ميزبان قدرتمندترين مقام سياسي ژاپن خواهد بود كه پيش از اين هياتي از امريكا به رياست شخص دونالد ترامپ ميهمان «آبه شينزو» بود و بارها اخباري در مورد رايزني در مورد اين سفر منتشر شد. دو نكته است كه اين سفر را بيش از پيش مهم ميكند:
- تمام نشانهها حاكي از «موضوع ديداري» فراتر از ليستهاي استاندارد و معمول چنين ديدارهايي است؛ ژاپن به لحاظ سنتي و با توجه به موقعيت ژئوپولتيك از نظر امنيتي وابسته به امريكاست. اين موضوع باعث شده، ژاپنيها به صورت گسترده دست به اشتراكگذاري منابع امنيتي و حتي سياسي با امريكا بزنند. همين موضوع و همزمان با افزايش تنش ميان امريكا و ايران، بخش مهمي از سفر 3 روزه ترامپ به توكيو به ايران پرداخته شد. در اين فضا گمانهزنيها در مورد سفر احتمالي «آبه» به ايران به يك خبر قطعي بدل شد؛ خبري كه ناظران را متعجب نكرد چراكه تحليل عمومي اين بود كه ترامپ از اين موقعيت ديدار براي پيامرساني استفاده خواهد كرد.
آنچه اين گمانه را به شدت تقويت ميكند، برنامه سفر «آبه شينزو» است كه از همان ابتدا به برنامه ديدار با شخص رهبري نظام پرداخته است؛ ديداري فراتر از اداي احترامهاي رسمي مقامات. نخستوزير ژاپن ميآيد كه علاوه با مقامات مرسوم دولتي با شخص آيتالله خامنهاي گفتوگويي مستقيم داشته باشد. در درك اهميت نفوذ امريكا بر تصميم به چنين سفري همين بس كه در جولاي ۲۰۱۸ آبه شينزو قصد كرد بابت رايزني به ايران سفر كند و به فاصله يك هفته و تحت فشار امريكا مجبور شد آن را ملغي و به زماني ديگر به موكول كند.
- بحث دوم همزماني اين سفر به زمان سررسيدن ضربالاجل ايران به اروپا بابت راهاندازي اينستكس و بروز نشانههايي از نااميدي ايران از كارايي اقدامات اروپاست: سفر اخير وزير امورخارجه آلمان در فضايي سرد انجام شد و بدون نتيجه غافلگيركنندهاي پايان يافت.
همزمان رييسجمهوري فرانسه و انگليس با سخناني دوپهلو ضمن اعلام پايبندي كلامي به برجام و تمايل به حفظ آن به طرح مسائلي ميپردازند كه در فضاي همكاري با ايران سازنده نيست؛ مسائلي از جنس لزوم مذاكرات در مورد خطوط قرمز دفاعي ايران. مجموعه اينها منجر به اين شده كه قرائتي در وزارت امورخارجه كه قائل به چرخش به شرق در برابر تحريك غرب به پشتيباني از برجام است، تقويت شود. ژاپن به لحاظ تاريخي هميشه كشوري خنثي نسبت به وقايع ايران بوده؛ چه زمان ملي شدن صنعت نفت كه بيتوجه به تحريم انگليس، شركت ژاپني «ايدميتسو» يكي از معدود شركتهايي بود كه با فرستادن تانكرهاي خودتحريم را تا حدودي شكست، چه زمان جنگ ايران و عراق كه «شينتارو آبه» (پدر نخستوزير فعلي) به قصد ميانجيگري به ايران مسافرت كرد، چه در سالهاي اخير كه هيچوقت وارد اتحاد تبليغاتي كشورهاي عربي عليه ايران نشد. به همين علت است كه در كنار بحث پيام امريكا بسياري به اين سفر به چشم فرصتي براي تقويت همكاريهاي اقتصادي فيمابين دو كشور مينگرند، فرصتي كه اگر با حجم مبادلات اروپا و ايران و مقايسهاش با كشورهاي شرق آسيا نگريسته شود، ميتواند نتايجي عظيم در بر داشته باشد. واقعنگري و شعارگريزي(در عين اصولگرايي) دو محور مهمي است كه بايد در تحليل شرايط موجود در نظر بگيريم: قبول كنيم وضعيت اقتصادي كشور مناسب نيست و بپذيريم كه ابزارهاي امريكا كه به طور كامل و بيشتر از هر زماني در تاريخ عليه ايران استفاده شد، صنعت نفت ايران را تا حدودي متاثر كرده است. اينها به اين معنا نيست كه قرار است يك قدم بر سر اصول اخلاقي، آرمانهاي انساني و اهداف عقلاني نظام معامله كنيم اما مفهومش اين است كه بايد بيش از پيش باهوش بازي كنيم. برخلاف اروپا و با همه وابستگيهاي امنيتي، ژاپن متعلق به دهكدهاي نيست كه كدخدايش امريكا باشد و در 70 سال اخير بارها نشان داده كه ميتواند مستقل بازي كند مخصوصا كه در دوره افول روسيه و اوج چين، اين امريكاست كه به ژاپن فراي منتسباتش با ايران احتياج دارد. از آن طرف امريكاي شكست خورده در مذاكرات كرهشمالي و ناموفق شديدا احتياج دارد كه كمي نرمش از ايران دريافت كند، نرمشي كه براي امريكا ارزان نخواهد بود. مجموعه اينها به اين معناست كه برخلاف سفر وزير خارجه آلمان، ايران بايد با چشم باز به اين سفر بنگرد و با گوش باز به صحبتها گوش بدهد و با ذهني باز بر سر آنها تصميم بگيرد.