فرصتي كه وزير از دست داد
سينا قنبرپور
يك جمله از يك بحث مهم اين روزها مصداق غلبه حاشيه بر متن شده و عملا در آن وزير نيرو فرصتي مغتنم را از دست داده است؛ فرصت نقد يك رفتار جمعي.
قرار نيست در اين نوشته به توجيه اظهارنظر وزير نيرو پرداخته شود، چرا كه انتظار از يك فرد مسوول مراقبت و محافظت از كلامش است. بهويژه در مورد شخصي چون «رضا اردكانيان» كه علاوه بر معلمي دانشگاه كارنامه مديريتياش تجربههاي مختلفي را در خود جاي داده است و بعيد بود او در مقام استدلال و قياس جملهاي حاشيهساز را به كار ببرد. جملهاي كه حتي تذكر شفاهي «پروانه سلحشوري» در مجلس را هم در پي داشت. بررسي آنچه براي حرفهاي «رضا اردكانيان» در شبكههاي اجتماعي و فضاي مجازي روي داد از چند منظر قابل تامل و توجه به آن ضروري است، زيرا ما در بسياري مواقع متن يك ماجرا و اصل يك واقعه را رها كردهايم و به حاشيهها چسبيدهايم. بنابراين جز غلبه حاشيه بر متن دو موضوع در دل اين رويداد قابل بررسي است؛ يكي ناآشنايي مديران ارشد و سياسي با شبكههاي اجتماعي و فضاي مجازي و مهمتر از آن دور بودن از نبض و ضربان جريانهاي اجتماعي است. شايد مشغله زياد آنها سبب ميشود كمتر با دغدغهها و حساسيتهاي جامعه و مطالبات كف آن مواجه شده باشند و از نقاط حساس ذهنمردم كمتر خبر داشته باشند. دوم روشي ناپسند و نامناسب در نقد است كه متاسفانه ما مطبوعاتيها سالهاست با آن دست و پنجه نرم كردهايم و همواره نگران از رفتار بولتنسازان بودهايم. در اين رفتار عموما يك جمله از يك متن بيرون كشيده شده و همان يك جمله بدون توجه به قبل و بعد از آن ملاك قضاوت قرار گرفته است. گاه حتي همين شيوه مورد استناد در طرح دعواي قضايي شده است. در برخي موارد در تعطيلي يك نشريه ردپاي اين رفتار را ميتوان مشاهده كرد. متاسفانه در شبكههاي اجتماعي هم به جهت آنكه سرعت انتشار و كوتاه بودن مطلب ملاك است سر و ته بسياري از بحثها زده ميشود و كار به اينجا رسيده است كه يك جمله از دل يك بحث بيرون كشيده شده بدون آنكه به قبل و بعد آن توجه شود. به جرات ميتوان گفت هيچ يك از ما مصاحبه اخير اردكانيان كه مثال كذايي او در آن آمده را نخواندهايم و صرفا همين تكجمله او را قضاوت كردهايم. اين كار به همان اندازه درست نيست كه مقايسه نابجا درست نيست. اما وزير نيرو در اين ماجرا چه فرصتي را از دست داد؟ او بحثي را مطرح كرده كه يك جملهاش همه هدفش را تحتالشعاع قرار داده است. اگر اردكانيان را از نزديك ديده باشيد، اين نكته را تاييد ميكنيد كه يكي از دغدغههايش كه به تكيه كلامهاي او بدل شده «بدمصرفي» و «زندگي مسرفانه» است. اگر مصاحبه «اعتماد» با او را كه در سالنامه نوروزي امسال چاپ شد خوانده باشيد، حتما اشاره او به سوره «والعصر» و در خسران بودن انسان را به خاطر داريد. اردكانيان به اتلاف وقت به عنوان قيمتيترين سرمايه انسان حساس است. در اين مصاحبه نيز واقعيت اين است كه او در يك بحث و در استدلالي براي ترسيم زندگي مصرفزده ما مثالي نه چندان مناسب و قياسي پر از كجتابي را به كار برده است. انصاف اين است كه استدلال و بحث او را كامل از نظر بگذرانيم و بعد او را قضاوت كنيم. ما ايرانيها و فقط در تهران روزانه 9 هزار تن زباله توليد ميكنيم. اين آمار خود گوياي مصرفزدگي ماست. آيا فراموش كردهايم تا چه اندازه در مصرف پلاستيك و ظرفهاي يكبار مصرف بيمبالاتيم؟ گاهي در بعضي مناسبتها خيابان پر ميشود از ليوانهاي يكبار مصرف؟ آيا اين اسراف نيست؟ آيا اين ضربه به محيط زيست نيست؟ در مصرف سوخت اوضاع ما چگونه است؟ آيا غير از اين است كه ما نسبت به كشوري چون تركيه هم بنزين بيشتري مصرف ميكنيم. البته پرمصرف بودن ما در حوزه سوخت دلايل زيرساختي دارد، اما در نتيجه تغييري حاصل نميكند. وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي مدتهاست در مورد مصرف «شكر»، «نمك» و شيوع بيماريهايي چون فشارخون هشدار داده و ميدهد. آيا غير از اين است كه اين بيماريها ناشي از بدمصرفي منابع تغذيه است؟ بنابراين ضمن آنكه انتقاد همچنان به وزير نيرو وارد است بايد بپذيريم كه ما هم مغلوب حاشيهها شدهايم و از اصل بحث يعني رفتار نادرستمان در مصرف منابع دور ماندهايم.